در بیست و پنجمین روز اعتصاب کارگران هفت تپه شهر شوش دگر بار شاهد مارش کارگران بود. طی دو سال گذشته شوش به مرکز استقامت، قهرمانی و پایداری طبقاتی بدل شده است. اگر زمین و سنگ فرش ها زبان داشتند چه داستان هایی که از استفامت و پایداری انسانی بیان نمی کردند؛ چه شعرهایی که از درد و رنج انسان های له شده در چرخ و دندۀ یک نظام خشن استثمارگر نمی سرودند. خیابان های شوش بارها قدم های استوار مارش کارگران متحد و همبسته علیه یک حکومت جنایتکار و تا مغز و استخوان دزد را لمس کرده اند. اما امروز، روزی پر خشم بود. لعنت بر نظامی که زندگی انسان ها را با چنین درد و رنجی عجین می کند! امروز سپهر قهرمان ما تعفن و کثافت این نظام را با تمام قدرت در مقابل چشمان ما قرار داد. کودکی که در همبستگی با پدر و رفقای پدر به سنگر اعتصاب پیوست و تا آخرین ذرۀ قدرت در صف ایستاد؛ سپهر، امروز، بما درس های مهمی از اتحاد، استقامت و تسلیم ناپذیری آموخت. این چنین است که فولاد آبدیده می شود.
ما قهرمانی ها و پایداری هم طبقه ای هایمان را ستایش می کنیم؛ اما می جنگیم تا مجبور به اینهمه فداکاری و درد و رنج کشیدن نباشیم. می رزمیم تا یک زندگی انسانی، مرفه و عادلانه را برای همه به ارمغان بیاوریم. فقر و فلاکت جامعه را به مرز از هم پاشیدگی کشانده است. حقوق های زیر خط فقری که چند ماه، چندماه پرداخت نمی شود به داستان زندگی میلیون ها انسان کارگر و زحمتکش شریف بدل شده است. بساط این نظام سرکوب و استثمار را باید برچید. ریشه های این برده داری را باید خشکاند. این زندگی در شان هیچ انسانی نیست.
هفت تپه راه را نشان می دهد!
مبارزات کارگران هفت تپه درس های بسیاری در بر داشته است. مبارزۀ بی امان علیه دشمن طبقاتی به تاریخ هفت تپه بدل شده است. بیش از دو سال است که هفت تپه به مرکز مبارزات طبقاتی عروج کرده است. رهبران صادق و انقلابی در صفوف هفت تپه هر روزه بازتولید می شوند. هفت تپه در مبارزه با یکی از کثیف ترین و جنایتکارترین نظام ها در تاریخ بشریت هر روز مبارزات طبقاتی را قدمی به جلو می برد؛ راه می جوید و راه نشان می دهد. می کوشد اتحاد طبقاتی را با تمام قوا حفظ کند؛ می کوشد کارگران را در سرنوشت خود دخیل کند؛ به تصمیم گیری، راهیابی و مبارزه بکشاند؛ تا به این ترتیب کارگران را قدرتمند تر سازد. کارگری را که هر روز برای وضعیتش راهیابی جمعی می کند و سپس تصمیمات مشترک را به اجرا در می آورد نمی توان به آسانی شکست داد. این پروسه قدرتیابی طبقاتی است که “سنگر و سکو” به بیان هفت تپه یا مجمع عمومی، سنت شناخته شدۀ طبقۀ کارگر، میسر شده است.
مجمع عمومی ابزار قدرتمندی طبقۀ کارگر!
تجربۀ هفت تپه یکبار دیگر ظرفیت های بی نظیر مجمع عمومی در پیشبرد مبارزات طبقۀ کارگر را به نمایش گذاشته است. حتی ناباوران و غرض ورزان نیز در مقابل کارآ بودن این ابزار سر تعظیم فرود آورده اند و باشد که با الفاظی دیگر، که خجولانه بجای مجمع عمومی بکار می برند، دربارۀ ظرفیت های آن قلمفرسایی می کنند. ابزاری ساده و کارساز، بقول منصور حکمت “معجزآسا”! طی بیست و پنج روز اخیر، هر روز کارگران دور سکو و سنگر جمع می شوند و به سخنان رفقایشان گوش می دهند؛ به روی سکو می روند و ابراز نظر می کنند؛ اختلافات را حل و فصل می کنند؛ درباره شیوۀ کار و روش پیشبرد مبارزه هم نظری می کنند؛ اجماع ایجاد می شود و دست بکار می شوند. هیچ تصمیمی از بالای سر کارگران اتخاذ و جاری نمی شود. همۀ کارگران فرصت می یابند که در پروسۀ تصمیم گیری شرکت کنند؛ نظر دهند و نظرات را بشنوند و در پایان با قدم خود و کف زدن هایشان به تصمیم جمعی رای دهند. کارگری که این چنین در پروسۀ تصمیم گیری شریک بوده است به آسانی به تصمیات پشت نمی کند. تعهد به رای جمعی که رای او نیز هست در قلب و مغز تک تک کارگران شکل می گیرد. رای جمعی به سهولت به مسئولیت جمعی بدل می شود. بدون مجمع عمومی بسیج صدها کارگر در این شرایط سخت و دردناک، اگر نه غیرممکن، عملی بسیار پیچیده و دشوار می بود. یکی از آموزه های مبارزات هفت تپه دامن زدن به جنبش مجامع عمومی در تمام جامعه است.
ایجاد اتحاد و پایداری در میان صدها انسان دردمند و گرسنه کار ساده ای نیست. بدون اتحاد و همبستگی استیصال بر همه چیز سایه می انداخت. شرایط استیصال آور است. آسان نیست با شکم های گرسنه خانه ها را ترک کنیم و عزیزان مان را گرسنه و دردمند بجا گذاریم؛ ساده نیست با شکمی گرسنه و در گرمای 50 درجه، بی امید و با آینده ای نامعلوم همچنان با صلابت به مبارزه ادامه داد؛ ساده نیست تحت تهدید یک پاندمی خانمان برانداز امید را حفظ کرد و برای ابتدایی ترین خواست ها در کنار مطالباتی آینده نگر تر رزمید. اما کارگران هفت تپه نشان دادند که در سایه همبستگی و اتحاد می توان بر سخت ترین موانع فائق آمد. و این اتحاد و همبستگی حاصل مبارزه ای سخت، رهبرانی مسئول و آگاه و انتخاب یک ظرف مناسب برای تصمیم گیری است.
ادغام خواست های فوری و سرنوشت ساز
یک آموزۀ دیگر هفت تپه ادغام خواست های فوری کارگران و راهیابی برای آیندۀ واحد تولیدی است. تلاش برای دریافت حقوق معوقه، بازگرداندن رفقای اخراج شده و یافتن راهی برای تداوم فعالیت هفت تپه از روز نخست در سنگر و بر سکو حضور داشته است. بر سر بهترین راه بحث شده است. کارگران در تمام این لحظات سهیم شده اند. هنوز راه حل قطعی اتخاذ نشده است. بر نظر سلبی اتفاق نظر و اجماع وجود دارد؛ همه متفق النظر اند که کارفرمای دزد خصوصی باید اخراج شود. اما چه آلترناتیوی باید برگزیده شود هنوز موضوع بحث و تصمیم گیری است. کارگران دارند اوضاع را می سنجند، تحلیل و بررسی می کنند تا بتوانند بهترین و میسر ترین تصمیم را اتخاذ کنند. دولتی شدن یا تعاونی دو آلترناتیوی است که طرح و بحث می شود. روشن است که هیچکدام نه تنها ایده آل که حتی در دنیای واقعی جوابگوی نیازهای کارگران نیستند. اما دنیا، دنیای ایده آل ها نیست! باید میان ممکن ها بهترین را برگزید تا آنرا به تخت پرشی برای آینده ای بهتر بدل کرد. و کارگران اکنون در این مسیر قدم بر می دارند.
فعالین کارگری، کارگران رادیکال سوسیالیست و شاید بتوان بجرئت گفت که در شرایط کنونی بخش وسیعی از کارگران می دانند که تنها پاسخ واقعی به دردهایشان سرنگونی این رژیم و نظام سرمایه داری است؛ آگاهند که تا سرمایه داری حکم می راند استثمار خشن و سرکوب اجتناب ناپذیر است. اما تا رسیدن به هدف باید راه پیمود و مبارزه کرد؛ نیرو جمع کرد و منسجم تر شد؛ راهی پر سنگلاخ. پروسۀ تصمیم گیری درباره آینده بلافاصله، خود بخشی از پروسۀ مبارزه برای قدرتیابی عمومی تر طبقه و انسجام و وحدت طبقاتی است. حمایت بیدریغ از رهبران کارگری مصلح و انقلابی و تلاش برای پیشبرد این مبارزۀ سخت و پیچیده بخشی از وظایف طبقاتی ما کمونیست هاست. باید شرایط کنکرت مبارزه طبقاتی و توازن طبقاتی را در نظر گرفت؛ دگم ها را کنار گذاشت و پاسخ های از پیشی را سبک و سنگین کرد؛ مبارزۀ طبقاتی یک پدیدۀ زنده است و باید بعنوان یک موجود زنده به آن برخورد کرد. در عین هشیاری کامل از انحرافاتی که می تواند در مسیر قد برافرازد و ضمن حفظ افق انقلابی، باید بکوشیم راه حل های ممکنی که ظرفیت قدرتمند شدن کارگران را دارا هستند، ارزیابی و سپس انتخاب کنیم.
نظارت کارگری!
خواستی که همواره در مبارزات هفت تپه حضور داشته است خواست کنترل کارگری یا نظارت کارگری است. کارگران بدرست تشخیص داده اند که هر تصمیمی در مورد آیندۀ واحد گرفته می شود باید با نظارت یا کنترل کارگران همراه باشد. خواست کنترل کارگری دو سال پیش توسط اسماعیل بخشی، این رهبر صادق و با صلابت کارگری، طرح شد. کارگران هفت تپه در تداوم همان سنت اکنون از نظارت کارگری سخن می گویند. قصد دارند و می کوشند که امور را تا تحت امکان بدست خود بگیرند؛ می کوشند در این پروسه قدرتمند تر شوند و تا حد امکان در چهارچوب شرایط موجود قدرت و ارادۀ خود را تامین و تحمیل کنند.
گذشته و تاریخ این مطالبۀ کارگری هر چه باشد، در شرایط کنونی این خواست از قدرت طبقاتی سخن می گوید و به قدرت طبقاتی نظر دارد؛ و از این رو است که از اهمیتی بسیار برخوردار است. این مساله اتفاقی نیست که طی تاریخ هر گاه طبقۀ کارگر کوشیده است ارادۀ خود را بر امور اعمال کند، هر گاه عزم جزم کرده است تا اجازه ندهد بورژوازی و دولتش کلیۀ امور را بدست بگیرند، هر گاه خواسته است بعنوان یک طبقه در صحنۀ مبارزۀ طبقاتی حضور یابد از کنترل کارگری دفاع کرده است. کنترل کارگری برای طبقه راهیست برای قدرتمندی و سهیم شدن در قدرت. کارگران هفت تپه می کوشند در همین مسیر قدم بردارند.
مبارزه طبقاتی یک مبارزۀ سیاسی است!
مبارزات طبقۀ کارگر طی دو سال گذشته یکبار دیگر نشان داد که مبارزۀ طبقاتی یک مبارزۀ سیاسی است. در شرایط دیکتاتوری و سرکوب خشن حتی مبارزه برای دستمزد نیز یک مبارزۀ سیاسی است. کارگران این امر را بخوبی آموخته اند. مشاهده کرده اند و با پوست و گوشت خود لمس کرده اند که چگونه برای هر بهبود ناچیز با دیوار سرکوب خشن حکومت و نیروهای مزدورش روبرو هستند. مبارزات هفت تپه یک آموزۀ مهم دیگر نیز داشت، افسانۀ تفکیک مبارزۀ صنفی – سیاسی را حاشیه ای کرد. مبارزۀ صنفی برای طبقۀ کارگر ایران مقوله ای پوچ و بی معناست.
لفظ صنفی از جانب برخی فعالین رادیکال اتخاذ می شود تا سدی در مقابل سرکوب خشن ایجاد شود؛ در این میان بخش مصالحه گر، سازشکار و رفرمیست طبقه و گرایشات اصلاح طلب سیاسی عامدانه این لفظ را بکار می گیرند تا مانع سیاسی شدن کارگران شوند. تا مبارزه را در چهارچوب خواست های ابتدایی حفظ کنند؛ تا کارگر را همواره بعنوان ملتمس در مقابل بورژوازی حفظ کنند؛ تا مبارزه برای سرنگونی سرمایه داری را به یک آینده دور و غیرقابل دسترس حواله کنند. باید زیان های این تفکیک را شناخت و با آن مقابله کرد. مبارزۀ صنفی، بویژه، در ایران تحت حکومتی که زبانی جز سرکوب و خشونت نمی شناسد، توهم برانگیر و بیراهه است.
شعارهای انحرافی!
در این روزها شاهد بوده ایم که چگونه مزدوران رژیم و کارفرما می کوشند مبارزه را به بیراهه بکشانند. چگونه مزدورانی که توسط کارگران و تشکل شان عملا از صفوف کارگران اخراج شده اند بجلوی صحنه و دوربین ها آمده اند. به هر دری می زنند تا مبارزۀ کارگران را به شکست بکشانند؛ یک روز برای کارگران اشک تمساح می ریزند و روز دیگر با شعارهای ظاهرا رادیکال در تلاش اند تا کارگران را طعمۀ سرکوب این دیو صفتان حکومتی سازند. اما به یمن هوشیاری فعالین و نمایندگان صادق و صالح کارگران این شعارها سریعا جمع آوری شده اند. مقابله با تحریکات و پرووکاسیون این مزدوران کثیف کار ساده ای نیست. اما حاشیه ای شدن سریع آنها نشان از یک آگاهی و هوشیاری عمیق میان فعالین و تودۀ کارگران است.
در این میان مردم به ماهیت جریانات راست پی می برند. زمانی که رسانه های دست راستی که با میلیون ها دلار سرمایه های مرتجع ترین منابع بین المللی تامین می شوند، این مزدوران را بعنوان نمایندگان کارگران بجلوی دروبین می آورند و می کوشند روایت مبارزۀ طبقاتی را از زبان آنها به جامعه تحویل دهند، مردم نیت واقعی و هدف آنها را تشخیص می دهند. در شرایطی که نمایندگانی که با تحمل سختی های بسیار به دادگاه کارفرماهای دزد رفته اند تا صدای کارگران را به گوش جامعه برسانند از جانب این رسانه ها سانسور می شوند و مزدورانی که همواره در حال خنجر زدن از پشت و جلو به کارگران هستند در مقابل دوربین ها قرار می گیرند، مردم به ماهیت این رسانه ها و جریاناتی که آنها نمایندگی می کنند پی می برند. مبارزۀ طبقاتی در ایران علنی، حاد و پر تنش است. کارگران این را می بینند و از آن می آموزند.
پیروزی میسر است!
پیروزی قطعی نیست، اما میسر است. راه سخت و پر نشیب و فرازی در پیش داریم. کارگران نشان داده اند که تسلیم ناپذیرند؛ تا شکست شان ندهند از پا نمی نشینند. کارگران بخوبی دریافته اند که جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند. سریعا دارند قانونمندی های مبارزۀ طبقاتی را می آموزند. دارند در کلام مارکس به “طبقۀ برای خود” بدل می شوند. دارند در مسیر قرار دادن این دنیای وارونه بر قاعده اش قدم بر می دارند. اتحاد و همبستگی فشردۀ طبقۀ کارگر متشکل و آگاه تنها راه پیروزی بر مصائب و دردها و رسیدن به یک دنیای بهتر، دنیایی فارغ از ستم و استثمار، دنیایی آزاد، برابر و مرفه است.