گسترش مبارزه برای تعیین دستمزد به مبارزه علیه فقر
یک جبهۀ مهم مبارزۀ طبقاتی
زمان تعیین دستمزدهای سال آتی یا بعبارتی “افزایش” دستمزدها رسیده است. نمایندگان رژیم با وقاحت از افزایش چند درصدی صحبت می کنند؛ تحریم را بهانه کرده اند تا دزدی ها و استثمار وحشیانۀ طبقۀ کارگر را لاپوشانی کنند. سطح دستمزد کنونی حتی اگر بموقع پرداخت شود هنوز چند صد درصد زیر خط فقر است. با توجه به رشد سرسام آور تورم و نرخ ارز حتی اگر پانصد درصد هم دستمزدها افزایش یابند هنوز زیر خط فقر است. دستمزد واقعی کارگران با چنین افزایشی هنوز از چند سال پیش پایین تر است. هر سال دستمزد واقعی کارگران از سال پیش کمتر میشود و آن بخور و نمیری که تحت نام پر طمطراق افزایش دستمزد باصطلاح به دستمزدها افزوده می شود حکم یک کلاه بزرگ اسلامی بر سر کارگران را دارد.
طبقۀ کارگر دو سال است که سازمانیافته و بیوقفه برای دریافت حقوق معوقه و علیه فقر و گرانی مبارزه میکند. وضعیت اقتصادی روز به روز وخیم تر و بحرانی تر می شود. نظام سرمایه داری تحت رژیم اسلامی همواره در بحران بسر برده است؛ و این بحران روز به روز عمیق تر می شود. دزدی های کلان و بی پایان هم به وخامت اوضاع افزوده است. جامعه علیه فقر بپاخاسته است. شعار “دولت سرمایه دار حرف حالیش نمیشه” به روشنی و سادگی ریشۀ فقر را توضیح می دهد.
طبقۀ کارگر در یک جنگ فرسایشی با دولت سرمایه دار اسلامی قرار دارد. با تعمیق بحران اقتصادی اکثریت مردم حتی به نان شب نیز محتاج شده اند؛ کارد به استخوانشان رسیده است؛ کارگران و انسان های محروم بسیاری از فشار فقر دست به خودکشی زده اند. بدنبال خودکشی چهار تن از کارگران نیشکر هفت تپه اسماعیل بخشی با چشمانی گریان و صدایی لرزان علیه این “دولت سرمایه دار” اعلام جرم کرد. و این اعلام جرم یکی از جرم های وقیحانه ای است که در پروندۀ مبارزاتی این رهبر کارگری ثبت شده است.
در اینجا یک سوال پیش می آید: چگونه است که طبقۀ کارگر که دو سال است در یک نبرد رو در رو با رژیم اسلامی قرار دارد و در شرایط گسترش و تعمیق جنبش سرنگونی یک کمپین اعتراضی برای افزایش بیشتر دستمزدها و در اعتراض به رقم پیشنهادی دولت سازمان نداده است؟ قطعا ضرورت دارد که در این مساله تعمق کرد و کوشید به یک پاسخ درست رسید. آیا نباید طبقۀ کارگر با تمام قوا علیه این پیشنهاد و برای افزایش دستمزدها حداقل تا سطح خط فقر به مبارزه بلند شود؟ چرا علیرغم تعمیق قطب بندی طبقاتی در جامعه چنین مبارزه ای شکل نگرفته است؟
پاسخ به این سوال را بیش از هر چیز باید در فضای حاکم بر جنبش کارگری و مبارزات جاری جویا شد. باین صورت نیست که کارگران در مجامع عمومی درباره این مساله بحث کرده اند و یا به نتیجهای نرسیده اند و یا تصمیم گرفته اند که از حاشیه به این مساله برخورد کنند. یا نمایندگان و فعالین کارگری در مجامعی نشسته و تصمیم گرفته اند. روشن است که چنین شرایطی موجود نیست و یکی از مبارزات دورۀ اخیر کارگران برای ایجاد تشکلات واقعی شان و تشکیل مجامع عمومی بوده است. بعلاوه، کلیه فعالین دارای گرایشات یکسان نیستند و نظر و پاسخ گرایشات رادیکال و محافظه کار متفاوت است. لذا اجماعی در جنبش کارگری برای نحوۀ پیشبرد مبارزه برسر دستمزد انجام نگرفته است. اما قطعا فعالین و رهبران عملی کارگری در محافل حول این مساله بحث کرده اند. صحبت هایی نیز در گوشه و کنار در میان کارگران در جریان است.
بنظر می رسد که فضای حاکم بر جنبش کارگری که حاصل مبارزات دو سال اخیر جنبش کارگری و جنبش عظیم سرنگونی و بویژه قیام آبانماه است، فعالین و رهبران عملی را نسبت به سازماندهی یک مبارزۀ گسترده و پر سر و صدا برای افزایش دستمزد و مخالفت با پیشنهاد دولت بی رغبت کرده است. بخشی مبارزه برای بهبود اقتصادی را در چهارچوب مبارزه برای سرنگونی رژیم می بینند و لذا تمرکز بر سازماندهی یک مبارزۀ وسیع طبقاتی برسر دستمزد را از این زاویه بیحاصل یا اتلاف انرژی تشخیص می دهند. و بخشی دیگر از این زاویه که این مبارزه بی فایده است و باید بر دریافت دستمزدهای معوقه و علیه اخراج متمرکز شد و نیرو را در چند جبهه “تلف” نکرد. حقایق و واقعیت هایی در هر دو زاویه نگرش وجود دارد. اما پاسخ چه باید باشد؟
این واقعیت که یک خیزش عظیم توده ای برای سرنگونی رژیم شکل گرفته است و مردم تصمیم گرفتهاند در خیابان تکلیف رژیم را یکسره کنند قطعا باید در معادلات رهبران کارگری، بویژه کارگران رادیکال سوسیالیست در نظر گرفته شود و برای تعیین تاکتیک مبارزاتی دخیل شود؛ این واقعیت که حکومت در یک بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عمیق غرق شده است و لذا نمیخواهد و نمیتواند به خواست های بر حق کارگران پاسخ دهد نیز یک فاکتور مهم در تعیین روش مبارزه و تعیین خواست ها و شعارهای مبارزاتی است. اما باید توجه داشت که هر اعتصاب، اعتراض و مبارزۀ کارگری جبهه ای از مبارزات وسیعتر جنبش طبقه ما برای سرنگونی رژیم اسلامی است. متوقف ماندن بر خواست هایی که حداقل دو سال است به اعتصابات و اعتراض وسیع کارگری دامن زده پاسخ نیست. رها کردن هر جبهه از مبارزات طبقاتی یک خطا است. باید از هر جبهه و سنگری حکومت را زیر فشار قرار داد و به آن حمله کرد. ممکن است گفته شود کارگران در این جنگ فرسایشی تمام توان خود را بکار گرفته اند، باز کردن یک جبهۀ دیگر توانشان را طاق می کند. این یک واقعیت دردناک و قابل درک است؛ اما این جبهه ای باز شده است؛ ما به دست خود یک جبهۀ جدید باز نمی کنیم؛ این جبهه را خود حکومت بالاجبار گشوده است و عدم حضور فعال و رزمندۀ ما در آن می تواند خسارت های سختی را به جنبش کارگری وارد آورد. قطعا رژیم از این مساله نیرو می گیرد و بر شدت سرکوب می افزاید.
یک پاسخ درست می تواند سازماندهی یک مبارزۀ گسترده علیه فقر باشد، مبارزه ای با خواستهای رفاهی برای کل جامعه که طبقه کارگر مطرح میکند. مبارزه برای افزایش دستمزدها را امسال و در شرایط سیاسی حاضر می توان تحت مبارزه علیه فقر سازمان داد و به پیش برد. مهمترین درد مردم امروز فقر عنان گسیخته است. این مبارزه متعلق به اکثریت عظیم مردم است. خاصیت جلب و جذب بخش وسیع جامعه را دارد. مردمی که در آبانماه آنچنان بی محابا و جسور و رزمنده به خیابان ها آمدند و رژیم سرکوب و جنایت را به مصاف طلبیدند با این خواست و مبارزه عجین خواهند شد. این مبارزه پتانسیل جلب بخشهای دیگر جامعه و جنبش های اجتماعی دیگر را نیز دارد. ظرفیت تبدیل شدن به یک مبارزۀ سراسری و وسیع علیه جمهوری اسلامی را داراست که کارگران در پیشاپیش آن هستند.
مبارزه علیه فقر یک جبهۀ مهم نبرد طبقاتی است. امر سازماندهی و رهبری آن نیز در درجۀ اول بعهدۀ رهبران عملی طبقۀ کارگر است. اگر بجای پاسخگویی به دولت و چندر غازی که پیشنهاد کرده ما جبهه را وسیعتر کنیم و مسالۀ مبارزه علیه فقر را در تداوم دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ در دستور بگذاریم، رژیم را آچمز می کنیم؛ ما شرایط و محل جنگ را تعیین می کنیم و باین ترتیب یک پیشروی در مبارزه علیه حکومت بدست می آوریم. بی رغبتی کنونی به دخالت فعال در عرصۀ تعیین دستمزدها از یکسو بخاطر سرکوب و نمایندگی نشدن کارگران و از سوی دیگر بخاطر خصلت تدافعی آن در این دوره ملتهب است. اما برای طرح همان خواست افزایش دستمزدها و نقد شدن معوقات و مطالبات کارگران نیز لازم است که مبارزه علیه حکومت فقر و فساد را گسترش دهیم، بخشهای مختلف طبقه را بسیج کنیم و یک خواست پایه ای و مهم کل جامعه را طرح کنیم. با این سیاست صفوف جنبش طبقه ما و جنبش سرنگونی قویتر میشود. جامعه از این مبارزه روحیه می گیرد و بجای عقبگرد و تلاش برای درک بهتر شرایط با عزم جزم تر به میدان می آید.
اینجا روی سخن ما با رهبران رادیکال طبقۀ کارگر و بویژه کارگران رادیکال سوسیالیست است. رفقا باید کوشید تا بخش هرچه وسیعتری از طبقه را حول مبارزه علیه فقر سازمان داد. مساله تعیین حداقل دستمزد را باید در این چهارچوب پیش برد و اعلام نمود که پاسخ این رژیم وقیح و دزد را با مبارزۀ گسترده تر خواهیم داد. سازماندهی کارگران در جبهه مبارزه علیه فقر یک امر مهم و ضروری است.
***