توضیحی بر بازجاپ مقاله
تحقیق حاضر که انجام آن در 2012 ماهها طول کشید، در مارس همان سال در نشریه اینترنتی “شهروند” منتشر شد. پس از مدتی، مدیریت سایت مقاله را، به گفته خود، به دلیل عدم استقبال، از سایت برداشت. نظر به اینکه موضوع تحقیق، یعنی “واقعه خوجالی”، بطور نظام مند به عنوان وسیله ای برای تحریک احساسات قومی مورد استفاده واقع می شود، به عنوان نظری متفاوت از آنچه در رسانه های ترک و آذری در این باره منعکس می شود، آنرا جهت انتشار به ایران- گلوبال می فرستم. همانطور که در پیش گفتار مقاله آورده ام، در تهیه این نوشتار کوشش کرده ام حتی المقدور از منابع طرفهای ثالث، و نه منابع ارمنی و آذری، استفاده کنم و آنچه را که می نویسم با سند و مدرک توام باشد. هم چنین، ادعا نمی کنم که با این نوشتار حرف آخر را در مورد این واقعه زده ام. بنابراین، چنانچه خوانندگانی اسناد و مدارکی در رد یا اصلاح یافته های من داشته باشند، ممنون می شوم اگر آنها را برای من بفرستند یا در همین سایت منتشر نمایند.
اما لازم به تذکر می دانم که اظهارنظرهای توام با هتاکی و فحاشی و ناسزاگویی، صرف نظر از اینکه مدیریت سایت مجاز بداند یا نه، سند و مدرک محسوب نمی شود.
مه 2016
********************
پیش گفتار
در ۲۶- ۲۵ فوریه سال ۱۹۹۲ در جریان سلسله نبردهایی که از فوریه ۱۹۸۸ بین نیروهای محلی منطقه ارمنی نشین خودمختار قراباغ (1) و دولت جمهوری آذربایجان درگرفته بود (2) واقعه دردناکی در حوالی شهرک خوجالی روی داد که به ” فاجعه خوجالی” معروف شد. در رابطه با این فاجعه اخبار و اطلاعات آنقدر ضد و نقیض و در هاله ابهام فرو رفته که تشخیص واقعیت از غیرواقع همواره آسان نیست.
فاجعه مزبور فکر نویسنده را هم مدتها به خود مشغول داشته تا حدی که برای بازکردن گوشه های تاریک آن و گشودن واقعیت ها به منابع متفاوتی به زبان های مختلف رجوع نموده است. در بررسی منابع رسمی آذربایجانی و ترکی متاسفانه ملاحظه شد که این منابع آنقدر زهرآلود و آغشته به نفرت قومی و بعضا هم سوء استفاده از احساسات مذهبی هستند که اصولا قابل استفاده به عنوان سند و مدرک نیستند (3). از طرفی، از استفاده از اسناد و مدارک ارمنی هم ولو اینکه عاری از این جنبه ها باشند، به علت احتمال شبهه تاثیرپذیری حتی المقدور پرهیز شده است. بنابراین ، توجه و اتکای من عمدتا به اطلاعات گواهان عینی و شهادت های طرف های ثالث و نیز منابع مستقل و غیررسمی آذربایجانی بوده است.
در ماجرای خوجالی صدها شهروند غیرنظامی کشته شدند
در نوشته سعی شده که حداکثر عینیت (objectivity) و بیطرفی رعایت گردد و چنانچه خوانندگانی باشند که اسناد و مدارک مستندی در رد یا اصلاح یافته های نویسنده در دست داشته باشند، نویسنده سپاسگزار خواهد بود که آنرا در اختیار وی قرار بدهند.
هدف از این نوشته پرداختن به کل مناقشه قراباغ نیست که این مهم بررسی بسیار گسترده تری را می طلبد. چنانچه فرصت دست داد، البته به این مهم هم خواهیم پرداخت. منظور از این بررسی باز کردن گوشه های مبهم فاجعه خوجالی در متن مناقشه قراباغ است برای خوانندگان فارسی زبان، زیرا معتقدم مردم و دولت ایران می توانند در حل این مناقشه بین دو کشور همسایه نقش موثری ایفا کنند و ای بسا تشخیص واقعیت از غیرواقع بتواند به یافتن راه حلی شایسته برای یکی از مناقشات بزرگ منطقه ای کمک کند.
منازعه قراباغ حدود شش سال طول کشید و طی آن قریب به ۳۰۰۰۰ نفر نظامی و غیر نظامی جان خود را از دست دادند . فاجعه خوجالی در فوریه ۱۹۹۲، نقطه عطفی در این منازعه به شمار می رود، زیرا با سقوط این شهر قسمت اعظم منطقه ارمنی نشین قراباغ (منطقه خودمختار شوروی سابق) از سلطه جمهوری آذربایجان رها گردید. در پی این فاجعه، آنچنان غوغا و هیاهویی از جانب رسانه های جمعی آذربایجان و ترکیه به راه افتاد که رسانه های خبری بین المللی را هم تا حد زیادی تحت الشعاع قرار داد، به نحوی که واقعیت تا مدتی در پرده ابهام باقی ماند. این رویداد یکی از موضوعاتی است که جمهوری آذربایجان با دروغسازی و جعل اسناد سعی دارد واقعیت آنرا وارونه به خورد جهانیان بدهد، تا حدی که مثلا عکس ها و تصاویر مربوط به قربانیان زلزله های ترکیه یا قربانیان کشتارهای کردهای ترکیه و یا قربانیان فلسطین را به عنوان سند “جنایات ارمنیان در خوجالی” معرفی می کند (4) . این دولت، هر سال با صرف مبالغ هنگفتی عناصر ناآگاه آذری را در سراسر جهان بسیج می کند تا با به راه انداختن تظاهرات و تبلیغات وسیع ارمنیان را جانی و غاصب قلمداد کنند. در واقع، هدف دولتین آذربایجان و ترکیه از تحریف واقعیت ها درمورد خوجالی اینست که نسخه “نسل کشی” خودشان را هم داشته باشند تا بگویند ارامنه هم مرتکب قتل عام شده اند.
جریان وقایعی که منجر به فاجعه خوجالی گردید، سئوالات متعددی را برمی انگیزد. برای مثال، چرا با وجود اینکه نیروهای دفاعی (ارمنی) قراباغ دو ماه پیش از شروع عملیات قصد خود را مبنی بر گرفتن شهر به طرف آذربایجانی اعلام کرده بودند و مراجع آذربایجانی ها هم، به شهادت خود منابع آذری، موفق شده بودند گله ها و گوسفندهایشان را به منطقه امن منتقل کنند، در خارج ساختن بموقع مردمشان تعلل ورزیدند (5)؟ چرا ، حتی پس از آنکه سکنه را در آخرین فرصتها از شهر خارج کردند، به منطقه خطر هدایتشان کردند؟ چطور شد که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان در منطقه تحت کنترل نیروهای آذربایجانی و در جوار پایگاه های آتش آذری به خاک افتادند؟ همین طور، چطور شد که تعدادی از آوارگان آذری و ترک های مـِسخـِتی که در هنگام شب در آن بهلبشو راه خود را گم کرده و در جلو پاسگاه های مراقبتی ارمنیان ظاهر شده بودند توسط این نیروها از سرما و برف و تلف شدن حتمی نجات داده شدند؟
پاسخی که نویسنده با مراجعه به منابع مختلف به این سئوالات می تواند بدهد اینست که در آن مقطع خوجالی در واقع مهمترین پایگاه نیروهای آذری برای کنترل تمامی قراباغ بود و از دست دادن آن در حکم از دست دادن کنترل بر تمامی منطقه به شمار می رفت. دولت و مقامات آذری خود درگیر اختلافات شدید درونی بودند (دولت وقت به ریاست جمهوری ایاز مطلـّبوف و جبهه خلق آذربایجان به رهبری ایلچی بیگ) و هر حیله و نیرنگ و جنایتی، ولو قربانی کردن مردمشان را، برای رسیدن به هدف و بدنام کردن رقیبشان، روا می دانستند. دراین میان کارشکنی های عمال “جبهه خلق آذربایجان” از منظر منافع ملی خود و سوء استفاده از موقعیت جنگی برای ضربه زدن به رقیب داخلی، سهم بسزایی در بروز این فاجعه داشته است (6).
جغرافیای منطقه خودمختار قراباغ
منطقه قراباغ منطقه ای است ناهموار و کوهستانی و پوشیده از جنگل . مساحت آن ۴۴۰۰ کیلومتر مربع است و جمعیت آن تا شروع جنگ قراباغ (طبق سرشماری سال ۱۹۸۹، یعنی آخرین سرشماری اتحاد شوروی سابق) ۱۹۰۰۰۰ نفر بوده که اکثریت آنرا ارامنه تشکیل می داده اند.
شهرک خوجالی
خوجالی، شهرک و در واقع روستایی بوده است در نقطه ای استراتژیک در منطقه قراباغ . این شهرک در سر راه دو شهر مهم دیگر قراباغ ، یعنی عسکران و استپاناکرت، پایتخت قراباغ ، قرار دارد و بر خطوط مواصلاتی این دو شهر مهم از شمال شرق به جنوب غرب مسلط است. بر اثر سیاست های دموگرافی حکام باکو در طی سال های حکومت شوروی ساختار قومی جمعیت تغییر فاحش پیدا کرد، به طوری که در سال ۱۹۹۲ شهر دارای شش- هفت هزار نفوس بود که بخشی از آنرا آذری ها و بخشی دیگر ترک های مـِسخـِتی Meskhetian Turks تشکیل می دادند. بخش اخیر جمعیت پس از فروپاشی اتحاد شوروی از ازبکستان به آذربایجان مهاجرت داده شده و توسط حکام آذربایجان در خوجالی، یعنی در منطقه ای جنگی، اسکان داده شده بودند.
نواحی اطراف خوجالی، منطقه ای ناهموار است که رودخانه کرکر (Karkar ) از شمال شرق تا جنوب غرب آن جریان دارد و در کناره های آن شهرهای استپاناکرت، عسکران و در فاصله ای در شمال شرق ، شهر صد هزارنفری اقدم / آغدام قرار دارد.
سیر وقایعی که منجر به سقوط شهر خوجالی گردید
تقریبا دو سال از محاصره منطقه قراباغ و اخراج بخشی از جمعیت آن توسط جمهوری آذربایجان می گذشت. این زمانی بود که اتحاد شوروی در حال فروپاشی بود و نیروهای دفاعی قراباغ متشکل از داوطلبان در حال شکل گرفتن بودند. این نیروها توانسته بودند با مقابله با ارتش مجهز آذربایجان تعدادی از شهرها و روستاهایشان را از وجود این نیروها پاک سازند. تقریبا در سراسر زمستان سال ۱۹۹۲ خوجالی و اطراف آن به یک منطقه فعال جنگی تبدیل شده بود.
خوجالی دارای فرودگاه (تنها فرودگاه وقت در منطقه قراباغ) و انبارگاه مقادیر زیادی سلاح و مهمات و ادوات جنگی بود. از اینجا بود که از تابستان ۱۹۹۱ آتشبارها و سکوهای پرتاب موشک نوع گراد آذربایجان (7) پایتخت قراباغ، استپاناکرت را به طور مداوم زیر آتش گرفته بودند. این بمباران های بی محابا تلفات جانی و خرابی های عظیمی به بار می آورد که در صورت عدم جلوگیری از آن، تمامی شهر استپاناکرت در مدت کوتاهی تبدیل به تل خاکستر می شد.
همانطور که گفته شد، در آنزمان بیشتر شهرهای قراباغ درکنترل نیروهای بومی ارمنی درآمده بود، اما خود منطقه در محاصره نیروهای مسلح آذربایجان قرار داشت. به شرحی که رفت، از پایگاه رزمی خوجالی که هنوز در دست نیروهای آذری بود پایتخت و شهرهای دیگر قراباغ به طور روزانه بمباران می شدند. بنابراین ، خنثی کردن پایگاه آتش دشمن و فرودگاه یک هدف موجه نظامی برای نیروهای دفاعی قراباغ به شمار می رفت.
همانطور که پیشتر اشاره شد، نیروهای دفاعی قراباغ قصد خود را مبنی بر گرفتن خوجالی به اطلاع مقامات آذربایجان رسانده بودند. حتی هنگامی که شهر را در محاصره گرفته بودند چند روز پشت سرهم با بلندگو به ساکنان خوجالی هشدار دادند که شهر را ترک کنند و بدین منظور در مسیر رودخانه خشکی دالان خروجی برای عبور امن ساکنان شهر بازگذاشتند. این روش، یعنی ابتدا محاصره شهر از سه طرف و بازگذاشتن یک معبر امن برای خارج شدن جمعیت و سپس ورود به شهر خالی از سکنه، روشی بود که قبلا هم درمورد شهرهای دیگر بدون وقوع تلفاتی بر ساکنان غیرنظامی به کاربسته شده بود. تا آنجایی که بر نویسنده معلوم است دلیلی وجود نداشت که نیروهای دفاعی قراباغ در مورد خوجالی از این روش عدول کنند و چنین هم نکردند. طبق گزارشات (8)، اکثر ساکنان شهر نیز از طریق این معبر شهر را ترک کردند.
حدود۸۰۰ – ۷۰۰ نفر از ساکنان شهر، از جمله ۳۰۰ ترک مـِسخـِتی که قادر به ترک شهر نشده بودند توسط نیروهای دفاعی قراباغ به استپاناکرت منتقل و موقتاً درآنجا اسکان داده شدند. با وجود کمبود شدید خوراک و آذوقه برای سکنه ارمنی، روزی دو بار به آنها خوراک داده شد. حتی، به درخواست پناهندگان آذری، یک تعداد گوسفند در اختیار آنان گذاشته شد تا خود غذایشان را به شیوه ذبح اسلامی تهیه کنند. چند روز بعد، آوارگان آذری بدون هیچ گونه قید و شرطی از طریق صلیب سرخ به مقامات آذربایجان تحویل گردیدند. رویداد مزبور را سازمان حقوق بشر مستقر در مسکو به نام “مـِموریال Memorial ” گزارش نموده و سـِو ِتلانا کولچیتسکایا، گزارشگر مستقل روسی نیز فیلم مستندی از آن تهیه کرده است.
هنگام ورود نیروهای ارمنی به شهر، تعدادی از عناصر ا ُمون (نیروهای ویژه نظامی آذربایجان) که در شهر مانده بودند از مخفی گاه خود اقدام به تیراندازی به سوی نیروهای مهاجم نمودند. اینها در جریان تیراندازی متقابل یا کشته شدند یا فرار کردند و یا به اسارت درآمدند، که طبق معمول، بعدا با اسیران ارمنی مبادله می شدند.
در واقع، گرفتن شهر و فرودگاه خوجالی، غیر از مقاومت معدودی از نیروهای ویژه ا ُمون به شرحی که رفت، تلفات دیگری نداشته است و اکثریت جمعیت خوجالی، بجز ۸۰۰ – ۷۰۰ نفری که به صلیب سرخ تحویل داده شدند، توانسته بود تا هنگام شب با استفاده از معبر خروجی شهر را ترک کنند. آنچه که به فاصله اندکی بعد از دست به دست شدن شهر اتفاق افتاد و به “فاجعه خوجالی” معروف شد، به شرحی که خواهد آمد، تماما در منطقه تحت کنترل نیروهای آذربایجان و در فاصله یازده کیلومتری خوجالی روی داد، یعنی در منطقه ای که از دسترس نیروهای ارمنی دور بود. این منطقه در ضمن فقط ۳ کیلومتر از شهر اقدم / آغدام فاصله داشت که درآن حدود ۳۰ تا ۳۵ هزار نفر از نیروهای مسلح آذربایجان متمرکز شده بودند. به شهادت گواهان متعدد (9) این نیروها به خوبی می توانستند کوچ کنندگان را تحت حمایت خود قرارداده و هرگونه اقدام نظامی ارمنی ها را خنثی نمایند.
به هر تقدیر، نیروهای آذری بعد از اینکه با تعلل و تاخیر بقیه ساکنان شهر را از شهر خارج کردند، به جای هدایت آنها به سوی اقدم، که پایگاه امنی برای حمایت از کوچ کنندگان می توانست باشد، آنها را به سوی پاسگاه دفاعی ارمنی مستقر در شهرک ناخیجـِوانیک (در فاصله ای نسبتا دور از مسیر اقدم) هدایت کردند. سپس، از میان آنها به سمت مدافعان پاسگاه آتش گشودند. نتیجه آن شد که آوارگان در میان آتش دو طرف قرار گرفتند. روز بعد، اجساد این قربانیان، به تعداد چند صد نفر (10) ، در منطقه تحت کنترل نیروهای آذری و در فاصله تقریبا سه کیلومتری شهر اقدم به صورت پراکنده بر خاک افتاده بود. طبق اطلاعاتی که ویلسون گور، مورخ کانادایی ارائه می دهد، نیروهای ا ُمون آذری مستقر در اقدم نیز اشتباها بر روی این بخت برگشته ها آتش گشودند (11). باید توجه داشت که این عملیات در منطقه وسیعی در هنگام شب صورت می گرفته و تشخیص افراد مسلح از غیرمسلح اساسا غیرممکن و امکان اشتباه از سوی هر دو طرف زیاد بود.
گزارش چنگیز مصطفی یف، ژورنالیست مستقل آذری، از رویداد مورد بحث نیز، این اطلاعات را تایید می نماید: ”بسیار امکان داشته که واحدهای مسلح آذری مستقر در اقدم کوچ کنندگان را در تاریکی شب با مهاجمان ارمنی اشتباه گرفته و به روی آنها آتش گشوده اند. سپس، برای پنهان کردن آثار اشتباه مرگبار خود، جسدها را تا حد غیرقابل شناسایی مثله و صبح روز بعد با بوق و کرنا ارامنه را مسوول این جنایت معرفی کرده اند” (12). لازم به یادآوری است که واحدهای دفاعی قراباغ دستور اکید داشتند که به روی کودکان و زنان و افراد غیرمسلح شلیک نکنند و چنین هم نکردند.
به طور خلاصه، واقعیت اینست که قربانیان خوجالی در منطقه ای که تحت کنترل نیروهای آذری و ۱۱ کیلومتر دور از دسترس نیروهای دفاعی قراباغ بود به خاک افتادند. وقوع این فاجعه در زمانی بود که جنگ قدرت بین دولت وقت آذربایجان به رهبری ایاز مـُطلـّبوف و “جبهه خلق آذربایجان” به رهبری ایلچی بیگ به اوج خود رسیده و طرفین از هیچ چیز برای ضربه زدن به یکدیگر رویگردان نبودند. اوضاع وقت خوجالی موقعیت ایدآلی را برای طرفداران ایلچی بیگ فراهم آورد. علت تعلل نیروهای آذری در تخلیه بموقع ساکنان شهر با وجود آگاهی قبلی از حمله قریب الوقوع نیروهای بومی قراباغ را هم باید در همین جنگ شوم قدرت جستجو کرد. قربانیان خوجالی آوارگانی بودند که تا آخرین روزها از شهر تخلیه نشده بودند، اما توانسته بودند از معبری که نیروهای دفاعی قراباغ به همین منظور باز گذاشته بودند شهر را ترک کنند. درواقع، آنها توانسته بودند خود را به منطقه تحت سلطه نیروهای آذری برسانند. لکن، عوامل و عناصر “جبهه خلق آذربایجان” که اهداف دیگری غیر از امنیت مردمشان در سر داشتند، موقعیتی ایجاد کردند که براثر آن این کوچ کنندگان درمیان دو آتش قرارگرفتند.
دو هفته پس از فاجعه خوجالی، ایاز مُطلـّبوف ، رییس جمهور از مقام خود خلع و مدتی بعد فراری گردید.
دلیل دیگری نیز برای دامن زدن به این فاجعه از سوی نیروهای آذری وجود داشت. با از دست دادن خوجالی، در واقع کنترل منطقه خودمختار قراباغ از دست نیروهای دولت آذربایجان خارج می شد. هدف نیروهای آذری و به ویژه عناصر جبهه خلق در ضمن این بود که با ایجاد عمدی فاجعه به هر قیمت که شده، نیروهای ارمنی را متهم به کشتار زنان و کودکان و مقصر در فاجعه جلوه دهند. باید گفت که در این هدف خود تا حدی هم موفق شدند، زیرا از کمک و دستیاری بی دریغ مقامات و دستگاه های تبلیغاتی دولت ترکیه برخوردار گردیدند (رجوع شود به پانویس (10).
ایرادی که پاره ای از سازمانهای حقوق بشر بین المللی (مثل Human Rights Watch) به نیروهای ارمنی می گیرند اینست که ولو اینکه نیروهای آذری مردمشان را آگاهانه دم گلوله توپ گذاشته بودند و ولواینکه تشخیص افراد مسلح از غیر مسلح درآن هرج و مرج آسان نبوده، ارمنیان کلا نمی بایستی روی آذری ها آتش می گشودند، چون به هرحال امکان داشت که افراد بی گناه در این میان قربانی شوند.
به هر تقدیر، سلسله رویدادهایی که منجر به این فاجعه شد اتهامات بی اساس و افسانه سرایی طرف های آذری و ترک را که نیروهای ارمنی هنگام ورود به شهر به ” قتل عام” ساکنان پرداختند بی اعتبار می سازد. هیچ جا سند و مدرکی دال بر تایید این مدعا که نیروهای دفاعی قراباغ عامدا و قاصدا به روی افراد بیگناه آتش گشوده اند، مشاهده نشده است (13).
ادعا شده که نیروهای روسی (هنگ موتوریزه ۳۶۶ شوروی سابق ) نیز در گرفتن شهر خوجالی شرکت داشته اند. دلایل نشر این افسانه به شرح زیر است.
هنگ موتوریزه یاد شده در نزدیکی استپاناکرت، پایتخت قراباغ مستقر و خود آماج آتشبارهای ارتش آذربایجان قرارداشت و تلفاتی هم متحمل شده بود (14). بعد از این تلفات، از مرکز فرماندهی روسی به هنگ دستور داده می شود که پاسخ آتش توپخانه آذری را بدون خروج از پایگاه خودشان بدهند. جدال آتشبارهای دو طرف (طرف آذری و روسی) چند روز قبل از سقوط شهر را ساکنان فراری خوجالی گزارش داده اند. اما این جدال ربطی به موضوع گرفتن خوجالی نداشته است. امکان داشته که پاره ای از نفرات هنگ یادشده که خود شاهد موشک باران بیرحمانه شهرها و روستاها توسط نیروهای آذری بوده اند با سرپیچی از دستور، نظامیان قراباغ را همراهی کرده اند. لکن، نیروهای دفاعی قراباغ در واقع نیازی به کمک آنها نداشتند، زیرا خود به قدر کافی تجهیزات و ادوات زرهی از ارتش در حال فروپاشی شوروی مصادره کرده بودند. در وضعیت هرج و مرجی که در آنزمان بر شوروی سابق حکمفرما بود، شرکت این یا آن واحد نظامی روسی در منازعه به جانبداری از این یا آنطرف چیز غیرعادی نبود، چنانکه در حمله به منطقه شاهومیان در شمال قراباغ ارتش آذربایجان از کمک و مساعدت موثر نیروهای شوروی مجهز به تانک و ادوات زرهی برخوردار شدند (15).
به نظر می آید که دلیل نشر این اطلاعات غیرواقع این باشد که اولا : مدافعان شکست خورده خوجالی عملکرد، و درواقع بی عملی خود را نزد هموطنانشان بتوانند توجیه کنند و ثانیا: این اولین بار بود که آنان می دیدند نیروهای دفاعی قراباغ از ادوات و خودروهای زرهی استفاده می کنند.
چند شهادت مهم از گواهان آذری
در زیر ترجمه بخشی از یادداشت های روزانه عین الله فتح الله یف، روزنامه نگار آذری را که خود به منطقه قراباغ سفر کرده و یادداشت هایش را پس از مراجعت به باکو انتشار داده در معرض توجه خوانندگان قرار می دهیم. این گزارشگر شجاع پس از انتشار یادداشت هایش در باکو دستگیر و محاکمه شد و فقط این اواخر پس از گذراندن بیش از چهارسال زندان و پس از درخواست ها و فشارهای مکرر سازمانها و مراجع حقوق بشر بین المللی ، آزاد گردید.
ترجمه از انگلیسی
KHOJALY: The chronicle of unseen forgery and falsification
http://www.xocali.net/EN/realazer.html
خوجالی: تاریخچه تلاش کم سابقه ای از جعل اسناد و دروغسازی
بخشی از یادداشت های روزانه عین الله فتح الله یف
“آنها توانستند گاوها وگوسفندانشان را خارج کنند، اما مردمشان را نه!”
“با دیدن خوجالی نتوانستم بهت و حیرتم را پنهان کنم. این شهرک آذری نشین که با خاک یکسان شده بود، اکنون به طورکامل بازسازی شده و نام “ایوانیان”، اسم ژنرالی که نقش موثری در تصرف شهر داشته، به خود گرفته است.
تراژدی خوجالی، درد عمیقی که بر اثرگسترش طلبی ارمنیان در خاک رنج کشیده آذربایجان بر روح و جسم ما وارد شده، در طول همه ملاقات های من در عسکران همراهم است.
با خودم فکر می کنم آیا هیچ نشانه ای از انسانیت در این مردم باقی مانده؟
معهذا، برای رعایت عدل و انصاف، باید اذعان کنم که سالها قبل، فراریانی را که موقتا در “نفتالان” سکنا گزیده بودند دیدم که صریحا اعتراف کردند که روز پیش از حمله گسترده واحدهای روسی (؟) – ارمنی به خوجالی، شهر توسط این نیروها محاصره شده بود. لکن، چندروز قبل از حمله، ارمنیان با بلندگوها به ساکنان شهر درباره حمله قریب الوقوع هشدار دادند و توصیه کردند که جمعیت شهر را ترک کند و از طریق دالان امنی در امتداد رود کـَرکـَر از حلقه محاصره خارج شود. طبق گفته ساکنان شهر، آنها هم از این معبر خروجی استفاده کردند و سربازان ارمنی که در اطراف رودخانه موضع گرفته بودند روی آنها آتش نگشودند. لکن، تعدادی از سربازان هنگ جبهه خلق آذربایجان، به دلایلی بخشی از جمعیت مهاجر را به طرف روستای ناخیجـِوانیک که در آنزمان تحت کنترل هنگی از واحدهای ارمنی عسکران بود، هدایت کردند. بقیه سکنه در کمرکش اقدم پراکنده شدند.
در عسکران، به اظهارات معاون شهرداری، اسلاویک آروشانیان، گوش می دهم تا خاطرات او را با گفته های ساکنان خوجالی که در آن مقطع زیر آتش نیروهای آذری قرارگرفته بودند، مقایسه کنم.
از آروشانیان خواستم که معبر خروجی را که ساکنان خوجالی از آن عبورکردند به من نشان دهد. پس از شناسایی و بررسی ویژگی های جغرافیایی منطقه با اطمینان و یقین می توانم بگویم که ادعاهای مربوط به عدم وجود دالان امن به کلی بی اساس اند. معبر خروجی امن واقعا وجود داشته است. در غیر اینصورت، ساکنان خوجالی که به طورکامل در محاصره قرار گرفته و از دنیای خارج منزوی شده بودند، هرگز نمی توانستند از حلقه محاصره خارج شوند. معهذا، پس از خارج شدن از حلقه محاصره و رسیدن به آنطرف رود کرکر، خط کوچ کنندگان به چند گروه تقسیم شد و معلوم نیست که چرا بخشی از مردم خوجالی راه ناخیجـِوانیک را در پیش گرفتند یا به آن سمت هدایت شدند. به نظر می رسد که هدف واحدهای جبهه خلق آذربایجان نه نجات جان سکنه خوجالی، بلکه ریخته شدن خون بیگناهان به منظور خلع مطلـّبوف از قدرت بود. آروشانیان به من گفت: “چندروز پیش از حمله، رییس جمهور وقت شما، ایاز مطلـّبوف به مگردچیان، رییس جمهور پیشین ما زنگ زد و از او خواست که شرایطی به وجود آوریم تا مردم بتوانند از محاصره خارج شوند. پاسخ مگردچیان به مطلـّبوف این بود: مشکلی نیست، اما چرا شما به سرنوشت مردمتان علاقه ای ندارید؟ هلی کوپترهای ارسالی شما گاوها و گوسفند ها را نجات می دهند نه مردم را”.
بله، آنها توانستند گله های گاو وگوسفند را نجات بدهند، اما نه مردم را. صحبت راجع به منازعه اول قراباغ خاطرات تلخی را به ذهن آدم باز می آورد.
از ساکنان عسکران پرسیدم: به من گفته اند که اینجا آذری ها هم زندگی می کنند، درست است؟
موقعی که آروشانیان گفت: “همین حالا می توانیم به دیدنشان برویم”، تعجب کردم!
واقعا هم، یکنفر آذری به نام توفیق علی یف در ناف عسکران زندگی می کند. و خیلی جالب بود که بعدازاینکه فهمید که من از باکو آمده ام اصلا دست پاچه نشد.
علی یف: من از سال ۱۹۶۰ اینجا زندگی می کنم. ما از منطقه اوجار به اینجا کوچ کردیم. پس ازگسترش اغتشاشات و ناآرامی ها به آذربایجان رفتیم، اما دوباره به اوجار برگشتیم. در آذربایجان ادامه حیات برایمان غیرممکن بود.
فتح الله یف: چه موقع به عسکران برگشتی؟
علی یف: در ۱۹۹۱. درست است که در مقطعی آنها (ارمنیان) می خواستند مرا بکشند.
در اینجا آروشانیان صحبت ما را قطع می کند: راست می گوید. اما، من مداخله کردم و به بچه ها گفتم برای چی بکشیمش؟ گناهش چیست؟ امروز دیگر برای ما مهم نیست که توفیق چه ملیتی دارد.
خوب، این داستان به قدری مرا تکان داد که پس از برگشتن از قراباغ خیلی دلم می خواست که شنیده ها و دیده هایم را با خوانندگانم در میان بگذارم. اما چقدرتعجب کردم که آقای محمدیاروف، وزیر باصطلاح امور خارجه ما، پس از شنیدن خاطراتم آنها را مردود شناخته و در اشاره به آن برچسب رایج “پرووکاسیون” (تحریکات) را به کار برد”.
شهادتی دیگر از یکی از وزیران سابق جمهوری آذربایجان، رحیم قاضی یف
واقعیت های مربوط به خوجالی
http://ara-ashjian.blogspot.com/2008_02_01_archive.html
ترجمه بخشی از مصاحبه او با نشریه اینترنتی www.realazer.com در دسامبر ۲۰۰۸
“قاضی یف که به اتهام خیانت در واقعه سقوط شهر شوشی محاکمه و به ده سال زندان محکوم شده بود، در این مصاحبه چنین اظهارنظر می دارد که توطئه ای برای خلع مطلـّبوف از قدرت در خوجالی در کار بود. قاضی یف می گوید که وی در ۱۶ فوریه ۱۹۹۲ راجع به حمله قریب الوقوع ارمنیان به خوجالی اطلاع پیدا کرد. طبق اظهار وی: “در ۲۵ فوریه، بار دیگر راجع به تدارکات حمله به من خبررسید.” به گفته قاضی یف نیروهای مسلح آذری سلاح کافی در اختیار داشتند که به کمک مردم خوجالی بشتابند و ارامنه را متوقف کنند. درآن روزها امکان حفظ مواضع و جلوگیری از آن فاجعه وجود داشت.
روزنامه نگاری که اخیرا، از منطقه قراباغ بازدیدکرده از قاضی یف می پرسد: “آنها (ارامنه) گذرگاه امنی را که ارمنیان عسکران بازگذاشته بودند و توسط بخش اعظم جمعیت شهر برای خروج مورد استفاده واقع شده بود ، به من نشان دادند. گذرگاه در مسیری در موازات رود کـَرکـَر گسترش دارد. آیا صحیح است که عناصر فعال جبهه خلق (اذربایجان) مردم خوجالی را گمراه کردند؟”
قاضی یف پاسخ می دهد: “من هم راجع به این قضیه و همینطور چیزهای شرم آوری که افراد ما انجام دادند، شنیده ام. اما، باید توجه داشته باشید که به من آنقدر اتهام وارد شده که می ترسم باز هم محاکمه شوم. اِلدار باقروف، از عناصر فعال جبهه خلق در شهر ا َقـَدم، راجع به دستوراتی که وی از رهبران جبهه خلق دریافت کرده بود چیزهایی به من گفت. اما، خیلی زود حرفش را قطع کرد. هنگامی که راجع به خیانت سربازان جبهه خلق صحبت می کرد داشت دیوانه می شد”.
روزنامه نگار می گوید هنگامی که وی در شوشی بوده، ارامنه کلیسای بازسازی شده را به او نشان دادند و گفتند هنگامی که وارد شهر شده اند، دیدند که کلیسا پر از اسلحه و مهمات است. قاضی یف ضمن تایید این موضوع که تعداد ۱۲ هزار گلوله در کلیسا انبارشده بود، چنین پاسخ می دهد: “به خدا قسم که حتی یک گلوله هم از دولت دریافت نکردم. همه این مهمات توسط نیروهای داوطلب جمع آوری شده بود و کل آن در شوشی جا گذاشته شد”. طبق اظهار وزیر سابق، “سلاح ها و مهمات شامل ۴ دستگاه تانک ، ۹ دستگاه خودرو زرهی، ۲ دستگاه سکوی پرتاب موشک گراد و ۲۰ دستگاه خمپاره بوده است که قسمت اعظم آن در دفاع از شهر بلااستفاده ماند.”
شهادت ایاز مطلـّبوف ، رییس جمهور پیشین آذربایجان:
مطلـّبوف طی مصاحبه ای با روزنامه روسی نـِزاویسیمایا گازتا در سال ۱۹۹۲ ، تاکید می ورزد که “یک معبر خروجی برای خروج مردم توسط ارمنیان بازگذاشته شده بود”.
“اگر من ادعا کنم که اپوزیسیون آذربایجان در این قضیه مقصر است، ممکن است آنها بگویند که من دروغ می گویم. معهذا، واقعیت اینست که معبر خروجی بازگذاشته شده بود تا مردم شهر را ترک کنند. دیگر برای چه روی آنها می بایستی آتش بگشایند؟ به ویژه در منطقه ای نزدیک به اقدم که در آن زمان نیروهای کافی برای کمک به مردم (آوارگان) در آن وجود داشته. یا اینکه می توانسته اند به توافقی با طرف دیگر برای خروج غیرنظامیان برسند. این نحوه عمل همیشه رایج بوده است.” (ترجمه از انگلیسی).
در مصاحبه دیگری با نشریه روسی نـُو ِیه ور ِمیا، می گوید: ” آتش گشودن روی سکنه خوجالی به روشنی توسط کسانی ترتیب داده شده بود که قصد غصب قدرت در آذربایجان را داشتند”.
http://www.xocali.net/EN/ayaz-mutalibov.html
___________________________________________________________
پانویسها
1 – Nagorno Karabakh Autonomous SSR – به زبان ارمنی قراباغ ” آرتساخ Artsakh “ ، به اسم تاریخی آن، خوانده می شود.
2 – این نبردها تا ماه مه ۱۹۹۴ ادامه پیدا کرد و نهایتا با برقراری آتش بسی شکننده که تا امروز نیز ادامه دارد، خاتمه پذیرفت .
3 – نمونه ای از این نشریات کتابی است تحت عنوان “سقوط خوجالو”، از نسیمان یعقوبلو، چاپ و انتشار در باکو، به زبان آذری در سال ۱۹۹۲. کتاب مملو از زهر و تنفر و توهین به ملت ارمنی و حاوی فراخوان های بیشمار برای نابودکردن ارمنیان به عنوان یک ملت است. از جمله فراخوان زیر بارها و بارها درکتاب تکرار شده است: “ارمنیان کافرند. ارمنیان ظالم اند. ارمنیان خونخوارند. ارمنی توهین بزرگی است بر ساحت خداوند تبارک و تعالی و لکه ننگی است بر تمامی بشریت. شما ، وارثان محمد ، هشیار باشید از ارمنیان کافر، زیرا اینان خون انسانها را می مکند”.
4 – برای مشاهده نمونه ای از تصاویرکاذب و بررسی وافشای کارشناسانه آنها به این تارنما مراجعه نمایید:
http://www.xocali.net/EN/realazer.html ، http://www.xocali.net/EN/h12.html
5 – به یادداشتهای فتح الله یف در بالا مراجعه فرمایید.
6 – به شهادت قاضی یف در بالا مراجعه نمایید.
7- ”Grad” به معنای تگرگ در روسی است. دستگاه پرتاب موشک مورد بحث می تواند در هر ۲۰ ثانیه تعداد ۴۰ موشک پرتاب و ظرف ۵/۲ دقیقه دوباره آماده آتش شود. رجوع شود به:
http://en.wikipedia.org/wiki/BM-21_Grad#Projectiles
8 – رجوع شود به یادداشتهای فتح الله یف در بالا.
9 – رجوع شود به اظهارات قاضی یف در بالا .
10 – آمار رسمی دولت آذربایجان از کشته شدگان فاجعه خوجالی فوق العاده ابهام آمیز است. پس از وقوع فاجعه، سخنگوی مجلس آذربایجان به دروغ اعلام می دارد که حمله ارمنیان دفع شده و فقط دو نفر از مدافعان شهر کشته شده اند. بعد از مدتی سکوت، وزیر داخله، کریموف به آژانس خبری “اینترفاکس” اطلاع می دهد که تعداد کشته ها ۱۰۰ نفر، زخمیان ۲۵۰ نفر و ناپدیدشدگان ۳۰۰ نفر می باشد. این تعداد به تدریج بالا می ورد در حدی که در هفته اول ماه مارس رسانه های غربی که از منابع خبری آذری و ترکی تغذیه می شدند، تعداد قربانیان را ”هزاران” نفر ذکر می کنند. تا اینکه توماس گولتز، گزارشگر انگلیسی از باکو به روزنامه “ساندی تایمز” گزارش می دهد که تعداد قربانیان طبق آمار روحانی شهر اقدم که برای دفن قربانیان جواز صادرکرده ، ۴۷۸ می باشد.
ذکر این مطلب هم چندان بی مورد نیست که گولتز تا پیش از ورود به آذربایجان در اواخر سال ۱۹۹۱ مدتی طولانی در ترکیه مشغول گزارشگری بوده است. همسر ترک او، هجران گولتز، در آذربایجان در معیت او بوده و اخبار وقایع خوجالو را به بخش ترکی بی بی سی مخابره می کرده است. همچنین، گزارشگران ترک با علاقمندی ویژه ای خدماتشان را به عنوان مترجم در رابطه با اخبار خوجالی به ژورنالیست های خارجی عرضه کرده اند. در این خوش خدمتی، رهبر بشیر اوغلو، گزارشگر روزنامه ملیت چاپ ترکیه، احمد سل مجری کانال ۵ تلویزیون فرانسه و نیز رادیوتلویزیون ار. ت. اف. RTF بلژیک جای ویژه ای دارند. روشن است که این عناصر خبری قرائت مراجع آذری از وقایع خوجالی را به خورد جهانیان می دادند، در حالی که ارمنیان قراباغ چنین امکاناتی نداشتند .
http://budapest.sumgait.info/khojaly/number-of-casualties.htm
11 – مورخ نظامی کانادایی، پاتریک ویلسون گور، در هنگام معرفی آخرین کتابش : جنگ و منازعه پسا شوروی در قفقاز جنوبی ” در ژوئن ۲۰۰۸ در اوتاوا، در رابطه با واقعه خوجالی می گوید: ” نظامیان آذری از ترک های مسخـِتی که از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده می کردند، سریعتر فرار می کردند”. به گفته او ، عناصر ا ُمون مستقر در اقدم طی عقب نشینی شان به سمت پادگان اقدم با اشتباه گرفتن غیرنظامیان خوجالی به جای نیروهای ارمنی، به روی آوارگان (ترکهای مسخـِتی) آتش گشودند. پاتریک ویلسون گور همچنین اظهار می دارد که نیروهای آذربایجانی در روز پیش از شروع نبرد خوجالی ، 32 نفر از اسرای جنگی ارمنی را اعدام کردند.
Patrick Wilson Gore, “Tis Some Poor Fellow’s Skull-Post- Soviet Warfare in the Southern
Caucasus” . http://www.abebooks.co.uk/9780595486793/Tis-poor-fellows-Skull-Post-Soviet-0595486797/plp
12 – چنگیز فواد اوغلی مصطفی یف، گزارشگر مستقل آذری که در ۲۸ فوریه ۱۹۹۲ از صحنه فاجعه خوجالی ویدئوهایی تهیه کرده بود، راجع به ادعاهای مقامات آذربایجان درباره روند به وجودآمدن فاجعه تردید داشت، لذا خود مستقلا شروع به تحقیقات کرد. لکن، اولین گزارش او درباره احتمال دست داشتن نیروهای آذربایجانی در فاجعه خوجالی به ” D-Press “ آژانس خبری مسکو، به قیمت جانش تمام شد. وی در همانزمان ، در ۱۵ ژوئن ۱۹۹۲ در نزدیکی اقدم در شرایط مشکوکی به قتل رسید.
جالب توجه است که هنگامی که مصطفی یف گزارش یافته ها و شک و تردیدهایش را درباره ادعاهای مسئولان جبهه خلق از وقایع خوجالی به اطلاع ایاز مطلـّـبوف رییس جمهور وقت رساند، رییس جمهور به وی هشدارداد که از ابراز و اعلام نظراتش خودداری کند، زیرا وی نگران بود که عناصر جبهه خلق قصد جان وی را خواهند کرد.
http://cpj.org/killed/1992/chingiz-fuad-ogly-mustafayev.php
13 – مورخ کانادایی در همان منبع بالا :
“There is no evidence that the Armenians of Nagorno-Karabagh committed “genocide against Meskhetian Turks of Khojaly,”
“سند و مدرکی دال براینکه ارمنیان ترک های مسخـتی خوجالی را کشته باشند وجود ندارد”.
14 – اطلاعات مربوط به این موضوع از تارنمای زیر به دست آمده است :
http://budapest.sumgait.info/khojaly/366.htm
15 – در بهار- تابستان سال ۱۹۹۱ ، نیروهای زرهی شوروی با همراهی نیروهای ا ّمون آذری ۲۳ روستاهای ارمنی نشین در منطقه شاهومیان (شمال قراباغ) را محاصره و با حملات گازانبری ساکنان آنها را که تعدادشان بالغ بر ۱۷۰۰۰ نفر می شد بیرون راندند . دراین عملیات تعداد زیادی نیز کشته و زخمی شدند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Shahumian
۴ اسفند ۱۳۹۰ برابر با 23 فوریه 2012