زحمتکشان جهان متحد شوید.
21 فوریه 2017 برابر است با یکصد و شصت و نهمین سالگرد انتشار مانیفست حزب کمونیست. مانیفست(بیانیه) جزوه کوچکی است که ترجمه فارسی آن بدون در نظر گرفتن مقدمه های آن 56 صفحه به قطع جیبی است. نویسندگان این بیانیه تاریخی، کارل مارکس و انگلس هستند و تاریخ انتشار آن 21 فوریه 1948 است. مارکس و انگلس در مقدمه آلمانی بیانیه که سال ها بعد نوشته شد، گفته اند که اتحادیه کمونیست ها در لندن به آنها ماموریت داد تا برنامه ای برای کمونیستها بنویسند، و مانیفست نتیجه کاری است که آنها به انجام رسانده اند. در آن روزگاران هم مانند زمان ما کمونیست بودن کار خطرناکی بود. به این خاطر در انتشار نخستینِ این کتاب کوچک، نام نویسندگان آن مخفی ماند. اما در چاپ انگلیسی سال 1850 مانیفست با نام نویستدگان آن نشر یافت. انتشار بیانیه با نام نویسندگان اش به اثر ارزش و اعتبار بیشتری بخشید. بیانیه با ادبیاتی خطابی متاثر از شرایط انقلابی که در همه اروپای سده 19 حاکم بود چنین آغاز می گردد: «شبحی در اروپا در گشت و گذار است- شبح کمونیسم. همه نیروهای اروپای کهن برای تعقیبِ مقدس ِ این شبح متحد شده اند – پاپ و تزار، مترنیخ و کیزو، رادیکال های فرانسه و پلیس آلمان». آنگاه بیانیه به ضرورت فعالیت آشکار و علنی کمونیست ها می پردازد . می نویسد:«حال وقت آن رسیده است که کمونیست ها نظرات و مقاصد و تمایلات خود را در برابر همه جهانیان آشکارا بیان دارند، و در مقابل افسانه شبح کمونیسم ، مانیفست حزب خود را ارایه دهند». به این ترتیب مارکس و انگلس در برابر کمونیسم هراسیِ هیئت های حاکمه، نظریات خود را در مانیفست فرمولبندی و بیان کردند. پس از مرگ کارکس، انگلس در یکی از مقدمه هایی که برای مانیفست نوشت به نقش اصلی مارکس در نگارش این اثر اشاره کرده است.
اهمیت تاریخی مانیفست در ایجاد خودآگاهی در میان طبقه کارگر و زحمتکشان است. بدون چنین خود آگاهی ِطبقاتی، احقاق حقوق و قایم به ذات خویش شدن در میان کارگرانی که ثروت می آفرینند، اما روح و جسم شان در سیستم سرمایه داری تباه می گردد، ناممکن بود. مانیفست بیانیه ای علیه نظامی اقتصادی- اجتماعی است که بی رحمانه کارگران را از خود بیگانه می سازد. شاید راز جاودانگی هنر چارلی چاپلین همین به نمایش درآوردن حزن انگیز از خود بیگانه کردن کارگران در نظامی ماشین وار باشد.
مارکس ریشه بی عدالتی را در نظام سرمایه داری می داند. عنان این نظام در دست بورژوازی است که دولت را متناسب با نیازهای آزمندانه خویش سازمان داده است . از نگاه نویسندگان مانیفست چنین دولتی-دولت بورژوازی- باید بوسیله طبقه کارگر برکنار گردد و دولتی متناسب با نیازهای طبقه ای که قادر است ریشه بهره کشی را بخشکاند و تاریخا دارای چنین رسالتی است، قدرت را بدست گیرد. بنیاد نظریِ مانیفست بر منطقی محکم از ماتریالیسم تاریخی بنا شده است. چکیده این منطق آنست که نزاع بر سر دنیای دون است و آنچه را که دانشمندان وابسته به طبقات ستمگر و الهیون وابسته گفته اند، چیزی جز توجیهاتی برای طبیعی جلوه دادن بی عدالتی و ستم نبوده است.
مانیفست طبقه سرمایه دار و نظام سرمایه داری را در یک چشم انداز تاریخی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. برآمد و افول این طبقه را نیز مانند طبقات کهن تر بر اساس همان منطق تاریخی ارزیابی می کند. مارکس یک هومانیست و مانیفست نیز یک اثر انسان دوستانه است. هدف انتقادات او نه شخص سرمایه دار به عنوان یک انسان، بلکه شیوه کاری است که طبقه سرمایه دار در ایجاد گسست بین نیروهای مولده تولید- ماشین و انسان- به کار می گیرد. جدا کردن کارگران از بهره مندی از نتیجه کارشان سرچشمه بی عدالتی در جامعه گردیده است.
مانیفست بر مردمان هم عصر مارکس و مردم پس از او تاثیر فراوان گذاشت. ارثیه مانیفست برای دنیای امروز کپی برداری از مانیفست نیست. میراث مارکس و مارکسیسم برابر حقوقی و احترام به انسان هاست. از این حیث مانیفست یکی از گنجینه های انسان باوری و بشر دوستی، و یکی از مبانی حقوق بشر دوران ماست.
21.فوریه.2017
احمد تاج الدینی