روایت هرودت از آلترناتیوسازی ایرانیان
(با اشاراتی به کنگرهء بوخوم)
پاول کارتلج، کارشناس تاریخ باستان در مطلبی تحت عنوان «منتقدان و نقدهای دمکراسی آتنی»، و با اشاره به روايت تاريخی هردوت يونانی، اختراع تئوری سیاسی مربوط به بحث آلترناتیو سازی در ایران باستان را مطرح کرده است.
موضوع از این قرار است:
- کورش هخامنشی حکومت ایرانی را قوام بخشیده و پسرش کمبوجیه آن را تا مصر گسترانده است.
- متعاقب آن، کسی سربلند می کند و قدرت را در ایران به طور ناحق (يا بقول آخوند ها، نامشروع) بدست می گیرد و امپراتوری هخامنشی با بحران مواجه می شود.
- آنگاه هفت تن از نجبای ايرانی به بحث می نشینند تا بيابند که چگونه فردی را که قدرت را بطور «ناحق» تصرف کرده از قدرت برداشته و دوباره حکومت «برحق» را برقرار سازند.
شايد بتوان موضوع بحث شان را اينگونه بيان کرد: چه نوع حکومتی، و چه نوع تمهيدات قانونی باید برای برقراری مجدد امپراتوری تعبيه شود؟
پاول کارتلج معتقد است که بعید است در ایران آن روز غیر از «اتوکراسی ِ ارثی» آلترناتیو دیگری مورد بحث بوده باشد و به همین خاطر نيز نظر می دهد که که داستان نقل شده از جانب هرودت حائی بحثی یونانی در لباسی ایرانی است.
اما از آنجا که اصل وجود چنین بحرانی واقعیت تاریخی دارد، ما می توانيم روایت هرودت را دارای بنيادی واقعی بدانيم. در اين روايت بحث هفت تن از نجبای ایرانی، و بخصوص نظرات سه تن از شرکت کنندگان در بحث، چنین توضيح داده می شود: اولی به سود دمکراسی نظر می دهد. دومی به سود اریستوکراسی سخن می گوید و سومی ـ که داریوش هخامنشی باشد ـ به سود سلطنت، که در عمل به مفهوم اتوکراسی است، نظر می دهد.
جالب ترین بحث در این رای زنی در بارهء دمکراسی است که تحت عنون برابری در برابر قانون مطرح می شود.
به این ترتیب به نظر می رسد که اجداد باستانی ما این پختگی و شهامت اخلاقی را داشته اند که رو در روی یکدیگر بنشینند و هر یک نظر خود را در بارهء نوع حکومت برحق برای جایگزینی حکومتی ناحق بیان کنند و به بحث و مجادله بپردازند.
مهم آن است که توجه کنيم که گردهمایی هفت نفر ايرانی در 2500 سال پيش بمنظور برانداختن قدرت ناحق، و شرکت در بحث پيرامون چگونگی آلترناتیو آینده، ممکن نمی گردید اگر آنها، پیشاپیش، در سه موضوع بطور قاطع به توافق نرسيده بودند:
- این که کشور بحران سیاسی دارد
2 – قدرت حاکمهء موجود، ناحق است و
3- راه برون رفت از بحران استقرار آلترناتیوی بر حق است.
يعنی، تنها بر اساس اين سه مفروض بوده است که گفتگو و رايزنی می توانسته به نتيجه ای عملی و مطلوب برسد.
***
حال بپردازيم به کنگرهء سکولار دمکرات های ایران که یک ماه پیش در بوخوم برگزار گردید و در حد خود نوعی مجلس رايزنی محسوب می شد. روح حاکم بر اين کنگره نيز چیزی جز همان سه اصلی که ذکر شد نبود. شرکت کنندگان در کنگره بر آن بودند که:
1- کشور ما غرق در بحران سیاسی است
2- نظام حاکم ناحق است و
3- راه برون رفت از بحران و آلترناتيو حکومت کنونی استقرار دمکراسی است.
در عين حال، برای جلوگیری از هر شبهه ای، و پیش گیری از تفسیر هایی که ممکن است از واژهء دمکراسی به عمل آید، بر سکولار بودن دموکراسی نیز تاکید می گردید.
کسانی که از شرکت در کنگره امتناع کردند، و کسانی که انتفادهایی با هدف تخریب به عمل آوردند، علی القاعده باید در پذیرش یکی از سه نکته ای که فوقاً ذکر شد و یا نکاتی دیگر مشکل داشته باشند. به این معنا که:
1- جامعه را غرق در بحران سیاسی ندیده اند، یا
2- قدرت حاکمه را بر حق و قانونی دانسته اند، یا
3- راه برون رفت از بحران را استقرار دمکراسی نمی دانند، يا
4- همهء این نکات را می پذیرند ولی برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این همایش را صاحب صلاحیت و یا قابل ندانسته اند، و یا
5- سکولار دمکرات ها را رقیبی تلقی کرده اند که دکانی گشوده اند تا با دکان سیاسی آنان معارضه کند.
اما مگر نه اينکه سکولاریسم در تقابل با دین سالاری است، و دمکراسی در تقابل با استبداد؟
و مگر نه اينکه ترکیب «سکولار دمکراسی» نقطهء مقابل استبداد دینی و یا هر نوع استبداد غیر دینی است؟
و آیا چنین گزینه ای عام ترین محور برای گفتگویی بی پرده برای عبور از بحران سیاسی ایران نیست؟
شفافیت در مواضع سیاسی، روشنی کامل از منبع مالی گردهمایی، شیوهء دمکراتیک در برگزاری همایشی فارغ از “هو” و “هورا” در کنگرهء سکولار دمکرات های ایران، همگی شیوه ای بدیع و نو بود. شاید همین نوگرایی در سازمان یابی، برای کسانی که به صدر نشینی و طرح اندازی های پشت پردهء عادت دارند مشکل بوده باشد. در اين صورت، اگر حزبی، سازمانی، گروهی، شخصیتی فاقد این خصوصیات است بهتر است از هم اکنون در این زمینه ها تمرین کند.
در «کنگره» بعضی از هم میهنان آذربایجانی، کردستانی، بلوچستانی، ترکمنستانی و پارسی، مطالبی در بارهء حقوق مردم دیار خویش گفتند. آیا انتقادی بر این گونه ميدان دادن به ابراز عقاید وارد است؟ به ویژه که نه سخنی از تجزیه طلبی در میان بود و نه کنگره چنین موضوعاتی را بر می تابید.
آیا اشکالی دارد که فارس، لر، کرد، گیلک، عرب خوزستانی، بلوچ، ترک و… در کنار یکدیگر بنشینند و برای برون رفت از فاجعهء سی و پنج ساله گفتگو کنند؟
ایران یعنی مجموعهء همهء ما. مگر ایران بدون ترک و کرد و بلوچ و اصفهانی و شیرازی معنا و واقعیتی هم دارد؟
بدیهی است که افراط گرایان در هر قوم و قبیله و شهر و دهی یافت شوند، اما استثنائات که نافی اصل نمی توانند باشند.
***
امروز پرسش ما از اپوزیسیون این است که آیا قادر اند به همان اندازه ای که اجدادمان، در 2500 سال پیش، از خود بلوغ سیاسی نشان دادند، از خود وارستگی سیاسی نشان دهند و با شفافیت به گفتگو بنشینند؟
سرانجام باید معلوم شود که چه کسانی نقش شان صرفاً مخالف خوانی است، و چه کسانی آستین بالا زده اند تا میهن بحران زدهء خویش را با درایت و شهامت، و با روش های خردمندانه، به سر منزل مقصود رسانند.
به نظر من، کنگرهء سکولار دمکرات های ایران با این اهداف تشکیل شد و امیدوارم با همين اهداف در آینده نیز به تلاش خود ادمه دهد.
اسلو، 15 سپتامبر2014
برگرفته از سایت: جنبش سکولار دمکراسی ایران