(اخلاق و سیاست)
رفتارهای ما معمولا در مسیر ارزش هایی هستند که می خواهیم به آنها نایل گردیم. این ارزش ها در طول زمان و در عرض مکان می توانند تغییر کنند و یا متفاوت باشند. ارزش های اخلاقی با نیت و قصد نیز ارتباط دارند. بطور معمول کار و رفتار پسندیده فرد حمل بر نیت خوب نیز می گردد. انطباق دادن کار خوب به نیت خوب، خودش یک ارزش است که به استحکام مناسبات انسانی یاری می رساند. اما چنین انطباقی همیشه با واقعیت تطبیق نمی کند. به این معنا که می توان با نیت بد نیز کار خوب کرد. در آن صورت به آن کار، ظاهر سازی گویند. به ویژه در دنیای سیاست مایه گذاشتن از ارزش های اخلاقی با نیت سوء و بد، بسیار رایج است. به عنوان مثال کمک به نیازمندان کار خوبی است. حال اگر این کمک برای جلب آرا در یک انتخابات باشد، آن کمک کاری پسندیده نیست و ظاهر سازی است. همچنین می توان با نیت خوب کاری بد و غیر اخلاقی انجام داد. مانند کسی که برای پیشبرد کاری که به نظرش خوب است، دست به ترور مخالفان سیاسی اش بزند.از آنجا که کشف نیت کار ساده ای نیست، یگانه راه ، هشیاری و محک زدن ادعاها و رفتارهاست. در سیاست هیچ چیزی خطرناک تر از پذیرش چشم بسته رفتارها و ادعاهای سیاست مداران نیست. در گردش های بزرگ تاریخی و یا شرایط دشوار، بسیار دیده شده است، که سیاست پیشه گان زیر پای کسانی را که به آنها اعتماد کرده اند خالی کرده اند و مردم را به دردسر های بزرگ دچار ساخته اند. از آنجا که دخالت در سیاست یک حق همگانی است، نبایستی از ترس احتمال بی اخلاقی سیاست مداران از سیاست کناره گرفت. راه مقابله با بی اخلاقی در سیاست، بالا بردن دانش سیاسی، و کوتاه نیامدن در برابر انحراف اخلاقی-دیکتاتور منشی، دروغ گویی، توطئه گری- سیاست مداران است. داشتن نگاه نقادانه به سیاست مداران خودش یک ارزش اخلاقی است. در سپهر سیاسی ایران پرونده بی اخلاقی های سیاستمداران بسیار قطور است. این در حالی است که جای یک بحث جدی در باره رابطه اخلاق و سیاست در مباحث ما خالی است. فرهنگ سیاسی غالب بر محیط های آکادمیک و سیاسی ایرانی، فرهنگ ترس و دوری گزیدن از نقد کاراکتر هاست. این فرهنگ ترس موجب شده است که عده ای سیاست را مونوپل گروه و دسته سیاسی خود بدانند، و نوعی حریم مقدس برای خود یا گروه و دسته سیاسی خود ایجاد کنند. در ترویج فرهنگ ترس از نقد سیاست و سیاستمداران، که مانند بختکی زشت بر دنیای سیاست ایرانی آوار شده است، پذیرندگان این فرهنگ به همان اندازه تحمیل کنندگان فرهنگ ترس از نقد مسؤل اند. راه مقابله با این فرهنگِ دیرپا نیز استدلال و منطق است. تهمت و افترا زدن شیوه ای است که انحصارگران سیاسی دهها سال است که با توسل به آن مردم را از نقد کردارهای غیر اخلاقی خود در سیاست باز داشته است. توطئه گری، ترور شخصیت برای از میان برداشتن رقیب سیاسی از عادات جا افتاده در گروهبندی های سیاسی کلاسیک ایرانی است. شکستن این سد سکندر کار دشوار اما ضرور است. در هر حال با قصد گشایش درب های بسته رابطه اخلاق و سیاست عملی چند شخصیت را از کنجینه تاریخ بیرون می آوریم، تا به عنوان تمثیل ارایه شود. در مثال های زیر نیت و رفتارهای افسران انگلیسی، نادر شاه ، جوان هندو و سعادت خان تا حدی رابطه اخلاق عملی و سیاست را به نمایش می گذارند. ارزش های اخلاقی این کاراکترها را می توان از زوایای دیگر و قرار دادن شخصیت ها در متن های دیگر نیز مورد توجه قرار داد.
افسر انگلیسی و جوان هندو
در دوران استعمار، یک افسر جوان انگلیسی، به نوجوانی هندو که در خیابان به شیوه هندوها به او ادای احترام نکرده بود، سیلی محکمی زد. جوان نحیف هندو نقش بر زمین شد، و سپس برخاست و به اطرافش نگاه کرد، و دید که همه دلسوزانه به او نگاه می کنند. نوجوان هندو به خشم آمد، و متقابلن سیلی محکمی به صورت افسر خود خواه انگلیسی کوبید، به طوری که افسر به زمین افتاد. افسر که انتظار چنین واکنشی را از هندو نداشت، فورا به پادگان نظامی آمد، و با سر و صدا و عصبانیت از فرمانده پادگان درخواست کرد، تا مامورانی در اختیار او بگذارد، تا بروند و هندوی گستاخ را بیاورند و تنبیه کنند. فرمانده پادگان با مشاهده خشم و عصبانیت افسر، او را به دفتر فرماندهی دعوت کرد، و سپس علت غضب و بر آشفتگی را جویا شد. افسر جوان واقعه را شرح داد. فرمانده نخست افسر جوان را آرام کرد، و آنگاه پاکتی حاوی 5000 روپیه که در آن زمان پول زیادی بود به او داد، و از او خواست که به همان محل درگیری برود و از هندو عذر خواهی کند، و پاکت پول را بابت لطمه ای که به حیثیت هندو در جمع هم شهری هایش وارد شده، به عنوان غرامت به او تقدیم کند. افسر جوان از پیشنهاد فرمانده، برآشفت و با شدت از قبول درخواست فرمانده امتناع کرد. فرمانده با قاطعیت به افسر جوان تذکر داد که این یک خواهش نیست بلکه یک دستور نظامی است و باید فورا اجرا شود. افسر جوان که حیران شده بود به ناچار پول را گرفت، نزد هندو رفت و در میان جمع هندوان از او پوزش خواست و پول را به جوان هندو داد و به سرعت از محل دور شد. جوان هندو که هاج و واج مانده بود، به پول ها نگاه کرد و مات و مبهوت شد. هندو با پول غرامت، ملک و املاکی خرید و تجارت خانه ای دایر کرد، و دارای خدم و حشم شد. پس از مدتی فرمانده پادگان، افسر سیلی خورده را احضار کرد، و به او دستور داد که به محل کار و کسب آن جوان هندو برود، و سیلی محکمی زیر گوشش بزند. افسر جوان که در مقابل دستورنظامی جرات پرسش نداشت، به محل کار جوان هندو رفت و در میان کارمندان اش سیلی محکمی به صورت او نواخت و هندو را نقش بر زمین کرد. کارمندان هندو به سوی افسر هجوم آوردند. هندو به سرعت افسر را شناخت، و به کارمندان گفت: دست نگاه دارید و بگذارید تا برود. افسر که از دست هندوها جان به سلامت برده بود، به پادگان بازگشت، و رفت پیش فرمانده. فرمانده به افسر جوان گفت حتمن آمده ای تا علت رفتار مرا بدانی. علت را اینگونه توضیح داد: آن زمان که هندوی نوجوان به صورت تو سیلی زد، آه در بساط نداشت و یگانه سرمایه اش آبرویش بود که تو آن را ریختی. هندو برای حراست از یگانه سرمایه اش به تو حمله کرد. او به جز آبرو چیز دیگری نداشت و واکنش او برای دفاع از تنها داشته اش بود. اگر هندو آن آبرو را از دست می داد دیگر چیزی در این دنیا برایش باقی نمی ماند. به این دلیل از تو نترسید. اما هندوی امروز همان هندوی دیروز نیست. او دارای ثروت، مکنت و خدم و حشم فراوان است. او می دانست که اگر امروز با تو مقابله به مثل کند، ثروت و دارایی اش به خطر می افتد، لذا از ترس از دست دادن ثروت، خفت و خواری را پذیرفت. از امروز او در چنگ ماست و هیچ خطری برای ما ندارد. برای او دیگر شرافت چندان مهم نیست، مال و اموال مهم است.
سعادت خان و نادرشاه افشار
سعادت خان از فرماندهان شایسته محمد شاه گورکانی هند بود. با سپاه نادر شاه افشار در جنگ معروف کرنال دلیرانه جنگید و چندین زخم برداشت و در نهایت به اسارت ارتش نادر درآمد. او را به حضور نادر بردند. نادرشاه با خشم به او گفت: از تو که یک ایرانی هستی انتظار نداشتم که با سپاه ایران اینگونه نبرد کنی . سعادت خان در پاسخ گفت: بیش از چهل سال است که در خدمت پادشاه گورکانی هستم و بزرگی ها و کامرانی های فراوان از آنها به من رسیده و به امیری بزرگ هندوستان رسیده ام. به جهت پنج روز عمر فانی نمی توانستم ننگ خیانت به آنها را به خود هموار کنم. تا آیندگان بگویند، که سعادت نیشاپوری با اسب و قیچی به این ولایت آمد و صاحب هفت صوبه-ولایت- هندوستان و فرمانروای ممالک گردید و عاقبت الامر، با پادشاه ایرانی خود سازش کرد و دست ازحقوق چندین ساله محمد شاه برداشت. چون رگ و حمیت خراسانی، خالی از غیرت و ناموس نبود، لذا این ایستادگی را بجا آوردم تا دچار لعن و سر زنش اهل ایران و هندوستان نگردم.
حال در دو تمثیل بالا به جای فرمانده انگلیسی و نادرشاه، استبداد حاکم بر ایران را بگذاریم و ببینیم به ادعاهای مطرح شده در زیر چه پاسخ یا پاسخ هایی می توانیم بدهیم:
1-کدام یک از سیاست مداران را می شناسید، که مانند جوان هندو نسبت به استبداد رفتار دوگانه نشان داده باشد؟چرا؟ کدام یک از ارزش های اخلاقی را در ارزیابی خود بکار گرفته اید؟
2-آیا رفتار سعادت خان را می توان دلیل خیانت به وطن دانست؟ چرا؟ کدام یک از ارزش های اخلاقی را در تطابق یا تقابل یکدیگر قرار داده اید؟
3- رانت خواران حکومتی به استبداد وفادار هستند. آیا وفاداری آنها با وفاداری سعادت خان تفاوتی دارد؟ چرا؟ آیا تغییر شرایط موجب تغییر در اعتبار ارزش ها می گردند؟
احمد تاج الدینی
19.نوامبر.2017/ 28.آبان1396