مردم ِ آزاده ی ایران ،
درشرایطی که درگوشه ای ازاین سرزمین ِ گرفتار، کسانی که یک شبه به ثروت های بادآورده ونجومی رسیده اند دریک حراج برای به رخ کشیدنِ ثروت خود ، یک تابلوی نقاشی معمولی را ” سه میلیارد تومان ” می خرند ، درگوشه ی دیگری ازآن صاحبان سرمایه وحامیان آنان ، این کیمیاگرانی که خون انسان رابه طلاتبدیل می کنند ، کارگرانی راکه درتلاش تامین نانِ شبِ زن وفرزند خویش به کارفرما اعتراض کرده اند ، به شلاق می بندند. ازماجرای کارگران اخراجی معدن طلای آق درّه ی تکاب سخن می گوییم ؛ ابتدا ۳۵۰ کارگر، یکجا به بهانه ی پایان یافتنِ مدّتِ قرارداد ، اخراج وبیکارمی شوند. ازآن میان یکی که گرسنه وشوربخت، همه ی راه ها رابه روی خود بسته می بیند، خودکشی می کند وهنگامی که سایرکارگران دراعتراض به این شرایط درمقابل معدن تجمع می کنند ، باحراست معدن ومداخله ی ” دادستانی ” تکاب روبه رومی شوند که کارگران رابازداشت می کنند وسرانجام علیه ۱۷ نفرازآنان احکام زندان ، جریمه ی نقدی وشلاق صادرمی شود و کارگران رابه شلاق می بندند . همین امسال درمشهد نیز زنان ومردانی راکه دریک مهمانی شرکت کرده بودند ، شلاق زدند . به همین گونه دختران وپسرانی راکه درقزوین ، برای خودجشنِ فارغ التحصیلی گرفته بودند ، شلاق زدند تا به گفته ی یک مسئول قضایی قزوین ” برای دیگران عبرت ” شود! این شلاق هایی که برتنِ کارگرانِ بیکارِتکاب ، مردان وزنانِ مشهد و جوانانِ قزوین فرودآمده ، وجدان عمومی جامعه را زخمی وحرمت و کرامت انسانی را لگدمال کرده است .
کانون نویسندگان ایران ، اجرای احکام ظالمانه ی شلاق را که بازمانده ی زشت ِ عهدِ برده داری و نمونه ی بارزِ شکنجه درملاء عام درلباس قانون است ، محکوم می کند وخواهانِ الغای آن است .
کانون نویسندگان ایران
۱۲ خرداد ۱۳۹۵