بخشی از پیروزی انقلاب بهمن و عبور از دیکتاتوری شاه را باید مدیون مبارزات کارگران نفت دانست. گرچه کارگران با اقدام شجاعانه خود در گلوگاه اقتصاد نفتی رژیم پهلوی آنرا از پا درآوردند، اما از فردای انقلاب استبداد افسارگسیخته تر اسلامگرایان مانع سازمانیابی طبقاتی و حزبی آن شد و کارگران پس از مقاومت طولانی، دستاوردهای مبارزات خود را از دست داده و نهادهای اسلامی وابسته به رژیم جایگزین تشکل های مستقل شدند.
طبقه کارگر بعنوان بخشی از جامعه ایرانی، هنوز فاقد سازمان های طبقاتی – سراسری و احزاب ارگانیک هستند و به دلیل سرکوب های شدید در دو نظام شاه و شیخ، موفق نشدند خود را در دو سطح طبقاتی و حزبی متشکل کنند. مبارزات 40 ساله طبقه کارگر ایران در چارچوب مقاومت های پراکنده، نامنسجم و خودبخودی جریان داشت.
اکنون که بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران را در آستانه یک تلاطم بزرگ (که می تواند به انقلاب عظیم بیانجامد) قرار داده است، کارگران هفت با اقدامات شجاعانه و کارگری، طلایه دار مبارزه برای مطالبات طبقاتی و سیاسی بخشی از جامعه کارگری هستند. بررسی شعارهای کارگران هفت تپه و نقد آن بمنظور ارتقاء کیفیت مبارزات و پیوند میان مبارزات کارگری و سایر بخش های اجتماع، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
کارگران که در طول مبارزات خود با موانع کارفرما و حکومت (در ایران امروز ایندو بهم تنیده اند) روبرو شده، شورای مستقل کارگری خود جهت دفاع از حقوق خویش و اعمال نظارت بر امور کارخانه تشکیل داده اند. این تجربه کارگران هفت تپه را می توان با اصلاحاتی از شکل سازمان یابی و اهداف آن، ارتقاء داد. این موضوعی ست که نتنها در کارخانه هفت تپه، بلکه می بایستی در محیط کار و زیست در دستور کار قرار گیرد و در نظام حکومتی آینده تبلور سیاسی یابد.
در جامعه بحران زده ایران که در نتیجه سیاست های اسلامگرایان به آستانه سقوط همه جانیه رسیده، کنشگران سیاسی – اجتماعی و فرهنگی در پیوند با مردم، باید در یک همبستگی ملی – اجتماعی، ایران را از ورطه نابودی نجات دهند. در این شرایط همه طبقات و اقشار اجتماعی با ایجاد نهادهای خودمدیریت لائیک دمکراتیک، امکان می یابند تا مهر خود را بر سیاست اداره کشور بکوبند و برآیند اراده سیاسی شهروندان در مجلس ملی، سرنوشت میهن و جامعه را تعیین کند.
نهادهای خودمدیریت لائیک دمکراتیک ظرفی مناسب برای سازماندهی اجتماعی خارج از دایره قدرت حاکم، در کشور ما می باشد. نهادهای اجتماعی، دمکراتیک، فرهنگی و سیاسی هنگامی می توانند مثبت، سازنده و مردمی باشند که در جامعه آخوند (آفت) زده ما، با فرهنگ، ادبیات و سیاست لائیک دمکراتیک و سوسیال سرشته شده باشند.
شورا واژه ای عربی و مترادف رایزنی است. در حالیکه خودمدیریتی بار اجرائی دارد و معطوف به خرد و اقدام جمعی می باشد، خرد و اقدامی که راستای آن تعریف شده و با گوهر دادگرانه (سوسیال) و لائیک دمکراتیک عجین است.
تاکید اسلامگرایان بر شوراها ازینروست که این اصطلاح بر گرفته از قرآن و سنت پیامبرشان محمد و ابزاری جهت تامین منافع اسلام و اسلامگرایان است. جامعه ایرانی در استانه گسست همه جانبه سیاسی، تاریخی، فرهنگی و اخلاقی از اسلام سیاسی و همه تجلیات استبداد ودیکتاتوری است. این گسست می بایستی در ادبیات سیاسی و فرهنگ ما تجلی خود را نشان دهد.
نتیجه گیری می کنم؛
ایجاد نهادهای مردمی خودمدیریت لائیک دمکراتیک در محیط کار و زیست، ضرورت عاجل برای رهبری مبارزات سرنگون طلبانه و هدایت تحولات در راستای انتقال قدرت به مردم در مجلس موسسان نوین برآمده از انقلاب آتی می باشد.
کوشش برای ایجاد نهادهای خودمدیریت، لائیک دمکراتیک و سوسیال، گامی عملی برای اعمال اراده سیاسی جامعه ایرانی از پائین، پیشگیری از موج سواری فرصت طلبان پیرو شیخ و شاه، تقویت همبستگی لائیک دمکراتیک ملی شهروندی و استقرار جمهوری خودمدیریت ایران است.