این تصویر مربوط به نخستین روزهائی ست که در ایران مردم با شعار “رای من کو” بخیابان آمدند و همزمان نیروهای اپوزسیون و پوزیسیون در کلن تظاهراتی به پشتیبانی از خیزش مردم برگزار کردند.
در آن روزها بوخوم مانند شهرهای دیگرشاهد حضور مستمر گروهی از ایرانیان بود که با فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر حکومت اسلامی به خیابان رفتند. در آکسیون های بوخوم از سلطنت طلبان تا مجاهدین و کمونیستها و … تریبون در اختیارشان قرار داشت تا با مخاطبین سخن بگویند.
زمانی که قرار شد تا در تظاهرات بزرگ و ایالتی (نوردراین وستفالن) شرکت کنیم، شعارهای “نه به حکومت اسلامی” ، “مرگ بر جمهوری اسلامی” و .. از روز قبل تدارک دیده شد.
ما با تعداد قابل توجهی از شهرهای بوخوم، دورتموند و .. در تظاهرات کلن شرکت کردیم. “سازمان” دهندگان تظاهرات کلن نیروهای “پوزیسیون در اپوزیسیون” بودند. “چپ” های قدیمی که می خواستند شعارهای تظاهرکنندگان را در چارچوب حمایت از موسوی (حفظ حکومت اسلامی) حبس کنند.
ما در میان جمعیت پراکنده شدیم تا شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و ما جمهوری اسلامی نمی خواهیم از همه جا سر داده شود. با اولین شعار مرگ بر جمهوری اسلامی خانمی “روانشناس” از شهر مونستر برآشفت و مرا مورد خطاب قرار داد و گفت؛ شما ما را به اینروز انداختید. شما با این شعارهایتان باعث این وضعیت شدید.
از بلندگو اعلام شد فقط شعارهائی که از بلندگو داده میشود، تکرار کنید. این سخن یکی از بلندگوبدستان مرا یاد سخن یکی از سران راه کارگر انداخت که؛
در شهر کلن راه کارگر و اکثریت تظاهرات مشترک ی سازمان داده بودند و قرارشان این بود که کسی شعار مرگ بر جمهوری اسلامی ندهد، در آنجا او پشت بلندگو می گفت لطفن فقط شعارهائی که از بلندگو داده میشود تکرار شود؛ اما توافق آنها با اکثریت برای ما پشیزی ارزش نداشت و او از پشت بلندگو در چشمان من نگاه کرد و گفت: ما توافق کردیم که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی ندهیم. دوستی که کنار من بود گفت: اون توافق بدرت عمه تان میخورد! و من گفتم که توافق ما که در تظاهرات شرکت کردیم، شعار سرنگونی جمهوری اسلامی است.
این حکایت برای بار دوم در کلن تکرار میشد. در تظاهرات 1388 کلن، مرتب سفیران “پوزیسیون در اپوزیسیون” آمدند و گفتند که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر ندهید. آنها شعارهای که در دست برخی از خانم ها بود گرفته و پاره کردند. و بالاخره از طرف “پوزیسیون در اپوزیسیون” که صاحب بلندگو شده بودند، تصمیم گرفته شد مرا به پلیس آلمان تحویل دهند.
پلیس آمد و مرا همراه خود برد. از من پرسید مشکل شما چیست؟ گفتم من مشکلی ندارم. شعار مرگ بر جمهوری اسلامی می دهم و شاکیان من مخالفت شعار مرگ بر جمهوری اسلامی هستند.
از من پرسید پس آنها برای چه اینجا جمع شدند؟
گفتم بهتر است از شاکیان من بپرسید.
ولی از نظر من آنها ژست اپوزیسیون گرفته و شعار پوزیسیون می دهند.
گفت راستش من نمی توانم ایرانی ها را درک کنم؟! بروید کارتان ادامه دهید و موفق باشید.
این تصویر دقایقی قبل از معرفی من به پلیس المان توسط نیروهای پوزیسیون اپوزیسیون نما بود!
این بود تفسیری بر یک تصویر!
اقبال اقبالی
برگرفته از فیس بوک: 13.02.2016