چهل سال است که ایران و ایرانیان در کوره اسلام سیاسی می سوزند. برون رفت از شرایط کنونی مستلزم آگاهی سیاسی، نشانه گیری ستون های قدرت حاکم و اقدام ملی می باشد.
حکومت اسلامی در پراتیک ویرانگرانه خود، ماهیت اسلام سیاسی را برای مردم تعریف کرده است. اکنون مسئله ما نه افشاگری در باره اسلام سیاسی، بلکه ساقط کردن حکومت اسلامی و پیشگیری از نابودی ایران و مردمانش است.
جامعه ایرانی در جریان مبارزات یکدهه گذشه خود توانست پرچم اصول سیاسی خود را در شعار استقلال، آزادی جمهوری ایرانی برافرازد و کار راهیابی فیلسوفانه عالیجنابان سایه نشین را آسان کند. مردم به تجربه دریافتند که جایگزین یک نظام هویتمدار متجاوز آئینی، سیاسی، فرهنگی، هویتی و نظامی اسلامی به هستی ایران و ایرانیان، یک جمهوری ایرانی باورمند به استقلال و آزادی می باشد.
این شعار مردم در جنبش خیابانی، می بایستی قطب نمای سمتگیری سیاسی نیروهائی گردد که دل به آزادی ایران و ایرانیان از شبکه تارعنکبوتی اسلام سیاسی دارند.
از شبکه های تارعنکبوتی تاریخی 1400 سال سخن می گویم. شبکه های تارعنکبوتی ای که غیرخودی ها در تارهای آن گرفتار می شوند و تنها خود عنکبوتها بخاطر آشنائی با قسمت های غیرچسبناک و عبور از روی تارهای مارپیچی قابلیت تحرک دارند.
زندگی ایرانیان در شبکه چسبنده تارعنکبوتی اسلام سیاسی، نمود اینحهانی آن “دوزخ پس از مرگ” است که اسلامگرایان مردم را از آن می ترسانند.
شعار جمهوری ایرانی در جنبش خیابانی، ناظر بر رهائی از شبکه تارعنکبوتی اسلام سیاسی بوده و نمی تواند بر اصول آزادی، استقلال و لائیسیته استوار نباشد.
اپوزیسیونی که ریگی به کفش ندارد، باید پیام مردم را شنیده باشد و؛
1) روی تعمیق گوهر سیاسی این شعار متمرکز شود،
2) این شعار را به گفتمان روز ارتقاء دهد و
3) آدرس درست برای تحقق آن به مردم بدهد.
ما می دانیم که قدرت حکومت در مراکز سپاه، بسیج و سرنیزه است و قدرت مردم در آگاهی، همبستگی و حضورشان در خیابان می باشد.
جامعه گسسته، پراکنده، بی غم یکدیگر و ناهمگرا، نمی تواند اراده سیاسی خود را بقدرت برساند. پیش شرط آزادی ویا بزبان دقیق تر، ابزار آزادی مردمان ایران، همبستگی ملی جامعه پیرامون شعار آلترناتیو جمهوری ایرانی می باشد.
همبستگی جامعه ایرانی مترادف با هم قسم شدن ایلیاتی افراد، محافل و گروه ها نیست، بلکه عمل مشترک، متحدانه خیابانی و معطوف به چالش کشیدن قدرت سیاسی حاکم است. ایجاد و تقویت همبستگی ملی با شرکت در مبارزات صنفی، دمکراتیک و آزادی خواهانه روزمره، فتح سنگرهای کوچک و نشانه گیری استقلال، آزادی و جمهوری ایرانی میسر است.
هنگام حضور ملی در خیابان فرا رسیده است.
واقعیت این است که قدرت مردم در خیابان است. همه چیز از خیابان آغاز میشود و در خیابان ختم می شود. اگر هدف از ساقط کردن حکومت اسلامی برای بخشی از جامعه مشخص است، پس راهکار تحقق هدف چیست؟
تجربه تاریخی مبارزات آزادیخواهانه نشان داده که قدرت مردم در خیابان است و تغییر مردمی قدرت سیاسی در خیابان میسر است. برای راه اندازی جنبش خیابانی و اقدام برای تغییر توزان قوا بسود مردم، باید خیابان و جنبش خیابانی را هدفمند کرد. باید مبارزات صنفی را بخیابان برد و به آنها ابعاد ملی داد. باید خیابانها را فتح کرد!
باید ستون های قدرت حکومت اسلامی را نشانه گرفت و ادرس سیاسی نظام فردای انقلاب مردم را به آنها نشان داد:
جمهوری ایرانی ما بعنوان جایگزین حکومت نکبت آفرین اسلامی آنها، حکومتی از جنس دیگر است؛
حکومتی ست که مجلس موسسان نظام نوین منتخب مردم، اصول انسانمدارانه، سوسیال، لائیک دمکراتیک، طبیعت دوستانه و ملی – مردمی آنرا تدوین خواهد کرد.
پس پیش بسوی خیابان و توانمندسازی جنبش هدفمند خیابانی؛ چرا که تغییر قدرت در خیابان ممکن است و سرنوشت ایران و ایرانیان در خیابان تعیین می شود!