خاورمیانه در تب بحران میان دو جبهه ارتجاعی – فاشیستی واپسگرا و حرکت مدرن آینده ساز میسوزد. یکسوی ارتجاع منطقه اسلامگرایان سنی و شیعه بمیدان آمده تا منطقه و اگر بتوانند سایر کشورهای دیگر را به قهقرای صدر اسلام بکشانند و جبهه دیگر مردم عمدتن سازمان نیافته اند که به اینده ای آزاد، سوسیال و سکولار دمکراتیک دلبسته اند.
سوریه مصداق تضادی می باشد که در منطقه جریان دارد و به قتلگاه مردم تبدیل شده ست. از میان شعله های آتش و خمپاره و خون های جاری در سنگرها، مشعلی سوسوکنان بر آینده ای بهتر در انتهای تونل جنگ و بربریت بچشم می خورد.
“امروز، 17 مارس ، گروه ها و کنشگران کرد سوریه در نشستی در “رمیلان” در شمال سوریه، برپایی سیستم فدرال را در کردستان سوریه اعلام کردند”.
این موضوع ما را برآن می دارد تا در مورد فدرالیسم مکث کنیم. شعارهای فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت ملل تا زمانی که مبانی تئوریک و سمتگیری های سیاسی – اجتماعی خود را تبیین نسازند، می توانند در چارچوب شعارهای بسیج کننده پوپولیستی به ابزار دست نیروهای ارتجاعی – فاشیستی تبدیل شوند. نیروهای پیشرو نمی توانند با مصالح قدیمی و فرسوده، جامعه نوین را پی ریزی کنند. شعارهای پوپولیستی حق تعیین سرنوشت خلق ها و فدرالیسم لانه های نیروهای ارتجاعی بومی گرا می باشد که جاده قدرتگیری فاشیست ها، فئودال ها، خان ها، دیکتاتورها و اسلامگرایان را فرش می کنند.
اکنون زمان آن فرا رسیده که گامی بلند برداریم و از عزیمتگاه نیروهای مدرن، بالنده و آینده ساز جوامع، شعارهای خود را تدقیق کنیم. مرزهایمان را با نیروهای ارتجاعی شفاف کنیم تا مردمان منطقه درست را از نادرست و دوستان را از دشمنان تشخیص دهند.
نیروهای پیشرو، آزادیخواه و سکولار دمکرات نمی توانند زیر شعارهای پوپولیستی به کیف کش های ارتجاع سقوط کنند. از اینرو عناصر انسانی، آزادیخواهانه و دادگرانه سکولار دمکراسی را به زبان سیاسی روز ترجمه نموده و با مطالبه خودمدیریتی سکولار دمکراتیک، مرزهای مذهبی و تباری را کوتاه و کوتاهتر می کنند. در سمتگیری پوپولیستی فدرال خواهی و حق تعیین سرنوشت خلق ها، برپائی دیوارهای خونی، قومی، قبیله ای، نژادی و مذهبی بلندتر میشوند.
این سمتگیری در گوهر خود نه تنها مرکزگریز، بلکه دگرگریز و نفرت افرین بوده و تمایل به درونگرانی تباری را تقویت می کند. در حالی که سیاست خودمدیریتی سکولار دمکراتیک ناظر بر حقوق خود و همزمان تقویت اشتراکات و تعمیق دمکراسی و پیامد آن تقویت همبستگی مردمان و گیتی گرائی است.
خودمدیریتی سکولار دمکراتیک، نیروهای فاشیستی – ارتجاعی مذهبی، قومی، تباری را از خاستگاه انسانمدارانه و سکولار دمکراتیک بمبارزه می طلبد. شعار فدرالیسم در روژوا از چنین گوهری برخوردار است، زیرا در نبرد با دیکتاتوری “جمهوری” عربی اسد و متحدینش، اسلامگرایان فاشیست ترکیه، سعودی و داعش تکوین یافت و نمی تواند سکولار دمکراتیک نباشد.
کردهای روژوا در محاصر سه ارتجاع فاشیستی حکومت های ترکیه، اسلامگرایان داعش و عربستان سعودی و رژیم اسد و متحدینش، قرار دارد. آنها بر سر دوراهی بیرون آمدن از منگنه نیروهای فاشیستی – ارتجاعی و تداوم اسارت قرار داشتند.
انها، ما و جهان بیدار و ازادیخواه نمی توانیم به اسارت کردهای روژوا رای دهیم. اما میتوان با حمایت از عناصر قوی آزادیخواهانه، انسانمدارانه و سکولار دمکراتیک آنها دفاع کرد و بمردمان منطقه نشان داد که چگونه می توان دیوارهای کاذب را از راه همبستگی انسانی، گفتگو و مدارا کوتاه کرد.
شعار کنونی فدرالیسم روژوا می تواند به خودمدیریتی سکولار دمکراتیک با مضمون انسانی، رهائیبخش، ترقیخواهانه و گیتی گرایانه تدقیق گردد و همبستگی سراسری مردمان کشور را بموازات خودمدیریتی سکولار دمکراتیک تامین کند.
سوریه به این جهت که کشوری از هم پاشیده است، تاکید بر داشتن ارتش مستقل توسط مردمان روژوا قابل درک است. در یک نظام سکولار دمکراتیک باید آنچنان مرزهای میان کشورها کوتاه شوند تا نیازی به شعار جدایی، ارتش مستقل ، دولت تباری (نژادی) و .. نباشد.
کردهای کردستان سوریه در “رمیلان” موجودیت سیستم فدرال در سوریه را اعلام کردند. این نیرو در شرایط کنونی منطقه از پتانسیل بیشتر در دفاع از ارزش های سکولار دمکراسی از خود نشان داده است و به نظر نمی رسد که فدرالیسم روژوا از عناصر اصلی سکولار دمکراسی فاصله بگیرد و ابزار قدرتگیری ارتجاع کردی در روژوا گردد.
تفاوت میان فدرالیسم روژوائی و فدرالیسم بارزانی مانند تفاوت خودمدیریتی سکولار دمکراتیک و فدرالیسم قبیله ای است. فدرالیسم مبتنی سکولار دمکراسی در گام نخست مرزهای روشن و بلندی با فاشیست های مذهبی – تباری (نژادی) ترسیم کرده و چشم به آینده بهتر برای خود و سوریه دارد، از همینرو شایسته حمایت بیدریغ است.