امروز اشیگل انلاین از جدائی یکی از اعضاء سوسیال دمکرات های آلمان از حزب خبر داد. رسانه های آلمان آینه ای از نقد، انتقادات و راه حل های بی امان برای کسب تفاهم بر سر برنامه های راهگشا جهت حل مسائل جامعه و کشور است. جابجائی میان بدنه احزاب و تغییر مواضع سیاسی و باورهای افراد در این کشور نه کاری غیراخلاقی و نه خیانت است.
در ارزش های نهادینه این جامعه، آزادی فرد در انتخاب راه سیاسی، دین و آئین برسمیت شناخته شده و آنگاه که فردی مواضع سیاسی خود را تغییر دهد، آنچه مورد توجه است، چرائی سیاسی آن می باشد. احترام به انسان و پاسداری از حقوق بنیادین او، اصلی خدشته ناپذیر است.
ما در این کشور شاهد بحران های سخت سیاسی در کشور بوده و کوشش احزاب و افراد سیاسی آلمان از خاستگاه انکشاف بهترین راه حل ها برای ساختن کشور و جامعه بهتر بوده است.
نگاهی به ایران بیفکنیم!
کسانی که در 40 سال گذشته قدرت سیاسی را قبضه کرده اند، از خاستگاه اسلام، اسلامگرایان و امت اسلام شیعه، ویرانگری ایران و جامعه ایرانی را در همه عرصه های در دستور کار داشتند و بیلان فاجعه حکومت اسلامی در ایران، بر همگان آشکار است. تکلیف خوی ویرانگرانه حکومت دینی از آغاز برما روشن بود و انتظاری جز آن نبود، اما مشکل اینجاست که گروه هایی که خود را مخالف این نظم می دانند، بخشن هنوز با همان دستگاه فکری در سیاست دخالت می کنند.
ما بکرات تجربه کردیم که هرگاه پنج نفر گردآمدند، از جمع خود فرقه ای ساخته و نقش آسمانی برای خود تعریف کرده اند. نگاهی به سیمای سیاسی فرقه های سیاسی ایرانی بیفکنید، همه با نام ایران و ایرانیان حرکت می کنند، ولی الویت نخست شان محفل خود، فرقه خود، قبیله خود، دین خود، ایدئولوژی خود، روستای خود، شهر خود، استان خود و .. است.
در واقع حلقه مفقوده میان محافل، گروه ها و احزاب سیاسی، مسئله، بدون صورت مسئله است. اگر موضوع کار سیاست در ایران، حفظ کشور در چارچوب نقشه کنونی، تمرکز بی اما و اگر و بی قید و شرط برای ساختن آن می باشد، چرا نباید فرهنگ گفتگوی سالم و مداراگرایانه در ایران ما نهادینه گردد؟!
واقعیت این است که در جامعه ما نیروهای ویرانگر، همانند اسلامگرایان حاکم هویت خود را در چارچوب ایران و ساختن مجموعه ای بنام ملت ایران تعریف نمی کنند. هنوز گروه های آشفته فکری هستند که ایران و ساختن آن الویت آنها نیست و صورت مسئله (ایران) در تئوری و پراتیک آنها، حلقه مفقوده است.
تا هنگامی بی هیچ اما و اگر، قید و شرط و تردیدی ایران از خاستگاه ملت صورت مسئله سیاست نشود، راه اعتماد و همبستگی ملی (پیش شرط سازندگی) فراهم نمی شود.
اکنون حلقه مقدم برای اعتمادسازی، ایجاد همبستگی و تدارک جنبش فراگیر ملی جهت سرنگونی حکومت اسلامی، تبیین و تفهیم صورت مسئله (ایران، وفاداری به ایران در چارچوب نقشه کنونی و ساختن آن) است.
ما هنگامی می توانیم به سیاسیون ایرانی اعتماد کنیم که از متد 40 ساله اسلامگرایان چشم پوشی کنند و با تیشه دین، قوم، قبیله و ایدئولوژی به اعتماد و همبستگی ملی آسیب نرسانند.
آری، روزی که سیاسیون ایرانی از خاستگاه ایران و منافع و مصالح جامعه ایرانی برای تفاهم و همبستگی ملی حرکت کنند، سیاست و سیاستمدار جایگاه واقعی خود خواهد یافت و ارزش آفرینی آغاز خواهد شد. نقد، انتقادات و راه حل های بی امان برای کسب تفاهم بر سر برنامه های راهگشا جهت حل مسائل جامعه و کشور، جایگزین فرهنگ و سیاست تخریب و بازدارندگی می گردد. آنگاه جابجائی میان بدنه احزاب و تغییر مواضع سیاسی و باورهای افراد در کشورمان نه کاری غیراخلاقی و نه خیانت پنداشته شده، بلکه در چارچوب کوشش صادقانه برای حفظ و ساختن ایران و جامعه ایرانی، بدون تردید و شک و شبهه ای فهمیده می شود.
لازمه تفاهم ملی، بلوغ سیاسی کنشگران و پذیرش صورت مسئله ( ایران بعنوان برترین هدف) بوده و راه حل مسئله (ساختن ایران) بدون پذیرش صورت مسئله، سراب است.
27.11.2018
اقبال اقبالی