اسلامگرایان حاکم، به جنایات چهل ساله خود در سراسر کشور همچنان بیشرمانه ادامه می دهند و از جامعه ایرانی قربانی می گیرند. کولبران کردستان، مرزنشینان بلوچ و تمامی شهروندانی که به دلیل فقدان آموزش، تخصص، کار، مسکن، تامین اجتماعی، فقر، فلاکت و … جان شان را هزینه تداوم بقاء خود می کنند، قربانیان اسلام سیاسی در ایران هستند.
شرایط بیدادگرانه ای که حکومت اسلامی برای جامعه ایرانی ایجاد کرده، شبکه های مافیائی-انگلی (اشرافیت) اسلامگرایان را فربه تر و هارتر، و جامعه ایرانی را در آستانه سقوط همه جانبه، و اکثریت شهروندان را به چند شغلی، بیکاری، بیخانمانی، کولبری و روزگار غیرقابل تحمل گرفتار کرده است.
حکومت اسلامی به دلیل خاستگاه تاریخی، ماهیت سیاسی، آئینی و دینی خود، فاقد پتانسیل، استعداد و فرهنگ سازندگی در جامعه ایرانی می باشد. ویرانگری های سردمداران اسلام سیاسی در ایران، زائیده سرشت سیاسی، دینی و موقعیت اجتماعی کاست روحانیت در جامعه ایرانی است.
اسلامگرایان حاکم نه می توانند جامعه ایرانی را منحل کنند و نه تاب تحمل آنرا دارند. آنها با آگاهی از تضاد آشتی ناپذیر اسلام سیاسی با ایران و ایرانیان، سیاست استحاله جامعه ایرانی و زوال فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی آنرا تعقیب می کنند.
اکثریت شهروندان ایران، ورای تعلقات تباری، 40 سال است که به کولبران اسلام و اسلامگرایان تبدیل شده اند. مورد کردستان و کشتار کولبران، نمود بارز کینه توزی سیاسی- تاریخی اسلامگرایان با جامعه ایرانی می باشد. وضعیت کنونی برای ایرانیان غیر قابل تحمل گشته و چاره ای جز پایان دادن به تجاوزات اسلامگرایان و همصدائی ملی باشندگان ایران وجود ندارد.
هنگام آن فرا رسیده تا در کردار سیاسی خود نشان دهیم که در هرجای ایران و یا جهان باشیم، کولبر کرد، بلوچ و …، و عضوی از جامعه کولبر ایرانی هستیم که به موقعیت سیاسی، آجتماعی و تاریخی خود واقف هستیم و مصمم هستیم برای ریشه کن کردن استبداد در ایران، از عزیمتگاه ارزش های لائیک – دمکراتیک و سوسیال همپیمان شویم!
تا هنگامی همبستگی سیاسی آزادیخواهانه، و لائیک دمکراتیک الویت نخست جامعه ایرانی نشود، دست اسلام سیاسی برای تاختن و قتل عام فرزندان ایران باز است و مهر کولبری بر پیشانی شهروند ایرانی هویداست!
روز دوشنبه ۱۳ شهریور، در پی تیراندازی به کولبران، دو تن به نامهای «حیدر فرجی» ۲۱ ساله و «قادر بهرامی» ۴۵ ساله کشته شدند که یکی از آنها دهیار شهرستان بانه بوده است.
شهروندان بانه در اعتراض به این جنایت حکومت اسلامی بخیابان آمدند تا صدای دادخواهی خود را بگوش جهانیان برسانند.
من با بازتاب فریاد دادخواهی بانه ای ها، سکوت جامعه ایرانی را انتقاد می کنم و می پرسم که؛
چرا فقط شهروندان بانه اعتراض کردند؟
آیا جامعه ایرانی به کولبری برای اسلام سیاسی خو گرفته و به مرگ تدریجی خود رای داده است؟!
آیا جامعه ایرانی آمران و عاملان این ذلت همگانی را نمیشناسد؟
براستی وظیفه ما بعنوان کنشگران سیاسی جز این است که اعلام کنیم:
ما همه کولبر هستیم و می خواهیم کولبری را در همه اشکال ریشه کن کنیم!
اگر چنین است، صدای کولبران کردستان باشیم!