چپ پوپولیست مذهب را بخشی از باورهای ایستای مردم دانسته و برخورد به آن را به تحقق “مدینه فاضله” دوران پس از سرمایه داری موکول می کند. پوپولیسم چپ در برخورد به ترورهای بلزیک و فرانسه، کوشش کرده تا کنه خشونت پیشاقرون وسطائی اسلامگرایان را به فقر، فلاکت و محرومیت اقتصادی پیوند زند تا ضرورت سیاست برقراری سوسیالیزم در امروز را مستدل کند. از آنجا که نابودی سرمایه داری هم در کوتاه مدت ممکن نیست، موضوع ترورهای مذهبی (ترورهای اسلامی) زیر سایه بلاهای سرمایه داری پنهان میشوند و از نقد مستقل تاریخی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در امان می ماند.
چپ پوپولیست برخورد همه جانبه (دیالکتیکی) تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با اسلام را با کشاندن آن به عرصه نقد طبقاتی ناممکن می سازد و از نقد دیالکتیکی – تاریخی اسلام و اسلامگرائی ناتوان است.
چپ پوپولیستی نمی تواند نقش اسلام و اسلامگرائی و مهمتر از همه، قرآن بمثابه مانیفست خشونت در میان کاست های مسلمانان در اروپا و .. را تحلیل نماید و پاسخ دهد که اگر علت تبعیض طبقاتی ست، چرا این کیفیت بربرمنشانه واکنش به تبعیض، در ارتباط با مهاجرین غیرمسلمان صدق نمی کند؟
این نگرش در سطح کلان نیز تناقض خود را فاش کرده است. در شرایطی که خاورمیانه در آتش اسلام و اسلامگرایان میسوزد، چپ پوپولیست الویت نخست خود را مبارزه با دشمن خیالی امپریالیستی طرح کرده و در قطب بندی های جهانی در کنار “غرب” ستیزان قرار می گیرد و نمی تواند مانع مقدم تحولات سکولار دمکراتیک و سوسیال در کشورهای اسلامزده را دریابد.
چپ پوپولیست نمی تواند درک کند که تبلور واقعی امپریالیسم در خاورمیانه، عربستان سعودی، حکومت های اسلامگرایان ترکیه، ایران .. هستند.
این امر بر کسی پوشیده نیست که بیداد، تبعیض و استثمار در سرمایه داری موضوع نقد ما می باشد. اما اکنون بشریت با بیداد، تبعیض و بربریت نظام های ماقبل سرمایه داری روبروست که هستی انسان و انسانیت را تهدید می کند.
سوی دیگر الاکلنگ نگرش پوپولیسم چپ، پوپولیسم راست نشسته است که موضوع را به مهاجرین، خارجی ها و .. وصل می کند. پوپولیسم راست با کلی بافی به شعارهای بسیج کننده اقشار عقب مانده جامعه و سازماندهی فاشیستی در برابر فاشیسم اسلامی رو می آورد.
پوپولیسم راست از برپائی دیوارهای نفوذناپذیر میان ساکنان دهکده جهانی دفاع می کند و سیاست های آن ناظر بر بهره کشی “بهتر”ها از “کهتر”ها می باشد.
ساکنان این دهکده جهانی نیاز به نقد سیاسی مدرن، سکولار دمکراتیک و سوسیال از شرایط کنونی دارند، نقدی که به اگاهی عمومی و ارتقائ شعور دمکراتیک، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی راه یابد.
یک نقد جامع نمی تواند نسبت به نقش ویرانگرانه اسلام سیاسی در گستره سیاست، فرهنگ، اجتماع و اخلاق مماشات کند و ترجمان سیاسی نیابد.
جهان ما بیش از هر زمان دیگر تشنه روشنگری، دادگری، آزادی و سیاست های دمکراتیک- لائیک (سکولار دمکراتیک) و سوسیال است.