بخش بزرگی از “اپوزیسیون” حکومت اسلامی، در شکل گروه ها، دسته جات و فرقه های گوناگون، سیاست ها و پراتیک جنایتکارانه حکومت اسلامی را تفسیر می کنند. هنگامی بخش هایی از جامعه در اقدامات خودجوش، مستقل، خودمدیریت و به ابتکار رهبران عملی، خیابان را انتخاب کردند تا پایان تفسیر جنایات حکومت اسلامی را از راه اقدام، به تغییر حکومت ارتقاء دهند، باز مفسران حکومت اسلامی نتوانستند دوش بدوش جنبش اقدام در خیابان، با جنبش تغییر، که به انقلاب فراروئیده بود، در اندیشه و پراتیک همگام شوند. “اپوزیسیون” ایرانی، برای “زن زندگی آزادی”، بسیار پیر، فرسوده و بخشن متعفن است.
“اپوزیسیونی” که بیش از چهار دهه در توهمات پوپولیستی و فرقه ای زیسته، نمی توانست و نمی تواند معجزه وار دوران تفسیر و توهمات قیمومیت مردم را پشت سر بگذارد و عصر تغییر انقلابی کنونی را جذب و هضم کند. مقاومت در برابر فهم انقلاب “زن زندگی آزادی” و ارزش های ایراندوستانه، ملی، لاییک، زنانه، دمکراتیک، اجتماعی آن، در تشکیل ستادهای “رهبری” اینترنتی – بیانیه ای، برای تفسیر حکومت جلوه یافت.
انقلاب “زن زندگی آزادی” از خاستگاه ملی – میهنی، دمکراتیک و شهروندی درس های آموزنده ای برای دوستداران خود دارد.
این انقلاب بر بنیاد استبدادستیزی، عدم دخالت دین در امور مردم، سیاست، حکومت، و برابرحقوقی زنان و مردان و شهروندان کشورمان، اعلام موجودیت کرد. نیروی محرکه آن، فرزندان آگاه قرن بیست یکمی هستند که از لحاظ شعور و فرهنگ سیاسی، دره عمیق میان آنها با گروه ها، احزاب، فرقه ها و پرچمداران رژیم های پیشین و موجود وجود دارد.
نسل خودمدیریت کنونی، تن به هیچ رهبری آمرانه ویا دست ساز رسانه ها و خروجی مهندسی افکار عمومی رژیم و غیر رژیمی نمی دهد.
در انقلابی که جامعه با عزم سیاسی همزیستی و همبستگی لائیک دمکراتیک شهروندی بمیدان آمده و در نخستین گام، نهادهای “محله محور” برای خودسازماندهی ایجاد کرده، نمی تواند نادیده گرفته شود یا مورد استفاده ابزاری قرار گیرد.
فلسفه شکست کوشش های ساده لوحانه افراد متوهم ساخت و پرداخته رسانه ها و ته مانده های محافل فرقه ای، ریشه در عدم درک انقلاب، ناتوانی در شناخت نیروی محرکه آن و بدیل مدیریت (نه رهبری) در متن جامعه است. در شرایطی که گروه های مدعی در اپوزیسیون هنوز نتوانسته پیام انقلاب سوم ایران را دریابند و پی ببرند که آنچه نسل تازه می خواهد، در تضاد با اهداف تفرقه انگیز آنهاست، چگونه باید انتظار داشته باشیم که جهانیان، انقلاب ایران را کاملن باور کند؟
انقلاب در ایران به برچیدن حکومت اسلامی ختم نمیشود، تمام ارزش های ارتجاعی- پوپولیستی اپوزیسیون را نیز بچالش خواهد کشید.
انقلاب سوم بمثابه یک روند پیچید، دشوار و در مسیری ناهموار، از سقز و آرامگاه مهسا آغاز شد. این انقلاب آنچنان عظیم است که تن به سکاندار نمی دهد و برای خودمدیریتی خویش، فرزندان خود را از درون پراتیک سیاسی اجتماعی تربیت می کند. نکوین یک اپوزیسیون قدرتمند سیاسی و اجتماعی در ایران و دیاسپورای ایرانی، مشروط به در امان ماندن آن از بیماری های علاج ناپذیر “اپوزیسیون” قدیم است.
“اپوزیسیونی” که تا کنون به تفسیر حکومت اسلامی و تدارک موج سواری پرداخته و ایجاد مدینه فاضله و تبدیل ایران به شیخ نشین های کوچک ویا نوشتن سند مالکیت ایران بنام یک فرد و .. دلمشغول بوده، از دور خارج شده اند. آنها که به تغییر می اندیشند، تغییر از خود را بایستی آغاز کنند.
ایران به اپوزیسیون برای تغییر نیاز دارد و تغییر در ایران با ادامه و تعمیق انقلاب “زن زندگی ازادی” تنیده شده است. در اینراه، جامعه شهروندی ایران، فارغ از هرگونه تبعیض، از مونارشی تا آنارشی (همپیمان در میدان برای ایران، آزادی، دمکراسی، لائیسیته و حق تعیین سرنوشت ملت توسط مجلس ملی)، می توانند آینده ایران را آگاهانه و بر اساس خرد جمعی جامعه، تعیین کنند.
اپوزیسیون تفسیر، بیش از حد پیر و فرسوده است؛ زنده باد اپوزیسیون برای تغییر! برای تداوم و تعمیق انقلاب “زن زندگی ازادی”!
اقبال اقبالی
24.03.2023
www.tribuneiran.org