بریدن نفس کشیدن پارس
نویسنده مورگان شوستر مسئول درآمد و درفت دولت ایران، بزبان انگلیسی
آز انجا که شش سال بعد از فرمان مشروطیت و سپس پیروزی مبارزان برای قانون اساسی ایران در جنگ داخلی بر ضد کودتای محمد علی شاه در جنگ داخلی، درآمد مالیاتی کشور بدرستی جمع آوری نمیشد و آنچه جمع آوری میشد به درستی خرج نمیشد و بیشتر بجیب شخصی مقامات دولتی میرفت تا برای خدمات ضروری برای مردم کشور. همچنین چون صنیع الدوله وزیر دارائی در اسفند 1290 برای مخالفت با روسیه توسط دو گرجستانی ترور شد و گرجی های قاتل را روسیه در اختیار خود گرفت و از مجازات آنها جلوگیری کرد. مورگان شوستر زیر نام “خزانه دار همگانی پارس” بوسیله رأی نمایندگان مجلس شورای ملی به استخدام دولت
در نظر گرفتن تاریخ های معینی از این دوران تاریخ ایران که از ایران درآمد و او در 22 اردیبهشت 1291 وارد تهران شد. ژرفای تعین کننده ای برای مجلس شورای ملی برخوردار است ضروریست. در 14 مرداد 1285 مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را بعد از یکسال مبارزه مشروطه خواه هان امظا کرد و حکومت ایران مشروطه پادشاهی شد. در 9 شهریور 1287 پیمان روس و انگلیس برای تعین منطقه نفوذ هر یک در ایران بسته میشود که در نتیجه افزایش توانائی آلمان در اروپا بود که سرانجام منجر به جنگ اوّل جهانی میشود. نتایجی که این قرارداد برای تغییر جبهه روس و انگلیس از دو رقیب به دو همکار در ایران برای آن داشت گشنده بود. در حالیکه در انقلاب مشروطیت انگلیس در جهت انقلابیان بود و با آنها همکاری میکرد، روسیه با درباری ها و آخوندهای دشمن حکومت مشروطه به رهبری محمد علی شاه و شیخ فضل الهه نوری با آن میجنگیدند. زمانیکه شوستر وارد تهران میشود شش سال از فرمان مشروطیت میگذشت محمد علی شاه در 27 تیر 1289 پس از شکست از مشروطه خواهان از ایران رفته بود و احمد شاه زیر نظر نایب السلطنه پادشاه شده بود. بختیاری ها تهران را اشغال کرده بودند و مقامات دولتی و نظامی را تشکیل میدادند. شوستر در دورانی که محمد علی شاه اقدام به بازگشت به ایران مینماید و با ارتشی از ترکمن ها قصد اشغال تهران را داشت لیکن در نزدیکی تهران با نیروهای اندک لیکن توانای یپروم خان روبرو میشود و از او شکست میخورد و دوباره به روسیه فرار مینماید، در تهران بود و پول لازم را برای نیروهای وفادار به مجلس شورای ملی را فراهم میکرد.
نمایندگان مجلس ملی بدرستی تشخیص داده بودند که بدون سامان دادن به جریان پولی دولت و داشتن یک وزارت داراک که بتواند از ثروتمندان مالیات ضروری را بگیرد نمیتوانند دولت مرکزی نیرومندی تشکیل دهند تا بتوانند کشور را در راه پیشرفت قرار دهند. میتوان گمان زد پس از گشته شدن صنیع الدوله وزیر دارائی مورد اعتمادشان بدست آدم گشان روسی با استخدام شوستر و همکارانش تصور میکردند او موفق میشود به شرایط مالی ایران سامان دهد و روسیه جرئت نخواهد کرد که او را مانند صنیع الدوله بگشد. شوشتر در ابتدای کتاب خود به کوتاهی تاریخ انقلاب مشروطیت را بر پایه کتاب ادوارد بران که در باره انقلاب مشروطیت نوشته است و گزارش کوتاهی از چگونگی استخدام خود توسط دولت ایران را به دستور مجلس میدهد و همچنین میگوید که دولت آمریکا استخدام او را یک جریان بدون ارتباط با دولت آمریکا درک میکند.
شوستر داستان سفر خود را از راه گرجستان و قفقاز تا بندر پهلوی و سپس حرکت بسوی تهران را که همراه با مشکلات ویژه ای بود بکوتاهی گزارش میدهد. او نخست ارزیابی خود را از برگزیدگان ایرانی و مقامات سفارتخانه های خارجی را میدهد. او ارباب کیخسرو را شخصی قابل اعتماد و پشتیبان خود معرفی مینماید که همچنین نماینده زرتشتیان در مجلس بود. ارزیابی او از سپهداراعظم نخست وزیر وقت چنین است “او مردی لاغر اندام و شصت ساله است که گویا با داشتن صدها دهکده و زمین در سه استان ثروتمندترین فرد ایران است لیکن بیشتر مانند یک دسیسهگر بود تا فرمانده یک ارتش پیروز.” شوستر یک مصاحبه با روزنامه های تهران مینماید و میگوید که تا وقتیکه بعد از هشت ماه تهران را ترک میکند آنها هموار پشتیبان او بودند. او میگوید که ممتازود دوله وزیر داراک بهر راهی که میتوانست به او کمک میکرد و با هم به یک توافق برپایه آزمایشی برای شروع کار رسیده بودند تا اینکه در یک بحران در دولت او استعفا میدهد. ظاهرا برای اینکه ممتاز حاظر نشده بود تا چک ها و تضمین نامه های پولی که نخست وزیر سپدار که خود را سزاوار ان میدید به فراوانی امضأ کند. مخالفان کار شوستر که بیشتراز سفارت روسیه و طرفدارانش بودند بزودی دست به اولین دسیسه عوام پسندانه بر ضد شوستر میزنند و شایع میکنند که او بهائی است و هدفش پیشبرد بهائیت است. از اقدامات دیگری که در ابتدای کار شوستر برای خنثی کردن مقام او شد توسط مونز مورنارد رئیس بلژیکی کمرک سراسری ایران بود که از گماشتگان روسیه بحساب میامد. مونز قصد داشت که وامی به مبلغ 000،250،1 پاند برای دولت ایران از انگلیس بگیرد و برای خرج کردن آنرا در اختیار گروهی به ریاست خود بگذارد و خزانه دار کل را که شوستر بود دوربزند. لیکن شوستر بکمک مجلس این توطئه مونز را شکست میدهد و وام در اختیار شوستر قرار میگیرد.[1] او به رقابت سپهدار و امیر اعظم هم اشاره مینماید که دوّمی تلاش میکرد خود را به شوستر نزدیک کند.
در سیزدهم خرداد 1291 وقتیکه شوستر درآمد و در رفت ایران را در دست میگیرد بنابر گزارش او دولت 000،440 تومان در “بانک پادشاهی پارس” بدهی داشت و دولت درخواست 700000 تومان را میکرد. [2] بگفته او وزارت دارئی بیشتر مالیات را جمع آوری نمیگرد بلکه مقدار مالیات مکان های مختلف را با انتشار حواله پولی به وزارتخانه ها میداد و هیچکس از تعداد این حواله ها اطلاعی نداشت. همچنین ظاهراً ساختار رژیم باین ترتیب بود که شاه دولت رامعرفی میکرد لیکن مجلس میتوانست با رأی عدم اعتماد به دولت آنرا منحل کند و بطور کلی مجلس با تنها مرجع قانون گذاری بودن بیشترین قدرت سیاسی را درکشور داشت. همچنین مجلس نایب السلطنه را تعین میکرد. بدرستی معین نیست که چگونه مجلس به نخست وزیر مورد اعتماد خود مأموریت نمیداد تا یک دولت بدون وابستگی به سفارت روسیه تشکیل دهد و همچنین گسستی با سیاستورزان دربار قاجار ایجاد کند.
شوستر میگوید من هرگز با ارتش ایران در تعداد قابل توجه روبرو نشدم مگر وقتیکه وزارت جنگ درخواست پول برای حقوق کادرهای ارتش و وسایل آن از من میکرد. او کادرهای وزارت جنگ را اینگونه توصیف مینماید “تا انجائی که به آن بخش از دولت مربوط است آن نشیمنگاه کهکشان درخشانی از یونیفرم پوشان وقت طلف کن، کسانیکه نقاب سرداری بخود زده اند، ماموران تدارکات ارتش، افسران ستاد ارتش، دزدهای کوچک، آدم کشان خوشخو، و تمام آدم های پست و رذل که من هرگز بخت روبروشدن با آنها را داشتم،…”[3] شوستر یکی از برخوردهایش با سپهداراعظم نخست وزیر و وزیر جنگ را اینگونه گزارش میدهد که او درخواست 250000 تومان از او برای ارتش مینماید که با چانه زدن به 100000 تومان تخفیف باو میدهد. همچنین پس از آن سپدار اعظم هر روز از شوستر درخواست پول برای ارتش میکرد برای جلوگیری از شورش سربازها و غارت شهر. دو روز بعد از گذشتن قانون مالی و اختیارات “خزانه دار همگانی” در مجلس ملی در 13 خرداد1291 خورشیدی، سپهدار در مجلس از محدودیت های دریافت پول از خزانه دار شکایت میکند و چون نمایندگان بی اعتنایی به شکایت او میکنند سپدار تهران را به قصد بندر انزلی با هدف رفتن به اروپا ترک میکند لیکن در رشت مستقر میشود. همچنین نصیرالملک نایب السلطنه فارق التحصیل آکسفورد و همکلاس نخست وزیر آنوقت انگلستان قصد رفتن به اروپا راداشت لیکن شوستر او را از اینکار منصرف میکند. همینطور شوستر گزارش میدهد که او پی برد امیراعظم که حالا جانشین وزیر جنگ بود 83000 تومان در حساب شخصی اش در بانک در ماه گذشته پول ریخته است درحالی که در خواست 42000 تومان برای جلوگیری از شورش سربازها میکرد. وفتیکه شوستر مدرک خود را به امیراعظم در کابینه دولت نشان داد در ابتدا امیر آنرا توهینی بخود دانست لیکن سپس ادعا کرد که مصتوفی او یا حسابدارش باو نگفته بوده است. از جهت دیگر شوستر میگوید سپهدار تفنگ های دست دوّم روسی را به سه برابر قیمت آن در بازار آزاد خریده بود.[4] در این میان خبرهائی میرسد مبنی بر اینکه مصتوفی ها یا حسابدلرها انجمنی ضد آمریکائی تشکیل داده اند.
شوستر بزرگترین مشکل را با مونز منراد سرپرست بلژیگی ها که کمرک ایران را اداره میکردند داشت و بی اعتنائی او به قانون مالی مجلس شورای ملی بود. او چکی برای روسیه برای خرید تفنگ های دست دوّم کشید لیکن از طرف بانک بخاطر قانون مالی جدید پذیرفته نشد. همچنین دولت از فشار آوردن به مونز خوداری میکرد تا اینکه شوستر نخست وزیر را تحدید کرد و دولت مجبور شد از مونز بخواهد در مجلس شورای ملی حاظر شود و بیان کند که از قانون مالی 13 خرداد پیروی میکند و یا نه. شوستر از دو نفر که نخست وزیر و وزیر خارجه محتشم السلطنه بعنوان دولتی هائیکه علاقه ای نداشتند تا اصلاحات مالی پیش برود نام میبرد. سرانجام مونز در مجلس حاظر میشود و اجرای قانون مالی را میپذیرد و برعکس پیش از این قول میدهد لیست تمام حساب های بانکی کمرک را به شوستر بدهد. اقدام دیگر شوستر برای تشکیل “ژاندارمی خزانه دار همگانی” بود چون او معتقد بود ژاندارمری موجود که افسران سوئدی آنرا ادره میکردند همانقدر یک افسانه بود که ارتش بود. او میخواست وابسته نظامی انگلیسی میجر سی.بی استوک را که دوران مأموریتش در ایران تمام شده بود برای گرداندن ژاندارمری خزانه داری استخدام کند که بعد از تلاش فراوان در نهایت بعلت مخالفت روسیه منتفی میشود.
شوستر داستان آخرین تلاش محمد علی شاه برای پادشاه شدنش را با آمدن به ایران از راه دریای ماندران و پیاده شدن در گومیش تپه و برخود مجلس شورای ملی و دولت با آنرا بتفصیل گزارش میدهد. اولین دولت ائتلاف ملی از تمام احزاب در 28 تیر دو روز بعد از پیاده شدن محمدعلی به خاک ایران تشگیل میشود. لیکن واخوردگی در دولت بزودی آشکار میشود و تنها عده کوچکی مسئولیت دفاع از قانون اساسی و مجلس را بعهده میگیرند. یکی از این افراد یپرم خان فرمانده شهربانی تهران است که بگفته شوستر بهترین نیروی نظامی مجهز را برای دفاع از مجلس شورای ملی در اختیار داشت. شوستر در این دوران مشاور نظامی غیر رسمی دولت میشود و در نشستی که نایب السلطنه ابول قاسم خان، صمصام السلطنه وزیر جنک و یپرم خان برای دفاع از تهران شرکت میکند و توصیه های ارزنده ای مینماید مانند اینکه برای زنده یا مرده محمد علی 100000 تومان جایزه گذاشته بشود. شوستر درخواست مکرر خانهای بختیاری برای دریافت پول برای فراهم کردن نیروی نظامی را گزارش میدهد و میگوید این درخواست ها آنچنان زیاد و بی ارتباط با کار انجام شده آنها بود که او درخواست پولی دیگری را قبول نمینماید و در مصاحبه ای با رسانه ها آنرا گزارش میدهد. این درخواست های پولی همواره با تأئید کابینه و وزیر جنگ صمصام السطنه بود و حتی وزیر دارائی معتمدالملک از این درخواست های پولی پی در پی خانهای بختیاری اظهار شرم میکند.[5]
شرایط جنگی بین محمد علی و پشتیبانان قانون اساسی اینگونه توسط شوستر گزارش میشود، محمد علی با 20000 سوار ترکمن به فرماندهی ارشدالدوله از گرگان بسوی تهران در حرکت بودند. ساختمانهای دولتی در شاهرود در 14 شهریور 1291 بوسیله پیشقراولان نیروی محمد علی غارت میشود.[6] در 24 مرداد سالاردوله برادر محمد علی با 800 سوار همدان را میگیرد و نیروهای دولتی از آن پیشگیری نمیکنند[7] همچنین چهار روز بعد گزارش میشود او با 10000 نیرو قصد دارد بسوی تهران حرکت کند. همینطور تبریز توسط شجاع الدوله برادر محمدعلی با نیروی بزرگی از شاهسون ها تهدید میشد.[8] نیروی نظامی دولت قانون اساسی بیشتر از سواران بختیاری بود که برای هر حرکت نظامی درخواست پول قابل ملاحظه ای را میکردند. لیکن نیروی که سرانجام در 13 شهریور ارشد الدوله و سوران ترکمن او را شکست میدهد نیروی یپرم خان از پلیس و ژندارم و 500 سوار بختیاری زیر فرمان سردار بهادر و سردار محتشم و دیگر نیروی دولتی زیر فرمان امیر مجاهد و 180 داوطلب ارمنی بود.[9] نخستین شکست نیروی محمدعلی در فیروزکوه بود که در آن خان جوان بختیاری معین همایون رشیدالسلطان را شکست داد و او را دستگیرکرد درحالیکه 60 نفر از افراد او را گشت.[10] نبرد نهائی در نزدیکی ورامین در پنجم شهریور ساعت یازده بامداد آغاز شد و در یک بعد از نیمروز جنگ پایان یافت. ظاهراً میجر هس آلمانی آموزگار توپخانه با مسلسل ماکسیم خود در میان سواران ترکمن بخاطر مکان سوق الگیشی خود وحشت ایجاد میکند آنگونه که نظم آنها بهم میخورد و با حمله سواران سردار بهادر بختیاری ترکمن ها فرار میکنند و ارشد الدوله که زخمی شده بود دستگیر میشود و روز بعد اعدام میشود برای اجتناب از ادعای سفارت روسیه که او تحت الحمایه آن است. هنوز کار محمد علی تمام نشده بود تا اینکه نیروی نظامی او و برادرش شعاع السلطنه در سواد کوه در 20 شهریور از معین الدوله سردار بختیاری شکست سختی خورد و بسوی گمیش تیه با سختی زیاد فرار میکند.[11]
رژیم قانون اساسی هنوز با خطر سالارالدوله و نیروی 6000 نفری او که بسوی تهران در حرکت بود روبرو بود. سالار پیش از این نیروی خان بختیاری امیر مفخم را در ملایر شکست داده بود و تعدادی را گشته و اسیر کرده بود و تفنگ و مهمات بقنیمت گرفته بود. همچنین امیر مفخم خائن ادعا کرده بود که 15000 تومانی را که ار بانگ پادشاهی همدان گرفته بود را نیز از دست داده است. تیمسار دیگر دولت امیر نظام در شرایط مشکوکی نیرویش را با سلاح های توپ و تفنگ و مهمات به سالار تسلیم کرده بود. در پنج مهر 1291 یپروخان با نیروی داوطلب و توپخانه اش بهمراه نیروی بختیاری سردار بهادر و محتشم نیروی اصلی سالار را در نزدیکی قم شکست میدهد و سالار بسوی غرب فرار مینماید. شوستر هردو این پیروزی نظامی را برضد محمدعلی شاه و برادرش سالار ادوله نتیجه دلیری، انرژی و هوشمندی نظامی یپرم خان میداند. وقیکه او به تهران بازگشت مجلس به او شمشیری با آرایش شده به سنگ های قیمتی داد و او را فرمانده ارتش شمال کرد و 300 تومان حقوق بازنشستهگی برای او تعین کرد.[12] باوجود این پیروزی ها مشکلات نظامی رژیم قانون اساسی پایان نیافته بود. گروه کوچکی از پیروان محمد علی در استرآباد بودند و دولت 500 نفر سرباز به فرماندهی معین همایون به آنجا فرستاد. همچنین راهزن مشهور نایب حسین برای دولت نزدیکی کاشان مشکل ایجاد میکرد. به توصیه شوستر دولت 250 قزاق را به فرماندهی چند افسر روسی بسوی کاشان فرستاد تا به نیروی 300 نفری بختیاری که از اصفهان برای سرکوب نایب حسین میامد بپیوندد لیکن نیروی قزاق بدون اینکه کاری انجام دهد به تهران باز گشت.[13]
در 12 مهر شورای وزرا فرمانی به شوستر داد بر این پایه که او دارائی های شعاع السلطنه و سالارالدوله دو برادر شاه برکنار شده محمدعلی را که بر ضد رژیم قانون اساسی شورش کرده بودند را مصادره کند. اقدام شوستر برای اجرای این فرمان که شوستر داستان آنرا بتفضل توضیح میدهد انگیزه اولین التیماتوم روسیه به دولت ایران میشود بدین مضمون که کنترل دارائی های این دو شورشی در اختیار نیروی قزاق گذاشته شود و دولت ایران از توهینی که به کنسول روسیه کرده است پوزش بخواهد. این اولتیماتوم با تهدید اعزام قزاق های روسی به رشت و اماده کردن نیروی بزرگتری برای وارد شدن بخاک ایران همراه بود و در این زمان عملا در رشت و آذربایجان نیروهای نظامی روسی بودند. گروه وزیران بعد از مشورت درمیان خود و با توصیه سفیر انگلیس برای جلوگیری از ورود سربازان بیشتر روسی به خاک ایران در سوّم آبان وزیر امور خارجه وثوق الدوله از سفیر روسیه پوزش میخواهد و دارائی های برادران محمدعلی شاه پیشین را در اختیار کنسول روسیه قرار میدهد. لیکن چهار روز بعد اولتیماتوم دوّم روسیه که پیش از این آمدنش را اطلاع داده شده بود بدین مضمون که شوستر و لیکفری باید ایران را ترک کنند، و ایران پس از این باید متعهد شود بدون تائید روسیه و انگلیس خارجی را استخدام نکند و خرج آماده کردن و اعزام نیرو به ایران را بپردازد و همچنین برای پذیرش این درخواست ها ایران بیش 48 ساعت وقت نداشت.
در بعد از نیمروز 8 آذر شوستر گزارش احتمال شلوغ شدن شهر بخاطر کمبود نان را که نابب السلطه آنرا با او درمیان گذاشت میدهد و از او میخواهد مشکل کمبود را بدقت مراقبت کند. او بتقضل چگونگی گرد آوری گندم توسط دولت بعنوان بخشی از مالیات و با داشتن آن از احتکار گندوم و سود جوئی زمینداران بزرگ جلوگیری مینمودند را بیان میکند. و همچنین میگوید او مراقب بود تا مالیاتی که بعنوان گندوم گرفته میشود مرتب به تهران و شهرهای بزرگ دیگر برسد. در این میان در گفتگو با ملیگراها شوستر سخن از رئیس خبازن تهران که یکی از شیادان و محتکران نان بود مینماید که گفته میشد بیش از یکبار مخالفان خود را در تنور زنده سوزانده بود، و چنانچه از شر او آسوده شویم خیلی از مشکلات کمبود نان از بین میرود.[14] روز بعد وقتیکه او به دفتر خود میرود به او خبر میدهند که رئیس خبازان گشته شده است و نگرانی از جهت او دیگر نیست. شوستر شگفتی خود را از این خبر بیان مینماید و میگوید پس از این او میباید در گفتگو با ملیگرا ها بیشتر مراقب سخن گفتن خود باشد.
صمصام السلطنه نخست وزیر بنابر گزاش هائی با گماشته های سفارت روسیه مانند محتشم السلطنه نزدیک شده بود. او میخواست دولت جدیدی را همان بعد از ظهر در مجلس معرفی کند که در آن محتشم السلطنه بدون هرگونه اعتباری را در مجلس وزیر دادگستری بنماید. وقتیکه نخست وزیر نام محتشم السلطنه را برای وزارت میبرد رهبر دمکرات ها شاهزاده سلیمان میرزا در تریبون میگوید که دمکراتها به نخست وزیر اعتماد دارند لیکن هرگز به هموند دولت خائن سپدار رأی نخواهند داد. در میان فریاد میانه روها بلند میشور و صمصام در تیربون سخنرانی پر سر و صدائی مینماید که باعث میشود رئیس مجلس معتمد الملک برای ایجاد نظم در مجلس دستور میدهد، صمصام در حالیکه تریبون را ترک میگرد اعلان میکند که او بختیاری ها را میاورد تا تمام دمکرات ها را بکشند. در این موقع امام جمعه تهران به رئیس مجلس و دمکرات ها حمله مینماید. معتمد سه بار از امام جمعه میخواهد که نظم را رعایت کند که آخرین بار آن معنی زندانی شدن مجرم بوسیله مأمور نظم مجلس را داشت در این موقع مجلس بهم میرزد. شوستر گزارش خود را از این نشست مجلس با بیان اینکه باین ترتیب یک نشست بدون تشخص مجلس پایان میابد.[15]
دراین میان گماشه های روسیه مانند علا الدوله با همکاری بخشی از مرتجعین شناخته شده تلاش میکردند تا روسیه، محمد علی را دوباره پادشاه ایران کند و نامه درخواست آنها بدست پلیس میافتد. روز بعد علا بدست فدائیان دولت قانون اساسی کشته و محتشم زخمی میشود. این ترورها کسانی را که قلبشان با حکومت قانون اساسی نبود بلرزه درآورد و صمصام میگوید که او برای کشته شدن دوستش بیست دمکرات را خواهد کشت. شوستر گزارش میدهد که تنها وجود یپرم و نیروی با انظباد و منسجم او باعث شد که در شهر تهران اختشاش و هرج و مرج نشود. و همچنین او میگوید که حسین قلی خان نواب رهبر مبارزان دمکرات برای قانون اساسی و یپرم پیش او آمدند و جویای اندرز او بودند و سایر نمایندگان مجلس نیز پیوسته از او انتظار اندرزی داشند. لیکن او میگوید من به آنها میگفتم من نمیتوانم در جریانی که خودم بخشی از آن هستم دخالت کنم و ومن تابع اراده و تصمیم مجلس هستم.[16] میتوان گمان زد که دراین مورد او اندرز سفارت آمریکا در ایران را مبنی بر دخالت نکردن در سیاست را اجرا میکرد چون بهر روی آمریکا نمیخواست در برابر سیاست انگلیس دوست نزدیک خود قرار بگیرد. چون شوستر در دوران سکونتش در ایران بخوبی نشان داده بود که به هیچ درگیری پشت نمیکند.
سرانجام در دهم آذر1291 در نشستی که در مجلس با حظور صمصام نخست وزیر تشکیل شد و دولت اصرار داشت که مجلس التیماتوم دوّم روسیه را بپذیرد لیکن امام جمعه تهران در بیانات خود گفت که “شاید خواست خدا باشد که ما آزادی و استقلال خود را از دست بدهیم اما ما نباید آنرا تائید کنیم” و بدین ترتیب مجلس التیماتو روسیه را رد میکند. نشست های پی در پی بین نمایندگان مجلس و نمایندگان دولت تشکیل میشد لیکن مجلس آماده نبود تا تهدید روسیه را بپذیرد. پشتیبانان قانون اساسی و مجلس چهار حزب دمکرات، اتحادیه و پیشرفت، و داشناک یا حزب ارمنی بدنبا راهی بودند تا با نیروهای متجاوز روسی که به چهارهزار نفر در قزوین و 12000 نفر در شمال ایران میرسیدند وارد جنگ شوند وچون در سراسر سال 1291 نیروهای پشتیبان مجلس وقانون اساسی در حال جنگ بودند و جنگاوران مستحکمی شده بودند شانس زیادی داشتند که تجاوز روسیه را شکست دهند کمبود آشکار یک گروه رهبری و یا یک رهبر بود. در روزهای بعد سخن از احتمال قتل شوستر میرفت که در پاسخ ملیگراها کارد ویژه برای او گذاشتند. شوستر ارزیابی از نیرو نظامی ایران را میدهد لیکن گوشزد مینماید که 50000 قزاق روسی بعد از زمستان بسوی ایران سرازیر خواهند شد و ایران معین نیست حتی اگر در جنگ اول پیروز شود چگونه میخواهد جلوی روسیه را در تابستان بگیرد. شوستر از بانوان ایران بعنوان پیشروترین پشتیبانان قانون اساسی ومجلس یاد میکند و چندین نمونه هائی از کمک آنها برای انجام دادن کار خود ذکر مینماید.[17]
تهدید و رشوه دادن روسیه در میان وزرای دولت و بختیاری ها در نهایت منجر به کودتا بر ضد مجلس قانون اساسی شد که پایداری آن در برابر دشمنان خارجی و داخلی آزادی و اسقلال ایران تزلزل ناپذیر بود. در بعد از نیمروز سوّم دی نیروهای بختیاری و ژندارم مجلس را اشغال کردند و تمام نمایندگان و کارکنان آنرا از ساختمان مجلس بیرون کردند و با تهدید زندان و قتل گرد آمدن آنها را در هر جائی ممنوع کردند. شوستر ارزیابی درخشانی از نمایندگان مجلس شورای ملی قانون اساسی و اعتماد کاملی که به آنها داشت میدهد. شوستر گزارش میدهد پس از رد شدن اولتیماتوم رابطه دولت با شوستر بشدت سرد میشود واز اینکه خودش استعفا نمیدهد نارحت بودند و او توضیح میدهد چرا بدون تائید مجلس اینکار را نمیتواند انجام دهد. شوستر ذکر نام لکوفر را که به تبریز فرستاده بود تامالیات عقب افتاده رابگیرد در اولتیماتوم را بدین ترتیب توضیح میدهد که پیشکار مالیاتی استان تبریز بیش از یکسال بود که مالیات یک میلیون تومانی آنرا بدولت نپرداخته بود و شوستر را به استهزا میگرفت چون وثوق الدوله و قوام السلطانه وزرای دولت فرزندان او بودند. شوستر قتل عام مردم را در تبریز، بندر پهلوی و رشت توسط سربازان روس گزارش میدهد و در پایان داستان ترک ایران را 21 دی 1292 میگوید.[18]
شوستر ارزیابی خود را از شخصیت نایب السلطنه نصیرالملک، مقامات بلند پایه دولت و افرار بانفوذ کشود و مجلس شورای ملی قانون اساسی را باین ترتیب بیان مینماید. نصیرالملک را او فردی مطلع وبا هوش میداند که بخوبی مشکلات کشور را درک و بیان مینماید لیکن جرئت و دلیری اقدام به هر اصلاحی را ندارد گذشته از آنکه او هیچوقت پیشنهادی برای تغییر نمیدهد و از پشتیبانی کردن از هر تغییری که شرایط موجود را بشدت دگرگون مینماید خوداری میکند. نصیر همواره از کشته شدنش بدست مخالفانش وحشت دار و هر چندگاهی تهدید به استعفا و ترک ایران مینماید. شوستر ناتوانی و ترسوئی او را با در نظرگرفتن اختیارات قانونیش برای ایران ویران کننده تشخیص میدهد. مقامات بلندپایه دولتی و بانفوذ که شخصیت آنها به سرنوشت کشور تأثیر قابل ملاحظه ای میگذارد از نظر او بیشتر فاسد و پول پرست هستند و از مقام خود برای ثروت اندختن خود و دوستانشان استفاده میکنند و از هرگونه اصلاحاتی که ممکن است به دوستانشان آسیب برساند خود داری میکننند. شوستر برای مجلس دوّم ارزش بینهایتی قائل است و آنرا در مجموع تنها امید ایران برای ازبین بردن مشکلاتش و جلو گیری از فساد و دزدی دارائی ها مردم میداند. شوستر میگوید “تا وقتیکه مجلس وجود داشت احساس میشد نهادی وجود دارد که مردم میتوانستند از مرتجعین، احتکارهای آشکار، و خیانت به حقوق فردی و سیاسیشان به آن متوسل شوند.” شوستر میگوید اکثریت 12 میلیون مردم ایران روستائی و ایلیاتی و بی اطلاع هستند. با اینوجود آنها یک رژیم دیکتاتوری را با وجود مشکلات بزرک به یک دمکراسی تغییر دادند. در رژیم پنج ساله قانون اساسی درها بروی هر ایرانی که استعداد و انرژی لازم را برای آموزش و پیشرفت داشت باز کرده بود. رسانه های آزاد مترقی با نویسندهای بی باک و دلیر ریشه دوانده بودند. شوستر دشمنی روسیه و انگلیس را با مجلس قانون اساسی سرزنش مینماید.[19]
در بخش دهم کتاب خود شوستر، سرادوار گری وزیر امور خارجه انگلیس را برای سیاستی که در ایران در برابر روسیه گرفته بود بشدت سرزنش مینماید و بتفصیل برآمدن آلمان بعنوان یک نیروی نظامی کوبنده در اروپا و نگرانی انگلیس از انرا بیان مینماید که منجر به قرارداد 1907 انگلیس و روسیه میشود. شوستر گزارش میده که دولت لیبرال انگلیس با باز گذاشتن دست روسیه در ایران بعد از قرارداد پتسدام بین روسیه و آلمان، بریتانیا را در ایران تبدیل به یک بازنده آشکار کرده بود. چون قرارداد دوستانه سه گانه بین انگلیس، فرانسه و روسیه علت بنیادی قرارداد 1907 بیان شده است و با قرار داد روسیه و آلمان کارکرد خود را برای انگلیس از دست داده بود. در بخش یازدهم کتاب شوستر جریان سنتی جمع آوری مالیات برای دولت مرکزی را گزارش میدهد که بشدت غیر واقعی و غیر منصفانه بود افزون برآن مالیات جمع کننده ها در سطح استان، شهرستان و بخش هیچگونه گزارش رسمی نوشتاری در اختیار دولت نمیگذاشتند و مالیات بشکل نقدی و تولیدات کشاورزی به دولت داده میشد بعد از آنکه مالیات جمع کننده گان و مقامات دولتی محلی سهم خود را مخفیانه برمیداشتند. قانونی برای مجازات خلافکاران مالیاتی وجود نداشت. شوستر ارقام دقیقی از دریافت و پرداخت های خود را میدهد آماری که از هیچ یک از وزیران دارائی ایران هرگز منتشر نشده است. شوستر مقرر مینماید تا تمام پرداخت های پولی مالیاتی به خزانه دارکل از راه بانگی انجام شود همچنین خزانه دار کل تمام پرداخت های خود را از راه بانک انجام میداد. شوستر برنامه خود را برای ایجاد مالیات های جدید ارائه میدهد و همچنین جزئیات اصلاحات در گرفتن و خرج کردن مالیات را میگوید. . آنچنانچه شوستر از برنامه آینده اش میگوید جاده سازی و راه آهن از برنامه هائی بود که او در نظر داشت تنها توسط بخش خصوصی زیر نظر مجلس و دولت را اجرا کند. بدون شک خدمات اجتماعی و مردمی با افزایش درامد دولت امکان پذیر میشد.
بنظر میرسد چنانچه شوستر برای چند سالی خزانه دار کل باقی میماند و همچنان مجلس در مقام بالای سیاسی و اقتصادی خود بجا میماند تجدد و پیشرفت ایران ده سال بجلو میافتاد افزون بر اینکه گسترش اقتصادی و اجتماعی زیر توانورزی دمکراسی مجلس شورای ملی ایجاد و گسترش میافت. گزافه گوئی نیست چنانچه تصور شود بدون شوستر و پولی که او برای پاسداران رژیم قانون اساسی فراهم کرد احتمالاً محمدعلی دولت متزلزل قانون اساسی را که بشدت متکی به خانهای پول پرست بختیاری بود شکست میداد و دوباره پادشاه ایران میشد. شاید باین دلیل بود که دولت روسیه تا وقتیکه حکومت مجلس قانون اساسی در گیر جنگ داخلی با محمدعلی و سالارالدوله بود حظور شوستر را در ایران تحمل کرد و وقتیکه از بازگشت قاجارها مأیوس شد اقدام به اخراج شوستر توسط اولتیماتوم کرد. و آز انجا که مجلس زیر بار اولتیماتوم نرفت همان نیروی بختیاری که قرار بود در جنگ داخلی پشت مجلس را خالی کند دست به کودتا زد و مجلس قانون اساسی را تعطیل کرد. در این دوران با شکوه مجلس دوم ملی قانون اساسی دیده میشود که طرفداران مجلس قانون اساسی نتوانستند گروه رهبری منسجم و کوبنده ای را گرداننده دولت کنند و آن دولت بتواند نیروی نظامی را تولید کند که بتواند در برابر قزاق های روسی مقاومت کند. چون اتحاد و همکاری مجلس شورای ملی قانون اساسی، شوستر و یپرم خان و بخش کوچکی از خانهای بختیاری بدون سهم قابل ملاحظه ای از دولت که نخست وزیر آن صمصام بعدأ رهبر کودتا بر ضد مجلس ملی قانون اساسی بود، توانستند توطئه روسیه، محمد علی شاه و برادرانش بر ضد مجلس قانون اساسی را شکست دهند. بهر روی مردم ایران فرصت درخشانی را برای آزادی و دمکراسی و جلوگیری از آسیب های جنگ اوّل جهانی را از دست دادند چون بخشی از برگزیدگان دولت خدمت به روسیه را به خدمت به کشور و مردم خود ترجیح دادند. اشتباه نخواهد بود اگر تصور کنیم که برای روسیه در آنزمان چندان امکانی وجود نداشت تا تهران را بدون برانگیختن انگلیس و کشورهای دیگر اروپائی بگیرد. شاید باین دلیل باشد که از گروه دیگری از دولتیان پول پرست و دزد و خود باخته و فروخته برای کودتا بر ضد مجلس قانون اساسی استفاده کرد. این کتاب در آمازن بقیمت ده دلار در دست رس است که توسط انتشارات میج چاپ شده است.
www.iranpolitics.org info@iranpolitics.org
[1] برگ23
[2] برگ 42
[3] برگ 55
[4] برگ 67
[5] برگ 115
[6] برگ 100
[7] برگ 117
[8] برگ 133
[9] برگ 124
[10] برگ 117
[11] برگ 134
[12] همان
[13] برگ 135
[14] برگ 171
[15] برگ 175
[16] برگ 176
[17] برگ 191
[18] برگ 225
[19] برگهای 231 تا246