این بسیار شگفت انگیز و خردستیزانه است که تنگ نظری، جدال برتریجوئی و بی هوده سرائی طیف های پانگراها، ناسیونالیست ها و شوینیست ها خیره کننده تر از پیش مزاحم راه مبارزه همه ما علیه بیدادگران مذهبی شده است. از تک تک آنها باید پرسید! رژیم فارسگرا دیگر چه صیغه ای ست! مگر تبهکاران حاکم شیعی یکدست فارس و یا به حداقل تاریخ به اصطلاح فارس پایبند هستند؟ تازه! مگر در سه امپراتوری علوی، صفوی و عثمانی زبان دربار فارسی نبوده است؟ چرا شماها آدرس غلط می دهید و ایجاد دشمنی و نفاق می کنید؟ چرا توانتان را صرف مبارزه رهائیبخش برای رسیدن به اهداف سراسری و نوع ایرانی که تاکنون ” نه در دوره شاه و نه اینک آخوند ” هرگز میسر نشده نمی کنید؟ چرا اغلب شماها در مورد ده ها سوژه آنی و مهم نمی نویسید! مسائلی حساسی که پیش رو داریم و می بایست همگی متعهدانه آنها را برای آگاهی نیازمندانشان روشنگری و افشاگری عاجل کنیم که نمی کنید. برای شما چه چیزی مسئله ی امروز است! فروریزی خیمه خلافتِ ضدبشری یا کلاهبرداری های سکتاریستیِ دکانتان! کدام؟ اینکه بخشی همچون شماها و از دریچه ی برتریجوئی در پی گستراندن تمامیتگرائی باستانی این یا آن هستند، تردیدندارد! اما آن خودفریبی، دلیل بر فارسگرائی مردمان برابریخواه ما نمی شود. مگر نه ما دشمن مشترک که همان دیکتاتوری ( مذهب و سرمایه) باشد را داریم؟ و به همین خاطر، آیا نیاز مبرم به مبارزه همگانی، سراسری و الزاما طبقاتی نداریم؟ آیا ملتی به تنهائی توان نبرد با رژیم آدمخوار را دارد؟ و نه اصلا آیا همه ملت ها با هم و بدون پشتیبانی طبقه کارگر امکان پیشروی به دژ فریبکاران خامنه ای را دارد؟ چرا شماها در این بزنگاه سرنوشت ساز و البته بسود مستقیم رژیم، سعی می کنید ملیت های بیکار، همدرد، تنگدست، ستمزده و خشمگین ما را ریاکارانه برابر هم گذاشته و بنام استقلال ملی از حکومت فارسگرایان، نه تنها آگاهانه کارگران ملیت ها را از مسیر نبرد کار علیه سرمایه فریب داده و دورمی کنید، بل با توطئه مرگبار آنها را به جنگ ناسیونالیستی تشویق کرده و در عمل رسما به تضعیف جنبش ملی ملیت ها برخاسته اید؛ و نقاط آسیب پذیر کهنه ی هریک از آنها را که توسط شاه و شیخ زخمی و چرکین می باشد در مقابل منافع حقیر دیگر ملیت ها گذارده، و عملا رگ گردن کور قومگرائی ها را برای انتقامجوئی برجسته می کنید! و براستی چرا؟ آیا گام نخست و راهکار کنونی ما، جز رزم متحد و گذر از کل رژیم نیست؟
در این میدان دغلکاری های به اصطلاح اپوزیسیون استقلالجو، و یکه تازی رژیم، روبروشدن با گرافه سرائی ها و تحریف های این طیف های مشکوک ناسیونالیست و شوینیست، و شنیدن گفتمان ناسره آنان، پیرامون رژیم فارسگرایان، تنها یک تبلیغ گنگ برای گمراهی ملیت ها و کارگران آنها از راه مشترک رهائی و نبرد طبقاتی ست، که با منگ کردن آنان بیاری شکلات تسکین بخش ناسیونالیستی ممکن می شود. همان خیانتی که بارها به محرومیت های فراوان ملیت های تبعیض زده افزوده است. زیراکه ترفند واهی فارسگرائی به رژیم خودکامه نه در نظر معقول است و نه در عمل درست و قابل استناد! چراکه بهره کشی سرمایه و استبداد مذهبی هیچگاه برایش دوست و دشمن، و یا فارس و ترک و کرد و…تفاوت نداشته و ندارد؛ او همواره همه فریب خوردگان را بیک چوب زده و می زند. با این بررسی های کیلوئی از موجودیت رژیم، بی گمان شماها راهکارهای آتی را که می توان به یاری همه ملیت های بی پناه جست و یافت، و توان گسترده مان را برای ساختن فردای آزاد و فدرال فراهم و مهیا کرد، یکجا تباه و یا بی پروائی پراکنده تر می کنید. آنهم درست در شرایطی که اهرم ناچیز خواسته های بحق ملیت ها برای اعمال آنها نه به بار است و نه به دار! و رژیم فاسد و خودکامه خامنه ای و یارانش همچنان همه مخالفان دور و نزدیک شان را از زبان حق گوی شان در خلافتگاه تمامیت خواهی شیعی بدار مذهب آویزان می کند؛ و با قدرت زور، خفقانِ سکوت را بی کم و کاست می سراید. پرسش! چرا این جناح ها تیشه به ریشه ی خود و همراهان می زدند؟ آیا این طیف ها دست در خورجین نیروهای امنیتی نظام دارند که هنوز نمی بینند عملکرد آنها پایه های استبداد هار را تحکیم می کند؟
مگر ممکن است که این فرقه های قبیله رو ندانند همه اراده انسانی، موجودی اقتصادی، ابزار سیاسی، قانونگذاری، قضائی، نظامی و اجرائی یکجا زیر سلطه مطلق حکومت ولائی، و در همبستگی با کانون باندهای سپاهی و مافیاهای بسیجی و شبه فدرالیستی رهبری شده و می شود؟ زیرا همه می دانیم که با همه جنگ قدرت و ثروت بلند میان سران دستگاه، جناح های رژیم برای بقای عمومی خویش، همچنان و پیوسته با هم همصداشده و همیشه ائتلاف ناگزیر کرده و همگام بوده اند. در حالیکه اپوزیسیون رنگین، پراکنده و ناتوان ما با هم بی هوده می جنگد و همچنان بخاطر سکتاریسم، ناسیونالیسم و تمامیتگراهای شوینیستی در حاشیه مانده، و چنین استعداد بایسته ای را برای تمرکز نیرو و تدارک همکاری برای سرنگونی رژیم ندارد. پرسیدنی ست که چرا این گروهای جدابافته و از خودراضی، در تدارک کشف ظروف سیاسی مشترک و به تبع آن همکاری های فراملی و ایدئولوژیک باهم ندارند و آگاه به ضرور آن نیستند؟ و دقیقا پرسش پایه نیز همین است! آیا رژیم شیعه برپایه ی همین آگاهی واقعی از تشدید شکاف میان منافع مشترک ملیت ها واقف نبود و نیست، که هوشیارانه با نیروهای وفادارِ ترک خود دست به ایجاد فراکسیون ترک زد؟ ترفندی که در آینده و در میان ملیت ها می تواند ابعاد بیشتری بیابد.
از این لایه های تنگ چشم و قومگرا بخشی هم دعاوی انقلابی چپ را بر پیشانی دارند و شگفتا که ناسیونالیسم را اهرم مقاومت ملی ملیت ها برگزیده اند. پرسیدنی ست که درک آنها از چپ چیست و چه گامهای عملی برای امروز و فردای نوع ایرانی و نه قومی و مذهبی و ایدئولوژیک برداشته اند؟ مگر می شود چپ بود و همبستگی های فراملی را نادیده گرفت؟ هیچکدام از این طیف ها از بورژوازی ملی ملیت ها که در پیوند با سرمایه سالاری داخلی و جهانی ست حرفی نمی زند و مرزی با آن ندارد! زیرا بعضی از آنها از جاهای گرم ونرم نیرو می گیرند و کارگران بیکار و گرسنه را فراموش می کنند و تنها بسان مذهبی ها فتوای اخرتِ خیر می دهند. بی هر اما و اگری چنین دیدگاه ها و عناصری نمی توانند انقلابی فکر کرده و به بهبودی زندگی ملیت ها همت بگمارند. زیراکه وعده ی آنها بیشتر یک رویای بچگانه همه ما من، و یا تمسخر تعین حق سرنوشت فریبکارانه ی ملیت بیش نیست و نمی تواند هم باشد. ملیت های مظلوم و مهربان ما در پی قرن ها چنان با هم آمیخته اند که تصور مرز زبانی و فرهنگی در هیچکدام جای پائی ندارد و جان و روح و خون ما متأثر از هموندی های بسیار دراز تاریخی ست. بنا بر این برابری ملیت ها و جایگاه ارزش نوع انسانی ایرانی همه آنها پایه ی حقوق شهروندی همه ملیت های همدرد ماست؛ و بدون همبستگی و حضور خودمدیریتی آنها بر سرنوشت خویش، این دینامیک توان ملیت ها، به تنهائی هرگز ممکن نیست شکوفا شود و در مسیر تحول تاریخ سمتگیری بسوی منافع طبقاتی بیابد و به نیروی انقلابی و اجتماعی فراروید. ضرورت که زیربنائی ترین اصلاح، در چشم انداز انقلابی و نوع بشری ماست. و هم او مگر پاسخگوی خواسته های عقب افتاده ی ملیت های رنج برده ی ما باشد. هیچ کدام از مدعیان راسیست، ناسیونالیست، شوینیست، پانیست و فناتیست نمی خواهند حقوق بشر را برتابند و نمی توانند از خودبزرگ بینی و حقارت های برترجوئی مذهبی، ملی و بیگانه ستیزانه دست بردارند؛ و به همین لحاظ محکومند.
بهنام چنگائی ـ 5 آذر 1395