رئیس اتحادیه کارگران آزاد ایران جعفر عظیم زاده، این کارگر از جان گذشته و در بندِ ستم و سرکوب ساختار خودکامه مافیائی ـ ولائی”62 روز اعتصاب غذای” خود را با جانکاهی و تا پای مرگ پشت سر نهاده است. او بیش از آنچه که باورش رود در این نبرد مرگ و زندگی، و تنها برای دریافت حقوق انسانی ـ کارگری، در کام درندگان ضدبشری نظام الهی بی دادرس و بی پناه گشته و دچار می باشد. با اینوجود همچنان جوانمرد و استوار در برابر کل نظام فاسد و چپاولگر، و “دستگاه قضای بی آبروی نظام تنها مانده است. جای گمان ندارد که هریک از ما باهر دیدگاهی که دارد در برابر سرنوشت او و اهداف انسانی ـ اجتماعی ـ کارگری اش مسئول می باشد و هستیم و بنا بر این شایسته است به هر رو، و با هر ابزار و اهرمی که در توان مان وجوددارد، خواسته ی بحق او را بی صرافت و بی مضایقه مورد پشتیبانی هرچه زودتر خویش قراردهیم. از جان گذشته ای که بخاطر فعالیت آزاد صنفی و دفاع از حقوق محروم ترین طبقه و لایه های تنگدست این سرزمین در رنج مرگ گرفتار و از هستی خویش درگذشته است.
جعفر عظیم زاده در پی دفاع از فعالیت های قانونی، آزاد و مستقل، و حذف هرگونه اتهام های بی پایه ی امنیتی از پرونده های خود و فعالین کارگری و اجتماعی از دهم اردیبهشت دست به اعتصاب غذا زد و جان خویش برای احقاق این حقوق ابتدائی به خطر انداخته است.
هریک از ما کنشگران رنگین سیاسی با وجود همه بیگانگی های دیدگاهی و طبقاتی که با همدیگر داشته باشیم و داریم، همزمان اما در راستای اینچنین جور و جبرهای حکومت مذهبی علیه این کارگر فداکار، مظلومانِ کارمزد و معترضان بیشمار به نبود نان و کار و آزادی، و یا محکوم به هرگونه تبعیض ها و سرکوب های گسترده ای که در ژرفا و پهنای جوامع زیر ستم مذهبی فراوان می باشند، بی گمان، ده ها دلیل محکم برای راهکارهای پشتیبانی و همبستگی و فرصت همکاری های مدنی و فراعقیدتی را با هم داریم که می باید در این بزنگاه ها آغاز شوند و شایسته است که چنین باشد. زیرا رژیم خامنه ای دشمن ماست و همه ما تعارض های جدی و سازش ناپذیر با کل رژیم شیعی داریم و شایسته است در این میدان خودکامگی، این کارگر جسور و مبارز و ناامید از حمایت قضای اسلامی را یاری کنیم. این یک وظیفه انسانی ست که برابر این حق کشی ها و کارگر ستیزی ها که به هیچوجه عادلانه نیست بایستیم.
بخشی از نامه ی جعفر عظیم زاده به دستگاه قضای بی آبروی ولائی:
اینکه بگوئی سفره ام خالی است، اینکه بگوئی من کارگرم و با کمترین میزان دستمزد صورتم را سرخ می کنم، اینکه بگوئی مگر فرزندان ما آدم نیستند و نان نمی خورند؟ اینکه بگوئی حقوقم را پرداخت کن، جرم است؟ آیا نان خواستن جرم است؟ “”
کوتاه سخن:
اگر چاره پایه ای برای نجات جان جعفر عظیم زاده ها از کام درندگان خامنه ای میسر و متصور باشد که بی گمان هست، آن راهکارِ شایسته و شگرف، تنها و تنها در همین همبستگی ها، پشتیبانی ها و همصدائی های چنین، و هرچه گسترده تر خیابانی توده ای ـ کارگری و نوعدوستانه ی نیروی های مترقی با او و همه ی سرکوب شدگان است! بیائید آنها را در این نبرد نابرابر ولی انسانی بیش از این تنها نگذاریم. در همین فاصله ی چند روز بر دایره همبستگی های لازم، اعتصاب غذای پنج زندانی سیاسی در همبستگی با جعفر عظیم زاده افزوده شده و آرش صادقی، بهنام موسیوند، علی معزی، امیر امیرقلی و وحید صیادی ۵ زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در همبستگی با وی و خواسته هایش از روز دوشنبه ۷ تیرماه دست به اعتصاب غذا زده اند. همچنین با وجود وخامت جسمانی و بی هوشی چند ساعته جعفر عظیم زاده، این فعال کارگری همچنان بر ادامه اعتصاب غذای خود تاهنگام رسیدگی به خواسته هایش مصمم است.
همزمان گزارش مقدماتی از برگزاری تجمع اعتراضی امروز مقابل دفترریاست جمهوری بسیار امیدبخش است:
درپاسخ به فراخوان جمعی از کارگران ، معلمان وفعالین جنبش های اعتراضی درحمایت از جعفرعظیم زاده وانتشارگسترده آن ، امروزچهارشنبه 9 تیرماه پیش از ساعت 10 صبح گروههایی از مردم بتدریج در محل قرارقبلی و سایر محل های ورودی به خیابان پاستور (محل دفتر ریاست جمهوری) تجمع کرده و ضمن حمایت از بیانیه عظیم زاده – عبدی ، خواستار آزادی فوری ونجات جان جعفرعظیم زاده کارگر زندانی که 62 روز دراعتصاب غذا ودروضعیت شدیدا” بحرانی بسر میبرد، شدند.
این تجمع اعتراضی متشکل ازکارگران ومعلمان وسایرافراد وبا سر دادن شعار های زیردر یک فضای امنیتی و با حضور نیروهای پلیس ،همچنان تا زمان دریافت خبر ادامه دارد:
جای کارگر زندان نیست. مزد کارگرشلاق نیست.
کارگرزندانی آزادبایدگردد.
62 روز گذشته،جعفرآزاد نگشته
غارتگران آزادند ،کارگران زندانند.
بهنام چنگائی 9 تیر 1395