بیست و پنج سال از قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه میگذرد. آیتالله خمینی که اصولاً و بنا بر مشی عقیدتی و سیاسیاش هیچگونه مخالفت و مخالف را تحمل نمیکرد، از همان روزهای نخستین وقوعِ انقلاب اسلامی، دستور قتل شاپور بختیار را داده بود. جنایتی که بار اوّل انیس نقاش مامور اجرایِ آن شد و هرچند او یک پلیس محافظ و یک شهروند فرانسوی را کشت اما در انجام نیت شوم خود به مقصود نرسید.
در نوبت دوّم، و اینبار بهدستور سید علی خامنهای «رهبرنظام»، و با تأیید علی اکبر هاشمی رفسنجانی «رئیس جمهور» وقت، فرمان کشتن آخرین نخست وزیر نظام مشروطهی ایران و رهبر نهضت مقاومت ملی ایران دکتر شاپور بختیار صادر شد و در روز ششم اوت ۱۹۹۱ بهاجرا در آمد.
با مرگ خمینی و تغییر عنوانِ «رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی» که مختصِّ «امام اُمّت» بود، به «رهبر نظام»، نونشستگان بر اریکهی قدرت سیاسی مطلق با وضعیت جدیدی روبرو شدند که با عصرِ پیشوائیِ بلامنازع امامِشان متفاوت بود. کارزار تصاحبِ قدرت مطلقه میان ملازمین آیتالله خمینی و تلاش هریک از آنها برای پیشیگرفتن بر دیگری، ظاهراً با انتخاب سید علی خامنهای به مقام رهبری نظام و ابقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی درسمت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام فیصله یافت اما در واقع امر تا بهامروز همچنان ادامه دارد.
در وضعیت کنونی، و در حالی که جنگ قدرت بهنفع رهبر ادامه مییابد، نفرت بیش از حد مردم نسبت به شخصِ مقام رهبری ظاهراً روزنهی امیدی بر روی رقیبِ مغضوبِ رهبر گشوده و او چنین می پندارد که یکبار دیگر خواهد توانست با نقاب «اصلاح» و «اعتدال» و سوء استفاده از امید و انتظار مردم به تقلیل فشاری که زندگی روزمره به آنها وارد می کند رقیب اصلی را به کنار زده و دوباره در رأس هرم قدرت قرار بگیرد.
کسانی که از ابتدای پیدایش جمهوری اسلامی تاکنون کانونهای قدرت را تصاحب کردهاند همچون، خامنهای«عضو تکمیلیِ شورای انقلاب (پیش از ۲۲ بهمن)، رئیس جمهور در زمان حیات خمینی، و رهبر کنونی نظام»،هاشمی رفسنجانی «عضو هستهی اولیهی شورای انقلاب، نمایندهی مجلس خبرگان رهبری در همهی ادوار از ابتدا تا کنون، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از ابتدای تأسیس تا به حال»، جنتی «دبیر شورای نگهبان قانون اساسی و رئیس مجلس خبرگان رهبری»، روحانی «رئیس جمهور، نمایندهی مجلس خبرگان رهبری و رئیس کمیسیون سیاسی – اجتماعی این مجلس، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس کمیسیون سیاسی – امنیتی – دفاعی این مجمع» و برادران لاریجانی، نورچشمیها و افراد مورد اعتماد کاملِ «رهبر»، که مراتب بالا در امور فرهنگی و آموزشی و بالاترین مقاماتِ قانونگذاری و قضایی جمهوری اسلامی را در اختیار گرفتهاند، همگی برسر یک موضوع متفق و همدستند و هرگز از آن عدول نخواهند کرد، و آن حراست بی چون چرا از جمهوری اسلامی و کوشش برای دوام بخشیدن به نظامی است که سی و هشت سالاست ملت ایران را به اسارت درآورده و ثروتهای معنوی و مادی کشور را بهباد داده است؛ زیرا آنها میدانند که تنها در این صورت خواهند توانست همچنان به سروری و تقسیم خوان یغما میان خود ادامه دهند.
هرروز که سیطرهی جمهوری اسلامی بر ایران ادامه مییابد، یکی از سرکردگان و محافظین نظام، نمونهای دیگر از ماهیت قهقرایی و توتالیتر رژیم را به نمایش میگذارد.
سیو هشت سال پیش و همزمان با «انقلاب شکوهمند و جهانی اسلام» یعنی در طی آنروزهای سیاه که اساس جمهوری اسلامیِ آیتالله خمینی ریخته میشد، دکتر شاپور بختیار در مقام نخست وزیر قانونی نظام مشروطهی ایران در مصاحبهای با روزنامهی «لومتن» چاپ پاریس گفت: « … هیچکس نمیداند جمهوری اسلامی آیتالله خمینی چیست و اگر کسی برای فهمیدن این موضوع به متون گذشته مراجعه کند پشتش به لرزه درمیآید».
با نگاهی به «قانون مجازات اسلامی»، کتاب سوم- قصاص، که ۲۵۹ ماده از ۷۲۸ مادهی قانون مجازات جمهوری اسلامی را در بر میگیرد، میتوان تنها به یک جنبه از اهمیت و عُمقِ هشدارهای شاپور بختیار پیبرد.
آری، آنچه.محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد «حقوق بشر» قوهی قضایی جمهوری اسلامی آن را «حکم نورانیِ قصاص» مینامد، متنی است که با رجوع به آن پشت انسان عادی به لرزه در میآید.
«حکم نورانیِ قصاص» از قاعدهای نشأت میگیرد که نخسینبار، حَمورابی پادشاه نیمهخدای بابل، نزدیک به چهار هزاره پیش از تاریخ سلطه ی شوم جمهوری اسلامی در ایران نوشت.
بررسی سیر تحول تاریخی و تأثیرات اجتماعی قانون حَمورابی در این مقال کوتاه نمیگنجد و ما در اینجا فقط برای مثال به مقایسهی یک ماده از دو قانون اکتفا میکنیم:
ماده ۱۹۶ از قانون حَمورابی دربارهی مجازات و قصاص میگوید: «اگر مردی چشم مرد دیگری را کور کند، چشم او کور خواهد شد.»
ماده ۴۰۲ از کتاب سوم- قصاص،از قانون مجازات جمهوری اسلامی میگوید: «اگر شخصی یک چشم کسی را درآورَد یا کور کند، قصاص میشود، گرچه مرتکب بیش از یک چشم نداشته باشد و دیهای به وی پرداخت نمیشود این حکم در مورد همه اعضای زوج بدن جاری است».
با توجه به نکاتی که در بالا شرح داده شد، با ملاحظهی نص قانون اساسی جمهوری اسلامی و با رجوع به قانون قصاص در نظام ولایت، و بالاخره با نگاهی به ترکیب اسامیِ همهی آنهایی که از ابتدا تا به حال در بالاترین مقامات جمهوری اسلامی، سرنوشت اسفناک ملت ایران را رقم زدهاند، همچون گذشته میگوییم که نظام جمهوری اسلامی بههیچ وجه قابلیت اصلاح و تغییر و تبدیل به نظام بهتری را ندارد.
دکتر شاپور بختیار از نخستین دقایقی که هاشمی رفسنجانی به قصد تحمیق افکار عمومی غرب و جلب نظر محافل و جناحهای مدعیِ «پراگماتیسم سیاسی»، با این ادعا که «سازندگی» و «اعتدال» رئوس سیاست وی را تشکیل میدهند وارد معرکه شد، بدرستی گفت که: آخوند معتدل افسانه ای بیش نیست. زیرا او میدانست و هشدار میداد که «اعتدال» در چارچوب جمهوری اسلامی امکان ندارد.
امروز که بیست و پنج سال از قتل بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران، و سالهای متمادی از جابجا شدن چهرههای اصولگرا و «اصلاحطلب» در صحنهی سیاسی نظام توتالیتر جمهوری اسلامی میگذرد، میبایست یکبار دیگر به درستی گفتار و صحت پیشبینی های شاپور بختیار در خصوصِ جمهوری اسلامی خمینی و پیشبینیهایی که از شناخت عمیق وی از مکانیسم و آثار دخالتِ دین در امور و مبانیِ حکومت، و دانش او به طبیعتِ حاکمیت دینی سرچشمه میگرفت، تأکید کرد.
در اوضاع کنونی، گردانندگان جمهوری اسلامی، جدا از رقابتهای همیشگی و اختلافات نظری در مورد نحوهی ادارهی حکومت، همانطور که در بالا اشاره شد، برای حفظ موجودیت خویش در چارچوبِ حراست از نظام با یکدیگر متحدند. و در همین حال، جوانان و محافل آگاه صنفی و گروههای خواهان آزادیهای فردی و اجتماعیِ مندرج در اعلامیهی جهانی حقوق بشر، علیرغم فشار و تضییقات مستمر و روزافزونِ عاملین رژیم، به مبارزات مدنی ادامه میدهند. اما بدبختانه آنچه که کمتر به چشم میرسد اتحاد نیروهای اصیل دموکرات و ملی است.
باید اذعان داشت که هرچند کوشش دائم برای روشنگری نسبت به ماهیت رژیم و هشدار برای احتراز از افتادن به چاهی عمیقتر از گودال جمهوری اسلامی، از اهمیت برخوردار است، بههمان اندازه همراهی و همکاری سازمانیافتهی نیروهای سیاسی و مدنی مخالفِ ادامهی نظام دینی در ایران و اتحاد کلیهی نیروهایی که برای ایران بعد از جمهوری اسلامی، حاکمیت ملی، استقلال سیاسی و اقتصادی، حفظ تمامیّت ارضی، و جدایی دیانت از ارکان حکومت، میخواهند، از الزامات اصلی و اساسی است.
نهضت مقاومت ملی ایران با الهام از آنچه دکتر شاپور بختیار برای ملت ایران بهیادگار گذاشتهاست و بهعنوان اهَمِّ وظایف خود، با ابرام بر ضرورت اتحاد نیروهای آزادیخواه و دموکرات و اعلام آمادگیِ خود برای اتحادی اصیل و همچنین استقبال از هر کوششی در جهت ایجاد آن همبستگی در مسیر مبارزهای بیامان با جمهوری اسلامی و به منظور تحقق استقرار دموکراسی در ایران، دست اتحاد به سوی آن چنین نیروهایی دراز میکند و تمام کوشش خود را برای نیل به این مقصود بکار میبرد و بدین مناسبت بیانیهی امروز را با ذکرچند جمله از بنیانگذار خود، دکتر شاپور بختیار که در مصاحبه با قیام ایران در فروردین ۱۳۷۰ گفتهبود، به پایان میرساند: «… هیچ ملتی در هیچ برههای از زمان بجایی نرسیده جز با امید و پشتکار. از این جهت من امیدوار هستم که با وجود تلقینات آن رژیم مکتبی، با وجود تمام تلاشی که از هرسو میشود تا شما را از وطن، از ملّیگرایی، از دموکراسی مأیوس و دور کنند شما زنده باشید، امیدوار باشید و نگذارید آن آتش دلتان خاموش شود. من تا زنده ام این مبارزه را ادامه میدهم و بعد میخواهم پیش از مرگ دهها نفر را ببینم که این کار را ادامه میدهند؛ که: خالی از حجت نمیماند جهان»
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
۱۲ مردادماه ۱۳۹۵
۲ اوت ۲۰۱۶
http://www.namir.info/