زبانهای ایرانی بسیار متنوع میباشند. در ایرانی یکپارچه و دمکراتیک و غیرمتمرکز، وجود زبان ملی فارسی، در تضاد با شکوفایی زبانهای دیگر نیست. اعتلای کنونی زبان فارسی محصول تلاش تاریخی فرهنگی همه مردم ایران است. شاعران شعر فارسی و نویسندگان ما از همه اقوام ایران میایند و میراث ادبی و هنری آنها متعلق به همه است. بعنوان نمونه فردوسی طوسی شاعر حماسه سرای ایران شاهنامه را در ۳۸۴ هجری قمری بهپایان برد و طبق نظر پژوهشگران در ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری قمری برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ میلادی، نگارش دوم را به انجام رساند. شاهنامه ادامه فرهنگ پیش از تجاوز اسلام است و اساس توسعه زبان فارسی است و شاید بدون فردوسی شاعرانی چون خیام و مولوی و حافظ نمی توانستند سخن و اندیشه خود را چنین استوار بپرورانند. ادبیات شعری ایران یکی از قله های برجسته ادب جهان است و زبان فارسی این میراث را به امروز کشانده است. زبان فارسی تداوم تاریخی ماست و پیوند دهنده تمام مردمانی است که در ایران زمین زیسته اند. فارسی زبان تحمیلی مردم ایران نیست بلکه زبان وحدت ملی و مدیریت کشوری میباشد.
زبان کردی زنده است
ولی روشن است که در ایران تمام زبانهای مادری مانند آذری و کردی و بلوچ و گیلکی و لری و تالشی و سمنانی و غیره باید وجود داشته باشند و شکوفاتر شوند. من به اکولوژی زبانی یا تنوع زبانی معتقد هستم و این تنوع اصل شکوفایی فرهنگی یک ملت است. زبان کردی متعلق به گروه زبانهای ایرانی است. در شرایط ستمگری جمهوری اسلامی و سرکوب فرهنگی که متوجه تمام تلاشهای فرهنگی ایرانیان است، زبان کردی محدویت های بسیاری متحمل شده است. ولی خوشبختانه زبان کردی که خود دارای گویش های گوناگون است، نه تنها در خانواده ها و نزد فرزندان کرد ما بلکه در عرصه تولید اندیشه و انتشار کتاب در ایران ادامه دارد و زنده است. همین امروز اخبار را در سایت های مجازی دنبال گرفتم و باعث خوشحالی است که کتابهای با کیفیت به زبان کردی در ایران چاپ میشود و بازار دارد و در آموزش مدرسه و دانشگاه مورد توجه قرار میگیرد.
علی اشرف درویشیان با رمانهای خود فارسی را غنی ساخت ولی در همان زمان، او و هنرمندان و نخبگان دیگری زبان کردی را نیز غنا بخشیدند. علی لاری کرمانشاهی که در 1324 در کرمانشاه متولد شد و در 1388 درگذشت، نویسنده داستانهای کوتاه و رمان بود و بیش از دوازده داستان بفارسی از خود باقی گذاشته است. ذبیحالله حکیمالهی دشتی، معروف به ذبیحالله منصوری و با نامهای مستعار پیشتاز و ناصر که در سال 1365 درگذشت آثار معروف بسیار زیادی از جمله از موریس مترلینک و الکساندر دوما را به فارسی ترجمه نمود. از دیگر کارهای با ارزش او ترجمه «سرزمین جاوید» بفارسی در چهار جلد از رومن گیریشمن است که در باره تاریخ پادشاهی مادها تا اواخر دوره ساسانیان است. محمد قاضی که در مهاباد متولد و در تهران در سال 1376 درگذشت از مترجمان برجسته زبان فارسی است که از جمله «دون کیشوت» و «شازده کوچولو» را بفارسی ترجمه کرده است. می بینیم که نویسندگان و مترجمان کردتبار به نوبه خود زبان فارسی را توسعه داده و از تنگ نظری بدور بوده اند. شهرام ناظری کرمانشاهی موسیقی دان و خواننده برجسته با شعر مولوی و فردوسی هنر خود را ارائه میدهد و در همان هنگام در زبان و موسیقی کردی استعداد هنری خود را عرضه میکند. این هنرمندان بفارسی و کردی نوشتند و هنرنمایی کردند و فرهنگ ایرانیان را پربارتر نمودند. توسعه زبان فارسی توسط همه و از جمله نویسندگان کردتبار در تناقض با توسعه فرهنگی و زبانی اقوام گوناگون ایران نمی باشد. در اینجا به رویدادهای انتشاراتی توجه کنید. چند نمونه از آثار مهمی که به کردی چاپ شده را معرفی میکنم.
کتاب «وشه ناسیی زمانی کوردی» به نویسندگی «سعید کرمی» به همت پژوهشکده کردستانشناسی توسط «انتشارات دانشگاه کردستان» منتشر شده است. این کتاب طرح پژوهشی پژوهشکده کردستانشناسی است که در سال ۱۳۹۶ از طرف انتشارات دانشگاه کردستان به چاپ رسیده است. این کتاب در قاموس کتاب درسی برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات کردی در مقطع کارشناسی به رشته تحریر درآمده است. این اثر پژوهشی به زبان کردی در زمینه ساختواژه زبان کردی است. ساخت واژه یکی از زیر شاخه های زبانشناسی است که به بررسی زبان در سطح تکواژ و کلمه میپردازد. هرچند در زمینه ساخت واژه زبان کردی تحقیقات زیادی در قالب کتاب صورت پذیرفته است اما بیشتر آنها با رویکرد سنتی و بصورت کلاسیک میباشد به گونهای که بیشتر آنها اجزای کلام یعنی اسم، فعل، صفت و قید را اساس تحقیق خود قرار داده اند. در این پژوهش بر اساس رویکردهای نو زبانشناسی و در چهارچوب معیارهای جدید آن به موضوع ساخت واژه زبان کردی پرداخته شده است.
کتاب «افسانه ها و متل های کردی» اثر علی اشرف درويشيان بیانگر ادبیات عامه کردستان است. این اثر در 583 برگ توسط نشر سرچشمه در 1386 منتشر شده است. در مقدمه این کتاب دوجلدی آمده است: «افسانهها بی شناسنامه و بی کس و کار نیستند. آنها سینه به سینه گشته اند و رشد کرده اند و تا به امروز نگهداری شده اند و از هر سندی معتبرتر مانده اند»، «افسانه، بازتاب ویژگی های زندگی مردم است. روابط انسانها و روش برخورد آنها با یکدیگر را تجریه و تحلیل می کند. افسانه، تفسیرگر احساسات عمیق و ژرف انسانی است و در بطن خود طی قرون و اعصار، ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع را حفظ کرده است. در بین افسانه های ملل، افسانه های ایرانی جایگاهی برجسته و ویژه دارد و در این میان افسانه های کردی دارای رنگ و بوی دیگری است. تعبیرها و ترکیبات زیبا و لطیف در لهجه های کردی و کردی کرمانشاهی مطلبی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت.»
کتاب”زمان و وێژەی کوردی” (زبان وادبیات کُردی)، تالیف دکتر بختیار سجادی عضو هیئت علمی دانشگاه اثری آموزشی است که به منظور تامین منبع درسی مورد نیاز برای درس عمومی زبان و ادبیات کُردی در مقطع کارشناسی دانشگاههای ایران به نگارش درآمده است. این کتاب که در تالیف آن قواعد تدریس و آموزش روشمند و دانشگاهی نوین مبنای کار قرار گرفته است، در سه بخش اصلی مشتمل بر بیست و نه درس سامان یافته است کە عناوین آن عبارتند از آیین نگارش و نظام نوشتاری (۴ درس)، دستور زبان (۳ درس)، ادبیات و متون (۲۲ درس). مباحث آموزشی و عناوین تعلیماتی زبان و ادبیات کُردی از قبیل نظام نوشتاری، گویش شناسی، فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی،ادبیات گورانی، ادبیات کلاسیک کرمانجی و سورانی، شعر و ادبیات داستانی و نمایشی در ادبیات معاصر کُردی و نقد ادبی به شیوهای خلاصه وار طبقه بندی شدە همراه با تمرین در این اثر گنجاندە شدە است. این کتاب به عنوان مادە آموزشی درس عمومی اختیاری (دو واحدی) زبان و ادبیات کُردی تهیه و تدوین شدە است که مجوز تدریس آن در سال ۱۳۹۴ براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، در راستای اجرای اصل پانزدهم قانون اساسی مبنی بر تدریس زبان و گویشهای کشور در دانشگاههای مرکز استانها، از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی مورد موافقت قرار گرفت.
کتاب «سیرتطور زبان کردی و مجموعه زبانهای ایران» اثر دکتر کوردستان مکریان با ترجمه مصطفی ایلخانیزاده در خرداد ۱۳۹۵منتشر شده است. این کتاب از سوی مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسیما روانه بازار نشر شده است. در پشت جلد این کتاب آمده است: «ایران با وجود تنوع فرهنگی، مذهبی، قومی و زبانی بسیار، به دلیل مؤلفههای مستحکم و ریشهدار پیوند دهنده قومی، همواره وحدت سرزمینی و تداوم هویتی و سیاسی خود را حفظ کرده است. کردها جزو اقوام اصیل ایرانی به شمار میروند و زبان کردی که در هزاره پیش از میلاد در ایران شکل گرفته است، یکی از زبانهای شمال غربی مجموعه زبانهای ایرانی محسوب میشود. این کتاب نیز به شکل مستند و مستدل و با زبانی ساده و روان، از رهگذر مطالعه تطبیقی، به بررسی سیر تحول، تکامل و تغییر زبان کردی و نسبت آن با زبانهای اقوام ایرانی میپردازد.». در این کتاب، به زبانهای ایرانی عصر باستان، اوستایی، فارسی باستان، پرسو، پارسیک، کردی، سکایی، سغدی، باختری، خوارزمی، فارسی جدید، فارسی معاصر، تاجیکی، تاتی، کردی، بلوچی، طالشی، گیلکی، مازندرانی، اورموری، پاراجی، اُستینی، یاگنوبی، افغانی، مونجانی، پامیری، شگنان-روشان، یازگی، ایشکاشی، واخانی، ایرانی شرقی، ایرانی غربی پرداخته شده است.
فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه: پهلوی اشکانی، پهلوی ساسانی: به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام با نویسندگی علیرضا اسدی در سال 1391 منتشر شده است. کردی زبانی است که در ایران، عراق، سوریه، ترکیه، بخشی از لبنان و قفقاز بدان تکلم میکنند و دارای گویشهای متعددی است. همه گویشهای کردی از دسته گویشهای ایرانی غربی هستند. از بین رفتن بخش عظیمی از متون پهلوی پس از فروپاشی دولت ساسانی و تحولات سیاسی و اجتماعی عمیق ناشی از آن و نابودی آثار فرهنگی در یورشهای مهاجمین بیگانه مانند عربها، باعث شده تا قسمت مهمی از تاریخ گذشته این سرزمین همچنان ناشناخته بماند. در کتاب حاضر پس از بیان تاریخچه و تقسیمبندی زبانهای ایران باستان و همچنین، بیان تاریخ و زبان استان ایلام در دوره قبل از اسلام، گویش کردی ایلامی مورد بررسی قرار گرفته است. نگارنده تلاش کرده تا با مطالعه کتابها و کتیبههای به جای مانده از روزگار اشکانیان و ساسانیان و تطبیق واژگان پهلوی با واژگان کردی ایلامی، به تشابهات این دو گویش اشاره کند.
شاهنامه کردی در دو جلد شامل منظومه های هفتخوان رستم، رستم و سهراب و رزمنامه رستم و شرح جنگهای ایران و توران و فصه دلباختگی بیژن و منیژه در دوران شهریاری کیخسرو کیانی توسط مصطفی بن محمود گورانی به نگارش درآمده و توسط انتشات هیرمند در سال 1383 منتشر شده است. ویراستاری این کتاب توسط ایرج بهرامی صورت گرفته و در 2000 نسخه انتشار یافته است. شاهنامه فردوسی به بسیاری از زبانها ترجمه شده است و ترجمه این شاهکار حماسی به کردی یک واقعه مهم بشمار میاید.
محمد رمضانی، نویسنده و مترجم اهل بوكان، با تلاش و سعی بی وقفه توانست کتاب “خشم و هياهو” اثر ويليام فاكنر را از متن اصلی آن به زبان کُردی ترجمه کند و کتابخانە زبان کُردی را با این اثر گرانبها غنی تر کند. یک مراسم رونمایی کتاب «خشم و هياهو» درسالن سيمرغ شهر بوكان برگزار شد و این اثر به حاضرین معرفی شد. این مترجم تا کنون ترجمه هایی كه از انگليسی به فارسی انجام داده عبارتند از: «شكست و پيروزی پيكاسو» و «رمان جی» از جان برگر، «آیا چین میخواهد آسیا را ببلعد؟» از ارنست هنری، «هانری روسو» از موریس مورداریو، «صنعت شیشه» از ترنس ماسونس. ترجمه “خشم و هياهو” به کردی یک واقعه مهم بشمار میاید.
کتاب «آموزش خواندن و نوشتن زبان کردی» که نتیجه سالها تدریس زبان کردی و تحقیق و بحث و گفتگو با اساتید دانشگاه و زبانشناسان در کردستان ایران و عراق می باشد در سال 1397 منتشر شده است. به نظر نگارنده مصطفی ایلخانی زاده، این کتاب برای تدریس و آموزش زبان کردی چه در آموزشگاهها و چه به صورت خودآموز بسیار مناسب است. شرط استفاده از این کتاب داشتن سواد خواندن و نوشتن فارسی به طور مختصر می باشد و برای اشخاصی که تحصیلات بالاتر، حتا در کارشناسی و کارشناسی ارشد دارند و به طور کلی هر کس که بخواهد خواندن و نوشتن زبان کردی را به صورت درست و علمی یاد بگیرد این کتاب وسیله مناسبی است.
کتاب شرفنامه بدلیسی، تاریخ مفصل کردستان توسط صلاحالدین آشتی مترجم و زبانشناس مهابادی در دو جلد منتشر شده است. ترجمه کامل هر دو جلد کتاب شرفنامه بدلیسی از زبان فارسی به کردی در یکهزار و ۲۵۰ صفحه پایان یافته است. صلاح الدین آشتی، هدف از ترجمه این کتاب را دقت در بازاندیشی تاریخ کردستان، ایران و عثمانی و نیز استناد به دستنوشتههای متعدد از جمله نسخه خطی خود میر شرف خان و ارائه یک ترجمه کامل اعلام کرد. نگارش کتاب شرفنامه بدلیسی به قلم شرف خان، که یکی از تاریخ نگاران برجسته کرد است به زبان فارسی در سال ۱۵۹۷ میلادی به پایان رسیده است.
تمامی این تلاشها نشان میدهد که جامعه فرهنگی کرد بسیار فعال است و حس من این است که نخبگان سیاسی به این رویدادها توجه لازم را ندارند. پروژه های سیاسی برای یک ایران رنگارنگ و یکپارچه باید پیوندهای مردمی و فرهنگی را نمایان سازند. گفتار سیاسی جدا از فرهنگ و هنر حقیر است و فاقد شادابی است. هرگونه تنگ نظری و پنهاکاری در مورد زبان و فرهنگ عامل منفی بشمار میاید. براستی چرا نخبگان سیاسی که در یک جدال سیاسی محدود گرفتارند، از سنت های فرهنگی و بافت جامعه شناسانه مردمان ما و تاریخ و ادبیاتی که آنها را بهم پیوند زده صحبتی نمی کنند؟ این نمونه خبرهای انتشاراتی رایج در رسانه ها برای آگاهی جامعه نخبگان مفید است و افزون بر آن، به ما اجازه میدهد تا از مطلق گرایی پرهیز کنیم. مطلع شدن و گردآوری داده ها و اخبار، فکر ما را متین تر میسازد و ما را در تحلیل رویدادها یاری می رساند. برخوردهای کور ایدئولوژیک هوشمندی ها را ناتوان میسازد.
شعر آذری ها، فصلی بزرگ در شعر ایران
بسیاری از پژوهشگران باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد. از جمله قدیمی ترین منبع هایی که در باره زبان آذری باستانی مطرح است ابن مفقع میباشد که او این زبان را دارای ریشه پهلوی میداند. احمد کسروی در مقابله پان ترکیستها در پژوهش خود اعلام کرد که مردم آذربایجان به زبان ایرانی آذری سخن میگفته اند. یک منبع دیگر کتاب «تاریخ زبان آذری در آذربایجان» تألیف دکتر حسین نوین است، توسط انتشارات تمدن ایرانی در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسیده است. این کتاب علیرغم برخی ضعف ها یک منبع خوب برای مطالعه در این زمینه است. نویسنده در رابطه با اقوام آریایی، مهاجرت آنها، گروههای آریایی، سرزمین اصلی آنها، و جدایی زبانهای ایرانی به بحث می پردازد. همچنین نویسنده مطالبی را با عنوان زبان فارسی در شمال چین و زبان و تمدن ایرانی در جنوب روسیه و سیبری و نیز پیرامون زبان باستانی ساکنان فلات ایران به بحث گذاشته است. نویسنده اقوام باستانی ایران بهویژه در منطقه آذربایجان معرفی میکند و پیرامون اقوامی مانند میتانیها، هیتیها، هیونها، کاسیها، سیماشیان، هوری، لولوبی، گوتی، ماننا، آلانها (آسها) سکاها، سرمتها، اورارتو، مادها صحبت میکند. در این کتاب میخوانیم آذربایجان که ماد کوچک نامیده میشد از زمان اسکندر مقدونی به آتورپاتکان به معنی نگهبان آتش معروف شده است. در دوره هخامنشی آذربایجان جزء ساتراپ و ایالت ماد به شمار میرفت.
آذربایجان در سال ۲۲ هجری قمری توسط «مغیره بن شعبه ثقفی» در زمان خلافت عثمان به تصرف استعماری اعراب درآمد. از دوره مأمون خرمدینان یا خرمیه به رهبری جاویدان بن سهل نهضتی مذهبی و اشتراکی با احساسات ملی در آذربایجان به راه انداختند. به دنبال آن قیام بابک در پی توهین و تحقیر ایران و ایرانی توسط حکومتهای اموی و عباسی شکل گرفت که علاوه بر مردم آذربایجان، مردم دیگر نواحی مانند اصفهان و همدان هم جزء حامیان آن بودند و حمایت مردم نواحی مختلف نشانگر ماهیت ملی و نه منطقهای قیام بابک بوده است. بحث دیگر نویسنده در باره «زبان ترکی و آذری در آذربایجان» است. او به عوامل مؤثر در رواج زبان ترکی در آذربایجان پرداخته و از مهمترین این عوامل، تسلط طولانیمدت حکّام ترک بر آذربایجان بود که مردم را ناگزیر میکرد برای امور شخصی و حکومتی، زبان ترکی را یاد بگیرند. از نظر نویسنده پس از گسترش عرفان و تصوف توسط مریدان ترک شیوخ صفوی، و پس از حاکمیت صفویان و ترویج زبان ترکی و قتلعامهای متوالی توسط ترکان عثمانی، زبان آذری به مرور از شهرها رخت بر بست. ازنظر نویسنده زبان ترکی به رغم تسلط و نفوذ در آذربایجان همیشه تحت تأثیر و نفوذ زبان و فرهنگ ایرانی و عربی قرار داشته است. از جمله آثار و نشانههای تأثیر زبان پهلوی در ترکی آذربایجانی همسانی آواها، یکسانی پیشوندها و پسوندها و نیز همریشگی پارهای از واژههاست. در ادامه بحث نویسنده به مشخصات ساختاری زبان کنونی آذربایجان پرداخته و عنوان میکند که این زبان از نظر فونیتیکی ممزوجی از طرز تلفظ آذری قدیم، ترکی و فارسی، از نظر صرف و نحو و استخوانبندی ترکی، و از نظر مواد تشکیلدهنده لفظی و معنوی غلبه با مواد ایرانی (اعم از آذری و فارسی) است.
بالاخره از نظر این نویسنده در قرنهای پنجم و ششم اشعار شاعرانی مانند قطران، مجیر فلکی، نظامی، خاقانی، نشان میدهد زبان محلی آذربایجان آذری و زبان ادبی آنها فارسی بوده است. عشق فراوان این دسته از شاعران به فرهنگ باستانی ایرانی یک واقعیت انکارناپذیر است. علاوه بر این، شاعران مشهور در نزههالمجالس اثر خلیل شروانی حدود ۲۷۰ شاعر گفته شده که بیشتر آنها آذربایجانی و آرانی یعنی گنجه و شروان هستند که همگی به زبان فارسی شعر سرودهاند. اولیا چلپی، سیاح عثمانی که در سال ۱۰۵۰ هجری قمری از تبریز دیدن کرده میگوید «ارباب معارف» در تبریز به فارسی دری سخن میگویند ولی دیگران لهجههای مخصوص (پهلوی) دارند. زبان اغلب مردم تبریز در قرن ۱۲ نیز فارسی بوده است. جان بل پزشک اسکاتلندی در اواخر سلطنت سلطان حسین صفوی پس از عبور از اهر در سال ۱۷۱۶ میلادی درباره زبان مردم تبریز میگوید: بیشترین سکنه، فارسیزبان هستند.
آنچه که در نگاه این نویسنده و یا پژوهشگران دیگر بیان میشود یک نکته اساسی است و آن پیوند نخبگان آذری تبار با زبان فارسی است. زبان فارسی متعلق به همه ایرانیان است، همه ایرانیان را بهم وصل میکند و این پیوند زبانی سراسری و تاریخی را باید اعتلا بخشید. نویسنده و شاعر و هنرمند آذری همیشه در شعر و ادبیات ایران حضور پررنگ داشته است و در ادامه این سنت در دوران جدیدتر باید از میرزافتحعلی آخوندزاده، احمد کسروی، ایرج میرزا، پروین اعتصامی، رضا براهنی، عباس زریاب خوئی، غلامحسین ساعدی، محمدحسین شهریار یاد نمود. البته در زبان آذری در گذشته و امروز آثار برجسته ای بوجود آمده است و شعر «حیدربابا» شهریار به یادتان باشد. افزون برآن امروز در ایران صدها عنوان کتاب به زبان آذری در زمینه های ادبیات، شعر، زبان، تاریخ، فرهنگ واژه ها، جغرافیا، کودکان و دین، با شماره کتابشناسی ملی چاپ شده و توسط ناشران تهران و تبریز به بازار عرضه میشوند.
فارسی میراث مشترک ایرانیان
ما نیازمند پژوهش های فراوان در زمینه زبانشناسی هستیم و تلاش برای اعتلای فارسی و همه زبانهای موجود در ایران، یک پروژه دل انگیز است. فارسی در این دنیای تکنولوژیکی و علمی و با توجه به رویدادهای جامعه شناسانه و اقتصادی و اکولوژیکی باید استعدادهای خود را توسعه بخشد و زبانهای دیگر مردم ایران نیز باید از تمام امکانات رشد برخوردار باشند. اکولوژی زبانی ما در چندگانگی فرهنگی ماست و برای همه زبانها جا باز است. رژیم اسلامی شیعه یک حکومت تبعیض است و همیشه همه کوشندگان فرهنگی مردم ایران را سرکوب کرده است. در ایران سرکوب زبانی و فرهنگی اشکال بسیار متنوعی داشته و در همه مناطق ایران یک واقعیت است. نویسنده ای که سانسور میشود و کتابش چاپ نمیشود و بلوچ و کرد و آذری و غیره که سرکوب زبانی میشوند، قربانیان این رژیم خرافه و استبداد هستند. یادمان باشد که عرب زدگی آخوندهای شیعه و نخبگان نواندیش و ایدئولوگهای شیعه، نقش بزرگی در تحمیل اصطلاح های مغلق و پیچیده عربی به فارسی داشته اند. عربی دینی شیعه گرا، لطمه بزرگی به زبان فارسی وارد نموده است. پاک کردن تب عربی زدگی آغاز شده ولی باید ادامه یابد. زبان فارسی باید استعدادهای خود را رشد دهد و این امر تناقضی با وامگیری کارشناسانه ندارد. ولی در واژه های وامی عربی تا جای امکان از بکار بردن قاعدههای صرفی عربی در قسمت جمع بستن یا تشخیص جنس در نهاد جمله، باید خود داری کنیم و به صورت جدی از بکاربردن این قاعدهها با واژه های اصیل فارسی بپرهیزیم. رژیم اسلامی خدمتگذار زبان فارسی نبوده است. رسانه های جمهوری اسلامی و ایدئولوگهای اسلامزده آن و حوزه های شیعه گری و رسالات پوسیده آیت الله ها، همیشه مانع پاکسازی هوشمند و توسعه زبان فارسی بوده اند. در این نظام سیاسی دینی، به همه زبانهای ایرانی زیان وارد آمده است.
برخی سرکوب فرهنگی رژیم را توجیه نظریه «فدرالیسم خودمختار» می دانند. حتا فدرالیسم تجزیه طلبانه تبلیغ خود را بر پایه تز «ژنوسید» یا «جنوساید» قرار میدهد که بمعنای «جنایت علیه بشریت» است. هر چند که در دورانهای مختلف سیاسی همه تیره های قومی از امکانات برابر برخوردار نبوده اند ولی «جنایت علیه بشریت» که بمعنای نسل کشی و ریشه کن نمودن فرهنگ یک قوم میباشد در مورد ایران صادق نیست. همه ایرانیان قربانی تبعیض و سرکوب حکومت میباشند. کتابهای فارسی بسیار متعددی در دستگاه سانسور اسلامی سالیان متمادی گیر کرده و یا هرگز اجازه چاپ نیافته اند. بیان غلیظ و غیر واقعی وضع موجود نوعی شوینیسم گفتاری است و تاثیر مثبت ندارد. این نوع برخورد میتواند بیان یک شوینیسم غیربردبار وارونه باشد. بحث علمی با جدل و تبلیغ سیاسی برابر نیست. اختلاف نظر را با دلایل علمی باید بیان کرد، همه حقایق را باید گفت، آسیبها را باید بررسی نمود، ولی بر پایه مدل ایدئولوژیک شوینیستی نباید حرکت کرد. کسانی هستند که میگویند در ایران زبان آذری و کردی کاملن خفه شده است. این گفته درست نیست و بیانگر سوء استفاده سیاسی نامطلوب از مسائل زبانی است. بله سرکوب فرهنگی رژیم اسلامی یک واقعیت دلخراش است و باید علیه سیاست تبعیض و سرکوب همیشه مبارزه نمود.
از گزافه گوئی و پرداخت غلوآمیز یک جانبه باید اجتناب کرد. همین حقایقی را که من در این نوشته آورده ام از جانب افراد تنگ نظر پنهان میشوند تا تز انحرافی و غیرواقعی خود را توجیه کنند و هیزم به آتش جدایی طلبی بریزند. ایران خانه همه ماست و زبانهای ایرانی میراث همه مردمانی است که در گوناگونی خود آنرا در تاریخ بوجود آورده اند و زبان فارسی به شهات تاریخ گنجینه مشترک ما و یکی از پایه های وحدت و یکپارچگی ماست. همه زبانهای دیگر در سرزمین ما باید شکوفا باشند و امیدوارم یک قدرت سیاسی دمکراتیک و سکولار در آینده در این راه پرتوان باشد. خوب است همه نخبگان در همه زبانهای مادری و زبان فارسی کشوری و ملی بنویسند و بیافرینند. کینه جوئی زبانی تنگ نظرانه است.
یک نکته دیگر را بیافزایم. برخی سیاسیون برای کردهای ما و سایر اقوام ایران واژه «ملیت» را بکار میبرند. من جدالی برای بکارگیری واژه ها ندارم ولی دقت علمی را نباید از نظر دور داشت. من نمیدانم در ذهن این افراد واژه ملیت یعنی چه؟ ملیت در برابر واژه ناسیونالیته فرانسه قرارداده میشود و همچون صفتی برای شهروندان یک دولت و یک کشور بکار گرفته میشود. واژه ملت برابر با واژه «ناسیون» است و «ملیت» صفتی است که برای اعضای این ملت گفته میشود. دهخدا و ملک الشعرای بهار ملیت را برابر قومیت میگیرند. ملیت به معنی تابعیت به کار میرود و آن رابطه ای است سیاسی که فردی را به دولتی مرتبط می سازد بطوری که حقوق و تکالیف اصلی وی از همین رابطه ناشی می شود. بنابرچنین تعریفی، همه ما ملیت ایرانی داریم و متعلق به ملت ایران هستیم. ویژگی های زبانی و فرهنگی اقوام ایرانی در ملت ایران جمع میشوند و همه آنها دارای یک تداوم تاریخی در ایران هستند.
شوینیسم یک بیماری سیاسی و ایدئولوژیک است و با خودپسندی غیرواقعی و غلوآمیز و بیمارگونه مشخص می شود. این آسیب نزد هر گروه و قوم و ملتی میتواند وجود داشته باشد. بخشی از «کورس ها» در فرانسه شوینیست هستند، گرایش شوینیستی نزد چینی ها و الجزایری ها یک واقعیت است. برخی از ایرانیان نگاه شوینیستی دارند و در میان آنان، برخی از کردها شوینیست هستند و برخی از آذریها نیز شوینیست هستند. در یک کشور شوینیسم فقط ناشی از قوم مسلط نیست بلکه شوینیسم همچون یک ایدئولوژی نزد همگان میتواند عمل کند. در برابر شوینیسم باید به تاریخ علمی، به بحث شفاف علمی، به نقد تئوریک افکار و به نقد پروژه ها پرداخت. سخن هیجانی و تنگ نظرانه و تفرقه افکن زیان آور است. تمام کوشش جمعی ملت ایران و تمام زبانهای ایرانی برای اعتلای فرهنگی این سرزمین، کلیدی برای آینده بهتر ماست، آینده ای که جمهوری سکولار و لائیک و برابری همه شهروندان و قدرت سیاسی غیر متمرکز دمکراتیک، مشخصه برجسته آن است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس