جنبش اجتماعی و یا قیام مردم که خواهان تغیر بنیادی و ساختاری نظام حاکم ست در پروسه حرکت خود قطعا و حتما با تند پیچ های متعدد با شیب های متفاوت مواجه خواهد شد که در این پیچ ها مواضع فکری و اندیشهای افراد و یا تشکیلاتها محک خواهد خورد و عیان میشود.
کشته شدن قاسم سلیمانی یکی از همین پیچ های کم شیب و ملایم بود ( روی سخن با بخشی از نیروهائی ست که خود را برانداز میدانند).
عده ای از افراد و نیروهائیکه خود را برانداز نظام جمهوری اسلامی میدانند به مخالفت با این اقدام و محکوم کردن ان برآمدند و گفتند که این یک ( ترور ) است.
قاسم سلیمانی یکی از مرتجع ترین ، خشن ترین ، بی رحم ترین و جنایتکار ترین مهره های اصلی نظام بود که در راس هرم تصمیم گیری قرار داشت.
قاسم سلیمانی مسئول مستقیم قتل عام و کشتار دهها هزار نفر چه در داخل ایران و کشورهای دیگر ( سوریه ، عراق ، یمن، لبنان ، فلسطین و سایر کشور ها ) بود.
او مسئول مستقیم نابودی میلیارد ها دلار سرمایه های ملت ایران برای پیش برد تروریسم بین المللی ، که نتیجه اش امروز بیش از ۶۵٪ مردم ایران زیر خط فقر ، حدودا ۲۰ ملیون نفر حاشیه نشین یعنی بدون ، جا و مکان و بهداشت و درمان ، میلیونها نفر کودکان کار ، کولبرانی که برای نیمه لقمه نانی ، باری را در آن شرایط سخت به دوش می کشند که در قرون وسطی هم با بردگان چنین نمی کردند.
چگونه ممکن است هم برانداز بود ، هم قتل عام و کشتار هائی که در این ۴۱ سال چه در زندانها و یا خیابانها صورت گرفته که آخرین اش بیش از ۱۵۰۰ نفری که در آبان ماه ۹۸ جان باختند را محکوم کرد و هم کشته شدن قاسم سلیمانی یکی از مهرهای مهم این نظام فاشیستی که نقش اصلی و اساسی در تصمیم گیری این قتل عام ها را داشته و مسئول اول بزرگترین شاخه های تروریستی در کشورهای مختلف خاورمیانه با امکانات وسیع مالی بوده را محکوم کرد و برایش اشک تمساح ریخت.
جالب اینجاست که اکثریت شان هم این جمله را میگویند : ته دلمان از کشته شدن قاسم سلیمانی شاد شد ولی محکوم میکنیم.
آیا در رابطه با کشته شدن بن لادن و ابوبکر البغدادی هم همین موضعگیری و نظر را داشتید؟
این تناقض و دوگانگی ست!
ریشه چنین دو گانگی در بی مایگی و بی پایگی اندیشه سیاسی می باشد.
موتورهای دوگانه سوز داریم که از دو منبع انرژی میگیرند ( موتورهائی که هم با برق و هم با بنزین ، و یا هم با گاز و هم بنزین).
ولی در یک فکر و اندیشه پویا و خلاق، چنین چیزی امکان پذیر نیست ، که هم بر انداز بود و هم برای حذف و از بین رفتن اصلی ترین و مهمترین مهرههای یک نظام فاشیستی اشک تمساح ریخت!