سید حسن شریعتمداری فرزند آیتالله سید کاظم شریعتمداری فعّال سیاسی و از سران سابق حزب جمهوری خلق مسلمان که در جمهوریخواهان ملی و اتحاد جمهوریخواهان نیز فعالیت داشته، یکی از فعالان سرشناس سیاسی بشمار می آید .
او عضو هزار و یک گروه است و ماشالله هنوز هم کلی ظرفیت دارد. در اغلب احزاب و گروه ها، به ویژه انجمن ها و گروه های جدایی طلب وابسته به ترکیه و جمهوری آذربایجان شرکت دارد. علاوه بر این، گاهی نیز به کنگره های جبهه ملی در خارج دعوت می شود. روابطش با رضا پهلوی که البته خوب است، آن هم سر جای خود. با نومحافظه کاران هم میانه دارد، این هم به جای خود. در مورد رسانه ها هم که گفتن ندارد، در «من و تو» پای ثابت است، در «بی بی سی» جز پانسیونرهاست و خلاصه هر پیچی را می پیچانید صدای آقازاده از آن بلند می شود . نه فقط همه جا جزو مدعوین است، تازه می رود بالای مجلس می نشیند، از بالا بالا ها حرف می زند و امر نهی هم می کند و این وسط نه کسی می داند درست چکاره است و اصلاً مشرب و مسلکش کدام است. همین قدر هست که همه جا هست و مثل میز و صندلی و استکان چایی، شده جزو ملزومات مجالس. درحقیقت نام فامیلی سازگارا برایش بیشتر برازنده می بود تا شریعتمداری ولی اتکا به شهرت پدر و به زادگاهش به عنوان پایگاه قومی، اعتماد به نفسی پیدا کرده که همه جا سروکله اش پیدا شود و دستور صادر کند. زمانی اصلاح طلب بود اما دیگر نیست، می گوید جمهوریخواهم ولی دایم هوای رضا پهلوی را دارد و خلاصه شازده دوست است. از طرفی خواستار انتخابات آزاد از طریق زیر فشارگذاشتن جمهوری اسلامی از طریق اتحادیه بین المجالس است و با به کار بردن کلمه براندازی مخالف است، ولی درعمل سرنگونی طلب است، منتها از طریق رفراندمی که هیچ چیزش معلوم نیست و ادعا می کند که روشی است برای گذار مسالمت آمیز. هنوز هم یک پروفیل مشخص سیاسی پیدا نکرده که آیا تجزیه طلب است؟ ملی است؟ اسلامی است؟ سوسیالیست است؟ سلطنت طلب است؟ حلاصه چیست این ماجرای این آقا که همه جا هست. آقازاده که بنا به سابقه روابط پدر با دربار، راهی به خانواده پهلوی دارد و خودش نیز همواره اشاراتی به این روابط خاص نموده است و پزش را هم داده که روابط من سطح بالاست! کسی هم نمی پرسد که این چه جور جمهوریخواه بودن است ؟ سلطنت طلبی، بگو سلطنت طلبم و خیال همه را راحت کن. یک بار در برنامه تلویزیونی رگ آقازادگیش بیرون زد و چنان طرف رضا پهلوی را گرفت و به خانم بقراط که خودش مدیر کیهان سلطنت طلب است، پرید که تماشایی بود و حتا معترض شد که «خانم چرا مرا در محذور می گذارید»! معلوم بود نمی خواهد به صراحت از رضا پهلوی دفاع کند و چون ناچار شده و خود را در تنگنا دیده، اعتراض می کند. شاید هم می خواست یادآوری کند که من در سلطنت طلبی درجه ام بالاتر است و بهتر می دانم چه بکنم. والله اعلم! آقازاده جداً مراعات اسراییل و عربستان سعودی را می نماید و از حقوق آنها دفاع می کند که یک وقت مورد ظلم واقع نشوند! به عبارت دیگر خط سیاسی اش با خط نو محافظه کاران همسوست و گاهی فرمایشاتی هم صادر می کنند که انگار از کاخ سفید ارسال شده و گویی دارد یک جوری با خانم نیکی هیلی رقابت می کند از قبیل اینکه: «داعش را ایران به افغانستان فرستاده !» و حتا به تازگی مدعی شد هواپیمای یاسوج را دولت ایران زده است !؟ حال خوب است با خانم هیلی در یک برنامه نبود، وگرنه یقه ی او را هم مثل خانم بقراط می گرفت که من بهتر می دانم ترامپ چه می خواهد بگوید، مرا در محذور نگذارید… داستان سکولاریسم که روشن است، هر کس بخواهد حرفی بزند که مردم جدیش بگیرند، باید دو کلمه هم از این چیزها بگوید که همه بفهمند اهل بخیه است. حالا معنی خود سکولاریسم روشن نیست، نباشد، مهم این است که بگویی هستی. طرف هم چون خیلی باهوش است راهش را پیدا کرده. آمده می گوید هوادار جدایی دین از حکومت است ولی نه از سیاست !؟( برنامه افق در روز چهارشنبه 31 خرداد ماه 1391 ) انگار دعوا سر جدا کردن دین از آشپزی است! راه باز گذاشته که به عنوان آقازاده هم بتواند ابراز وجود سیاسی بکند و هم از ارث پدری فایده ای ببرد. بالاخره آقازاده باشی باید رعایت اسلام را بکنی، حال چه در داخل و چه در خارج. قدیم می گفتند هر که پدر و مادرش هر دو از سادات باشند، طباطبایی است. ظاهراً این هم نوع جدید طباطبایی است که دوسره بار کنی، هم از سکولار و هم از مذهب. دکان دو نبش شنیده بودیم، حالا نوبت آقازاده ی دونبش است. بیخود هم نیست دایم در حال دفاع از ارثیه ی پدر مرحومش است. تا چیزی می شود می گوید این را اول بابای من گفته و خلاصه تمامی دعواهای جمهوری اسلامی را تقلیل داده به دعوای خمینی و شریعتمداری. خوب پدرشما با محمدرضا شاه رابطه ی خوب داشت، حرف هایی زده، خمینی هم به کینه ی همین حرف ها از او انتقام گرفته. این که از او چهره ی اپوزیسیون درست نمی کند. تویی که فکر می کنی همه ی دعواهای عالم دعوای آخوندی است. مردم به آخوند کار ندارند، می خواهند زندگی خودشان را خودشان اداره کنند. همین جوری بروی جلو لابد می گویی پدر من هم سکولار بود، ولی اعتقاد داشت که خودش باید در سیاست دخالت کند! و البته الان هم نوبت من است که پسر او هستم. آدم معطل می ماند چرا از یک طرف دنبال سلطنت راه می افتد و از طرف دیگر دنبال قوم و قبیله؟ چون این مخلوط عجیبی است. البته از وقتی پهلوی هم فدرال باز شده، شاید خیلی عجیب نباشد. ولی خلاصه خوب که نگاه می کنی می بینی که مسجد و میخانه برایش یکی است و غرض از طرح همه ی این مسایل فقط پیاده کرده طرحی است که دست آقازاده را در آذربایجان به قدرت بند کند. قوم و مذهب، هر دو را وسیله کرده، با پهلوی هم نزدیک شده و هر جا هم که راهش بدهند ، می رود و حرف های ظاهر الصلاح می زند و از بی حواسی آدم هایی هم که کار سیاسی می کنند و از ظواهر امر جلوتر نمی روند، کمال استفاده را می کند. برای همین همواره از مضرات دولت متمرکز می گوید. البته همه می دانند با ظهور دولت ملی گرا، تمرکزگرایی در ایران افزایش پیدا کرد، اما روابط سنتی و ایلیاتی هم بالاخره تغییر کرد و مردم دیگر آن وفاداری به سنت های ایلی و قبیله ای را ندارند. به ویژه آذربایجان که سال هاست از این مراحل گذشته و آقازاده می خواهد دوباره به عقب بازش گرداند و این روابط سنتی را زنده کند. آقازاده محترم این آخری پیام ترکی هم فرستادی و دیدی که کسی محلت نگذاشت. دوره ی این حرف ها گذشته، اگر از خارج تشویقت کرده اند و احتمالاً فکر کرده ای که مگر من چه چیزم از ایلات کردی کمتر است، خوب من هم رئیس، حسابت غلط از آب در آمد. پیام سیاسی به زبان ترکی برای واشنگتن خوب است نه برای تبریز. آقای شریعتمداری در جایی در تعریف اقازاده گفته بود: آقازاده کسی است که همهچیز را ارزان میفروشد!»آیا خود ایشان مصداق بارز این تعریف نشده اند؟ آقا از فراکسیون ترک زبانان استقبال می کند و شاکی است که چرا احزاب محلی (!؟) نداریم، انگار مجلس جشنواره ی هنری است. هوادار استقلال آذربایجان است و خود از نژاد ترک دفاع می کند، ولی به دیگران اتهام ناسیونالیست افراطی می زند. اگر از تاریخ باستان ایران حرف بزنی که اصلاً پیراهن خویش را پاره می کند و فریاد می کشد. حال باید از این آقازاده پرسید این حرف ها کجایش با مدرنیته می خواند؟ اگر واقعاً خواستار دموکراسی و آزادی باشی، حتما باید بدانی شهروندی ملی داریم و شهروندی قومی حرف بی معناست. آزادی های فردی و حقوق برابر شهروندی را چه به ناسیونالیسم قومی؟ این داستان ها چیست که تحویل ما می دهی؟ این تبلیغات عقب مانده با ژست هایی که می گیری نمی خواند و از این گذشته، با دموکراسی تضاد دارد. یکی از دلایلی که باعث شده آقازاده، همین طور برود و بیاید و هر چه می خواهد بگوید، این است که مردم بس که سرسری خوان شده اند، درست پاپی مطالب نمی شوند و همین طوری یک چیزی می شنوند و یک چیزی فکر می کنند. بعد هم لابد خیال می کنند که این حرف ها به جایی نمی رسد، اگر جریان جدی شد، دقت می کنیم. در صورتی که دقت را باید از حالا کرد. پس راجع به فدرال بازی آقازاده، همین جا مطلبی از خودش نقل می کنم که دیگران نگویند چرا به این سید اولاد پیغمبر بند کرده ای. درست است که آقازاده هر وقت از انتخابات حرف می زند به گذار مسالمت آمیز و هماهنگی ملی هم اشاره ای دارد، ولی اگر می خواهید بدانید منظورش چیست، طرح ایشان با عنوان «سامانیابی اقوام در ایران – گامی بسوی تمرکززدائی دموکراتیک ایران» را بخوانید تا دستتان بیاید. ببینید طرح بهتری برای تکه پاره کردن ایران سراغ دارید یا نه. اگر دارید، مرا هم بی خبر نگذارید. من اینها را جمع می کنم، درجمع دوستان می خوانیم و می خندیم. ایشان طرح کاملی برای تقسیم ایران به ایالات متعدد ارائه داده اند که این تازه اولش است. 1- ایالت تهران – پایتخت ایرا ن ۱۳٫۴۲۲٫۳۶۶ ( تهران – شهرری – کرج – شمیران و … ) ۲- ایالت آذربایجان ۸٫۶۶۹۶۷۱ ( استان آذربایجان شرقی – استان آذربایجان غربی – استان اردبیل-استان زنجان) ۳- ایالت خراسان ۷٫۰۴۱٫۰۷۱[…](1) خواستید کاملش را بخوانید، بروید در سایت ایران گلوبال که آدرسش پایین مقاله آمده. بله نمردیم و دیدیم پس از سید ضیأ که در مجلس چهاردهم پیشنهاد اتحادیه ایلات و عشایر و ممالک متحده ایران را داد، سید حسنی پیدا شد که پس از 70 سال این پیشنهاد را زنده کند. همان زمان حتا پیشه وری که معرف حضور همه هست، به این طرح سید ضیاء چنین پاسخ داد :«شعارهای تاریکی را مطرح می کرد، زیرا نه تنها نفعی برای ایران ندارد بلکه از این شعار و تبلیغات مربوط به آن فقط عناصر ملوک الطوایفی استفاده خواهند کرد و در نتیجه “مرکزیت” بلکه وحدت و یگانگی ملی متزلزل خواهد گردید.».(2) ببینید آش چقدر شور بوده که سید جعفر هم فهمیده بوده. ظاهراً مقصود آقا زاده گذار مسالمت آمیز به جنگ داخلی است. همین قدر که ایشان یکه و تنها زحمت کشیده و نشسته طرح صریحی برای تجزیه ایران کشیده و مسأله اقوام که یک مقوله نژادی ـ فرهنگی است را به میان انداخته واقعاً کاری کرده کارستان. او یک شبه چند ملت اختراع کرده و واقعاً زحمت کشیده. از آنجا که ملت بدون دولت بی معنی است، حتماً برای هریک از ایالات باید یک دولت بتراشند که یکیش هم برسد به آقازاده. چون لزوم ریاست جمهوری ایشان بر ایالت آذربایجان واضح و مبرهن است و نیازی به اثبات ندارد و از چهره شان هویداست. آیا این سیاست حمایت از اقوام منتهی به رهایی ملت ایران می شود یا به دعوای قومی و جنگ داخلی؟ بسیار خوب می بود اگر آقا زاده در همان ایالت آذربایجانی که خیال ریاست جمهوری اش را دارد بفرماید که چگونه با کردها کنار خواهند آمد و ارومیه را چگونه از کردها تخلیه خواهد کرد، بقیه مناطق پیشکشش. طرف تصور می کند با اتکا به آقازادگی و نخبه پنداشتن خود می تواند با این ترفندها مردم آزاده و شریف آذربایجان را به عنوان یک قوم به دنبال خود بکشاند. این کار توهین به مردم آذربایجان است، به مردمی که در طی تاریخ هزاران فرهیخته و اندیشمند و سالار و مبارز آزادی به ایران تقدیم کرده است و هریک از آنان فخر ایران و ایرانی بشمار می آیند. از این گذشته، این طرحی است درجهت منافع بیگانگان که می کوشند و البته به عبث می کوشند، تا همبستگی و همزیستی هزاران ساله مردم این سرزمین را تحت عنوان یک ملت نفی کنند و وحدت و یگانگی ملی را نابود سازند. در شرایطی که آمریکا و اسراییل و حتا همسایگان ما از عربستان سعودی تا پاکستان و ترکیه اشتیاق خود را به تجزیه ی ایران نشان می دهند و در هنگامی که اردوغان و جمهوری آذربایجان تبلیغات خصمانه ی خود را بر آذربایجان متمرکز نموده اند، چگونه می توان با این خونسردی، از چنین طرحی سخن به میان آورد؟ امروز جمهوری اسلامی به عنوان یک دشمن برای ما شناخته شده است که باید برانداخت ولی با آقازاده و امثالهم چه کنیم که به عنوان مبارزه با جمهوری اسلامی در اپوزیسیون جا گرفته اند و هزار رنگ عوض می کنند، ولی هدفشان از هم پاشاندن ایران است. دوشنبه هفتم اسفند1396 — (1) طرح فدرالی کردن ایران توسط آقای حسن شریعتمداری The States of IRAN ایالات ایران – برگرفته از سایت ایران گلوبال http://www.iranglobal.info/node/17617 (2) (روزنامه آژیر21 آذر 1323) |