تجربه نشان داده که کنشگران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در مبارزه انفرادی، محفلی، فرقه ای، قومی و فبیله ای کوشا هستند. اما در مبارزه برای اهذاف کلان ملی و میهنی، ناکارآمد بوده و از همبستگی و مبارزه در میدان های بزرگ و اتحاد بر سر حیاتی ترین مسائل سیاست، عاجز هستند.
کارنامه ما نشان داده که عدم رجحان مصالح و منافع جامعه و میهن در مبارزه برای آزادی و دمکراسی، یک اصل شده است. ما در مبارزه برای اهداف کلان سیاسی، اجتماعی، ملی و میهنی، از کم استعدادترین ها هستیم و هنوز بسیاری از پرسش های جامعه ایرانی، از خاستگاه ملی و میهنی بی پاسخ مانده اند.
اگر فردا در یک انفجار خودبخودی شهروندی و ملی، حکومت اسلامی توسط مردم برچیده شود، این اپوزیسیون از ملت ایران نیم قرن عقب تر است و تازه کوشش خواهند کرد تا جامعه و واکنش آن به شرایط را جذب و هضم کند، همانند انقلاب «زن زندگی آزادی»، که هنوز نتوانسته است از دگم های فرقه ای ها عبور کند.
یعنی احتمالن حکایت انقلاب بهمن در شکلی نو تکرار می شود. افکار عمومی برای پذیرش یک «رهبر» توسط رسانه ها مهندسی می گردد، سکان سیاست از دست اقدامگران کف جامعه بیرون خواهد آمد و آزادی، دمکراسی و منافع و مصالح ملت و میهن، بدست دنباله روان و جانبازان رهبر، دفن می شوند.
ادامه انقلاب در ایران اجتناب ناپذیر است. برای اینکه بار دیگر انقلاب و فداکاری های مردم برای آزادی و دمکراسی به شوره زار دیکتاتوری و ارتجاع نریزد و سکان انقلاب در دست زنان و مردان کف جامعه که خرد سیاسی جامعه را نمایندگی حفظ گردد، بایستی به اساسی ترین پرسش های سیاسی امروز، پاسخ شفاف داده شود.
ریل تکوین اراده سیاسی برای تعیین سرنوشت ملت و کشور کدام است و موانع چیست؟ در انقلاب “زن زندگی آزادی” برای رهایی شهروند، جامعه و میهن، همسویان، متحدین موقت، دوستان و دشمنان ملت و میهن کیانند؟ فرهنگ، ارزش های بنیادی و ساختار سیاسی و اداری حکومت در ایران پس از برچیدن حکومت اسلامی کدامند؟ اقدامات فوری و ضربتی برای غلبه بر ابربحران ها کدامند؟ در جامعه بین الملل، نزدیکترین دوستان ایران برای بازسازی جامعه، اقتصاد، محیط زیست، صنایع، توریسم، روابط فرهنگی و .. کدامند؟
برای پاسخ دهی به مسائل بزرگ، راهی جز همفکری، همبستگی و همپیمانی بزرگ ترین طیف مدافع ایران، آزادی شهروند، جامعه و میهن وجود دارد؟ در شرایط حساس و سرنوشت ساز دنیا و ایران، راهی جز ایجاد جبهه بزرگی از طیف های گوناگون از کنشگران مونارشی تا آنارشی وجود دارد؟ مگر می توان ایران سکولار، دمکراتیک و سوسیال آینده را بدون پذیرش پلورالیسم بنا کرد؟
گرایش های سیاسی که می دانند در ایران اکثریت ملت را همراه ندارند و خود عامل افتراق و نه اتحاد هستند، چرا با بی خردی، چون کبک سر در برف کرده، واقعیات جامعه و کشور را نادیده گرفته و مصمم هستند که خود را به ملت تحمیل نمایند و از پذیرش فصل مشترک همبستگی جامعه ایرانی اجتناب می کنند؟
درس های آموخته نویسنده این سطور از انقلاب “زن زندگی ازادی” اینست که، ایران نیاز عاجل به ایجاد جبهه بزرگ ملی و میهنی برای آزادی شهروند، میهن و ساختن جامعه سالم، سکولار، دمکرات و سوسیال زیر چتر فراگیر “جمهوری شهروندان” دارد.
حکومت اسلامی زوال یافته، جامعه ایرانی بی چشم انداز، اپوزیسیون پراکنده، بی اراده و بی برنامه تنها نظاره گر بوده و دنبال رو حوادث و تفسیر آنها می باشد. اپوزیسیون ایرانی، مبتکر سیاست ملی – میهنی و اقدام برای ارائه چشم انداز سیاسی، تغییر و مدیریت تحولات نیست. ایران و جامعه ایرانی، اپوزیسیون را به پذیرش مسئولیت برای ساختن ایران فردا زیر سقف مشترک ملی و میهنی دعوت می کند.
اقبال اقبالی
09.01.2025