اکثریت خاموش در انتصابات حکومتی در ایران، دیگر تاب تحمل اینهمه دریدگی و بیشرمی حاکمان را نداشته و نه می خواهد و نه می تواند به اشکال تدافعی مبارزه ادامه دهد، زیرا شرایط عینی تدارک میدانی سرنگونی حکومت اسلامی، روی میز جامعه شهروندی قرار گرفته، هرچند حلقه راهبرد سیاسی همچنان مفقود است.
در دوره کوتاه پس از تحمیل دوباره حکومت اسلامی به مردم، دو خیزش به کیفیت های متفاوت نسبت به گذشته بوقوع پیوست.
نخست: پس شرکت تعیین کننده کارگران نفت در اعتصابات و پایان دادن به سلطنت در ایران، این نخستین بار می باشد که بخش قابل توجهی از کارگران نفت در همبستگی سراسری و با مطالبات شفاف به میدان آمده اند، و این در شرایطی ست که دیوار میان انتقال مطالبات صنفی به مطالبات سیاسی یسیار کوتاه شده است. حضور کارگران نفت و حتا شاخه های دیگر جامعه کارگری برای براندازی حکومت اسلامی جوابگو نیست. سرنگونی حکومت اسلامی، مشروط به حضور میدانی جامعه همدل و همزبان ایران و تکمیل آن با شرایط ذهنی، یعنی همبستگی همگانی سیاسی در شاهراه آزادی، داد، دمکراسی و لائیسیته است.
ویرانه بجا مانده از حکومت اسلامی بایستی بدست همه اقشار جامعه ساخته شود و از همینرو نظام سیاسی بایستی پاسخگوی کل جامعه ایرانی باشد. در این راستا، همبستگی همه اقشار جامعه نظیر زنان، دانشجویان، کارگران، بازنشستگان، مالباختگان، پرستاران، شرکت های حمل و نقل، راه آهن، ادارات، کامیونداران و .. می تواند به ایجاد بزرگترین جبهه در برابر حکومت اسلامی بیانجامد و با نظام تعیین تکلیف کرده و نیز نظم نوینی را از مسیر مجلس موسسان نظام نوین برقرار سازد.
خیزش های صنفی – معیشتی هنگامی هدفمند و معطوف به همبستگی جامعه شهروندی و بر بنیاد خرد جمعی استوار گردند، می توانند راهگشا باشند. مبارزه ای که معطوف به تامین همبستگی جامعه شهروندی، متکی بر جامعه و استراتژی شفاف برای انتقال قدرت به منتخبین جامعه نباشد، محکوم به شکست است. جنبش های دینی، قومی، نژادی و بومی به دلیل تنگ نظری ها و افق های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی محدودشان، به آسانی در پوپولیسم سقوط می کنند. وظیفه ما روشنگری سیاسی جهت خارج کردن آنها از سمتگیری های ویرانگرانه و طرح ضرورت های اثباتی در سه محور همبستگی برای ساختن سامانه جامعه شهروندی (ایران)، ایجاد جامعه سالم و پایبندی به اصل خردجمعی برای تنظیم مناسبات سیاسی و اجتماعی است.
دوم: برای نخستین بار یکی از چاه های نفت توسط گروهی از شهروندان تصرف شد و اقدام میدانی مسلحانه برای اعمال اراده مردمی انجام گرفت. گرچه این اقدام در اعتراض به سیاست های فوق حماقت آمیز مافیاهای قدرت و ثروت انجام گرفت، اما خود پیام سیاسی ضرورت خودمدیریتی شهروندی لائیک، دمکراتیک و سوسیال در سراسر ایران را بگوش جامعه می رساند.
آب در ایران کالای درآمدزائی حکومت، فربه سازی شبکه های داخلی و بین المللی اسلامگرایان، ورشکستگی کشاورزی، تشنگی مردم، نابودی محیط زیست و همچنین ابزار حاکمان برای ایجاد انشقاق در درون جامعه است. حل حتا ابتدائی ترین مشکلات ایران و جامعه ایرانی، مشروط به همبستگی جامعه شهروندی، سرنگونی حکومت اسلامی، برچیدن شبکه های سرطانی غارت، چپاول، سرکوب، جهل پراکنی، و مدیریت کارشناسانه کشور توسط دولت لائیک دمکراتیک و سوسیال است. شاید سال های پیش سخن از انقلاب سوم در ایران برای خوش نشین های ساحل سیاست غریب بود. اما اکنون انکار ضرورت انقلاب سوم دشوار به نظر می رسد. از خاستگاه انقلابی هدفمند که خرد جامعه ایران را نمایندگی کند ( ونه بیخردی و جهالت را همانند انقلاب بهمن)، به سخن دیرینه تاکید می شود که ؛ جنبش اقدام در خیابان را دریابیم.! جنبشی که الویت آن ایران (سامانه جامعه ما)، آزادی، رفاه و برابرحقوقی در جامعه و اصل رجحان خرد جمعی (دمکراسی و اکثریت آراء) است. کم توجهی ویا نادیده گرفتن هرکدام از سه اصل ذکر شده همبستگی شهروندی، پیامدهای سیاسی و اجتماعی ناگواری خواهد داشت.
براستی که هنگام آن فرا رسیده تا اقدام شجاعانه شهروندان خوزستانی برای خارج ساختن کنترل یک چاه نفت از دست غارتگران را تعمیم داده و نظارت مردمی را جایگزین غارتگری مافیاهای حکومتی کرد. این سیاست در مورد آب ، گاز و معادن کشور هم صادق است. سیاست دمکراتیک و مردمی، قطع دست مافیاهای قدرت، ثروت و تجارت از منابع کشور، واگذاری تصمیم گیری به مهستان های محلی و سراسری می باشد. یکی از راه های پیشگیری از ایجاد مافیاهای ثروت و قدرت بر فراز جامعه، خارج کردن اداره امور از تهران و انتقال آن به نهادهای خودمدیریت سوسیال دمکراتیک محلی و شهری است.
ما با یک سیاست شفاف سوسیال دمکراتیک انقلابی می توانیم خیزش های آلوده به تمایلات ارتجاعی دینی، قومی و نژادی را از غلطیدن به پوپولسیم برحذر داریم و آینده شکوهمندی را برای جامعه و کشور رقم بزنیم. واقعیت چهل سال گذشته نشان داد که هیچ خیزش قومی به پیروزی دست نمی یابد، حمایت همگانی را جلب نمی کند، زیرا مطالبات همه اقشار جامعه از مجرای جنبش همگانی لائیک، دمکراتیک و سوسیال شهروندی قابل تحقق هستند.
جامعه ایران چنان بلوغ سیاسی و اجتماعی یافته که بتواند کنترل آب، نفت، گاز و معادن را از سلطه نظام غارت و تبعیض خارج کند و از طریق خودمدیریتی سوسیال دمکراتیک شهروندی، مسئله تامین و توزیع کارشناسانه آب، اکتشاف، استخراج، توزیع و فروش نفت و گاز و تقسیم سهمیه سرانه کشوری را خود انجام دهند.
راه حل پایان دادن به غارتگری حکومت اسلامی، دستیابی به زبان مشترک و خارج ساختن منابع آب، نفت، گاز و معادن از کنترل حکومت اسلامی و تدارک قیام سراسری است.
کنترل منابع آب، نفت و گاز را از دست غارتگران خارج کنیم و با ایجاد مهستان های خودمدیریت لائیک دمکراتیک و سوسیال محلی، شهری و سراسری، جنبش فلج حکومت و سرنگونی را تدارک ببینیم.
برای اینکه خیزش شهروندان خوزستان در اعتراض به بی آبی، به جنبش همگانی براندازی ارتقاء یابد، زبان مشترک با کلیت جامعه شهروندی الزامی می باشد. در یک جامعه مدرن شخصیت شهروندی (ملی و یا جهانی) جایگزین شخصیت حل شده در امت، قوم، قبیله و نژاد می گردد و بستر رشد همه جانیه فرد، جامعه و کشور را فراهم می کند.
ما با زبان مشترک می توانیم زیر سقف مشترک قرار گیریم، راه را بر ارتجاع حاکم و مرتجعین درون و برونمرز کمین گرفته ببندیم و بستر آزادی و شکوفائی جامعه و کشورمان را مهیا سازیم.
اهداف شریف، ایراندوستانه، آزادیخواهانه، دمکراتیک و انسانی شهروندان خوزستان، اهداف جامعه ایران بوده، سرکوب و کشتار حکومت اسلامی را محکوم کرده و یاد فرزندان جانباخته مان در “خیزش برای آب” را گرامی می داریم.
اقبال اقبالی
19.07.2021
www.tribuneiran.org