فدرالیسم …؟
تمرکز و عدم تمرکز قدرت
پیشگفتار
نوشتار زیر پیرامون “حل مسئله ملی” ” تمرکز و عدم تمرکز قدرت” نزدیک به بیست سال پیش بدنبال سلسله مقالاتی در روزنامه اکثریت ارگان سازمان فدائیان و همچنین “کار” بگونه رویکردی از سوی من ملی گرای پان ایرانیست انتشار یافت. نخست در روزنامه اکثریت و سپس در کیهان لندن، نیمروز، نشریه سوسیالیست ارگان سازمان سوسیالیست ها و همچنین در رسانه های دیگری. در این میان پس از گذشت بیش از سه دهه از مبارزات اپوزیسیون برون مرزی جمهوری اسلامی، همواره در راستای همبستگی و اتحاد عمل ، هنوز هم برخی از کنشگران سیاسی “قوم گرا” در رابطه با ساختار اداره ی کشور پس از گذار از جمهوری اسلامی، جد بر این دارند که چگونگی شکل گیری آنرا، یعنی امر “تمرکز و عدم تمرکز” را از پیش بعنوان یک “پیش شرط” در چار چوب اصول و مبانی مورد پذیرش، یعنی”مشترکات” بگنجانند. بهمین سبب هم بسیاری از همایش های مخالفین حکومتگران ستمگر و جابر در دهه های گذشته با پراکندگی نیروها و شکست روبرو شده اند. خوشبختانه گشایش این مشکل و گره کور در ماههای گذشته با شناخت اولویت ها در دستور کار کنشگران دلسوز جامعه ی سیاسی ایران قرار گرفته است. از جمله در پیام همبستگی از سوی” کوشندگان اتحاد مردمان ایران برای دموکراسی” که هم پیمانانی برخاسته از خاستگاهای گوناگون سیاسی، قومی و اندیشه وری با سلایق مختلف، اما با باوری راستین به دموکراسی، حقوق بشر، استقلال و آزادی، رفاه، امنیت، عدالت اجتماعی و رفع تبعیض،
۲
آن اولویت ها را در راستای بوجود آمدن یک همبستگی ملی، مردمی و جبهه ای، بدور از اختلافات تخریب آفرین فردی و فرقه ای متداول دهه های گذشته بگونه زیر، بیان داشته اند:
۱/ نفی کامل حکومت اسلامی ایران.
۲/ استقرار دموکراسی با الهام از منشور جهانی حقوق بشر، با تاکید بر جدایی دین از حکومت.
۳/ پاسداری از تمامیت ارضی ایران، با اتکا بر ساختاری نامتمرکز، دمکراتیک و کثرت گرا برای اداره کشور. — ارایه هر طرحی برای ساختار نظام آینده ایران فقط با تصویب مجلس موئسسان قانونگزار و یا همه پرسی ملی رسمیت مییابد–.
با توجه به مشترکات فرازین که نقطه اتکا و یا محور بنیادین آن ” دمکراسی ” است وهمچنین نفی کامل جمهوری اسلامی و پاسداری از تمامیت ارضی ایران با اتکا بر ساختاری نامتمرکز، که بیشترین کنشگران و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون در درون و برون مرز به آن باور دارند، همگان میتوانند بدور از خود محوریهای ایده اولوژیک ، مذهبی، فرقه ای و قومی که بویژه از سوی گماشتگان حکومت در ایران دامن زده میشود–” زیرا که بر کناری ستمگران و ضحاکان حاکم بر مردمان ایران را نشان گرفته است”– برای شکل گیری یک جنبش گسترده ملی ومردمی، که سرانجام بتواند آن نیروی ” جایگزین ” و یا ” آلترناتیو ” را بوجود آورد ، با هم همگام و هم آهنگ گردند. بنا براین برای رسیدن به خواست ها و آرمانهای انسانگرای فرازین و بویژه رفع جور و ستم و تبعیض زدایی از جامعه ایران ، دیگر نباید از تعریف های کهنه شده ی، اختلاف آفرین و جدایی آور گذشته ، سخن بمیان آورد و آنهم در جهانی که اامروز از آن بگونه ی یک ” دهکده ” نام بمیان می آورند. توجه به رویدادهای جهانی، بویژه در منطقه خاور
۳
میانه که بازیگران و تئوری پردازان اصلی آن یعنی ” نظم نوین جهانی ” که برای پیشبرد منافع درازمدت و استراتژیک سیاسی خود و دستیانی به ذخائر انرژی، سبب ساز اینهمه نابسامانی ها، ویرانگریها و کشتار و آوارگی میلیونها انسان از خرد و بزرگ و شیرخواره ، شده اند، ما را بر آن میدارد که برای حل مشکلات ملی مان بر خود، یعنی انسان آشنای ایرانشهری هزاره ای با شناسه فرهنگی مشترک و رنگین کمانی تکیه و اعتماد کنیم و نه به بیگانه. مروری بر تاریخ جنبش های سده گذشته درمنطقه و میهن مان ، چه پیش و یا پس از جنگ جهانی دوم، گواه بر این دارند، که همه ی آن جنبشهایی که از سوی بیگانگان در شرق و غرب هدایت و پشتیبانی شدند، تنها برای بهره بری، استعمار و استثمار مردمان و غارت و چپاول ثروت ملی آنها و در نهایت ویرانی و تجزیه سرزمین های بهم پیوسته آنان بوده است. انقلاب فاجعه آفرین ۵۷، بردن خمینی نخست از عراق بپاریس و سپس آوردن اش به ایران با کمک دستیاران و همراهانی انجام پذیرفت که سالیانی دراز در ارتباط با بیگانگان با بده بستانهای پنهانی، راه را از یکسو برای کسب قدرت آخوندی مستبد، ستمگر و کینه جو هموار ساختند و از سویی دیگر، منطقه را از آن هنگام با بحران آفرینی مذهبی، دامن زدن به اختلافات قبیله ای وقومی در “راستای تحمیل نظم نوین جهانی” ، بی ثبات ونا امن و ویران ساختند.
در این میان شوربختانه هنوز هم هستند کسانیکه به نمایندگی از سوی گروهها و سازمانهای قومی، راه رستگاری و رسیدن به خواستهای دموکراتیک وحقوق بشری خود را، نه در همبستگی و همگامی با هم میهنان و دیگر مردمان ایران بر ضد نظام ستمگر جمهوری اسلامی می جویند ، بلکه در همکاری و همآهنگی با مهندسین و برنامه سازان و توطئه گران ” نظم نوین جهانی ” که خاور میانه را به خون و آتش، جنگ و گریزو ویرانی کشانده ، بگونه ایکه مردمان اش بریده از خانه و زندگی با وجودی پر اندوه ، آواره سرزمین های بیگانه شده اند. نمونه ای آشکار از آنرا در رسانه “العربیه” در تاریخ پنج شنبه ۱۲ مه۲۰۱۶ این چنین میخوانیم:
۴
بحث مساله بلوچستان بین ایران و پاکستان در کنگره آمریکا با هدف بررسی اوضاع بلوچ ها در ایران و پاکستان، نشستی با حضور لوئیز گومرت نماینده مجلس از حزب جمهوری خواه و نمایندگی از سازمانهای سیاسی بلوچ و نیز برخی شخصیت ها و فعالان ملیت های ایرانی “غیر فارس” ، مانند کردها، عرب های اهوازی، دیروز چهارشنبه در ساختمان کنگره در واشنگتن ، بر گزار شد. این نشست با سخنرانی آقای لوئیز گومرت سناتور جمهوری خواه ، که مخالف با توا فق هسته ای ایران و آمریکا است، آغاز شد، وی با تکرار از “استفلال بلوچستان” گفت: بلوچستان آزاد می تواند به تغییرات مثبت چشمگیری در خاورمیانه منجر شود. او افزود: دولت های ایران و پاکستان بر علیه بلوچ ها دست به خشونت و تبعیض نژادی می زنند.در این نشست آقایان محمد حسن حسین بر و ناصر بلیده ای از حزب مردم بلوچستان و همچنین وحید بلوچ رئیس سابق پارلمان محلی بلوچستان پاکستان در باره وضع بلوچها سخنرانی کردند.آقای حسین بر گفت: “ملت های غیر فارس” از جمله بلوچ ها و عرب ها از سوی حکومت ایران به شدت سرکوب شده و ظلم و ستم بر آنها تحمیل می شود. دکتر کریم عبدیان بنی سعید ، مدیر سازمان حقوق بشر اهواز با تشریح ظلم و ستمی که بر ملت عرب اهواز روا داشته میشود ، تاکید کرده ملت های ستمدیده مبارزه مشترکی را بر علیه این نظام بیدادگر آغاز کرده اند. او همچنین شیوه های مبارزه مشترک میان ” ملل ایرانی غیر فارس” از جمله بلوچ ها،کرد ها، عربها، ترکها، و ترکمن ها برای تحقق آزادی و بر آورده شدن مطالبات و خواستها و استیفای حقوق ملت ها را شرح داد.
بنظر میآید که این آقایان که پیگیر از : ” ملت های غیر فارس ” بر سر سفره بیگانگان سخن بمیان می آورند، راه خود را از دیگر هم میهنان و مردمان ایران بر ضد نظام ستمگر حاکم ، جدا کرده و هم آهنگ و همراه با سردمداران ” نظم نوین جهانی ”
۵
که تجزیه میهن ما را نشانه گرفته اند، گشته اند. سخن را با زبان هزاره ای ، ایرانشهری و فر آور یکی از فرزندان نامدار ایرانزمین ” فردوسی “ که زبان حال امروز ما است ، پایان میبرم. زنده یاد سعیدی سیرجانی در کتاب ” ضحاک ماردوش ” و چیرگی حکومتگران تازی بر ایرانزمین این چنین می نویسد:
باری ضحاک بر تخت شاهنشاهی ایران می نشیند و با جلوس منحوس او همه چیز رنگ می بازدو همه کار ها وارونه می شود:
نهان گشت کردار فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی ارجمند نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نبودی سخن جز براز
فردوسی
پاینده ایران
دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵- ۲۳ مه ۲۰۱۶
دکتر حسن کیان زاد
تارنمای حزب پان ایرانیست