شاید شما هم با من هم عقیده باشید که بحران در اهواز و خوزستان یا جاهای دیگر میهن همچون سیستان و بلوچستان تنها به جهت ریزگرد و غبار و سیل و بارندگی نیست بلکه آنچه در طی سالیان دراز ایران را با بحران مواجه کرده و همواره مردم در معرض مستقیم آسیب های آن قرار گرفته اند بحران مدیریت و بحران سازی و بحران سواری گروهی دیگر در دستگاه های مدیریت کشور است .
اگر درآمدهای میلیاردی از راه فروش نفت و گاز و دیگر ذخایر و منابع میهن هزینه عمران و ابادی کشور می شد و بدست تاراجگران میلیادی رانتخوار نمی افتاد یا صرف سوریه ، یمن ، عراق و …نمی شد ،
اگر مدیران میهن دوست و اهل فن و عاشق مردم بر دستگاه های گوناگون دولتی و اجرایی کشور گمارده می شدند ،
اگر مردم در سرنوشت میهن از طریق احزاب ، سازمان ها ، انجمن و سندیکاها ی منتخب خود مشارکت داده می شدند ،
اگر انتخابات آزاد غیر دولتی و حکومتی در میان مردم برگزار می گردید ، اگر همگان در برابر قانون یکسان بودند ،
اگر عده ای خود را صاحب سرنوشت و جان و مال و دنیا و اخرت مردم قلمداد نمی کردند ، اگر قانون مظهر و جلوه اقتدار مردم و نماد عدالت می شد ،
اگر گروهی خود را بالاتر از قانون و نماینده آسمان بروی زمین نمی دانستند ،
اگر اگاهی ، روشنگری ، دانش ، عدالت ، راستی و درستی ، اخلاق پهلوانی ، مدارا ، بردباری ، گذشت ، فداکاری ، عشق و مهربانی جای بداخلاقی و اقتارگرایی و مرگ اندیشی و مداحی و چاپلوسی قرار می گرفت ،
اگر باهمدلی و همبستگی با شجاعت و درایت دست در دست هم می دادیم،
اکنون ایران ما نیز حرفی برای گفتن داشت.
هنوز هم دیر نشده و ایران چشم انتظار یاری فرزندان خردمندش است .
من آنچه شرط بلاغ است می گویم و امیدوارم نهادهای منتظر ، از این نوشته من کپی نگیرند و پرونده سازی و جرم تراشی همانند تبلیغ علیه نظام برایش نتراشند که عشق به مردم و میهن ما را سرگشته وادی کهن دیاران مهر کرده است .
پاینده ایران …
برگرفته از: ایرانگلوبال