سال ها با همه روزهای پر اضطراب و مخاطره در حکومت اسلامی
مهمترین ویژگی حکومت اسلامی، ناسازگاری ماهوی آن با زن، زندگی، انسانیت، آزادی و ایرانیت است.
هنگام قدرتگیری اسلامگرایان در ایران، روزهای “نحس” آغاز شد و «آب خوش از گلوی ملت ایران پائین نرفت». باران نکبت، فقر، فلاکت، حقارت، جهل و جنایت در این سرزمین بی امان بارید.
در فرهنگ لغت فارسی، «نحس» را مترادف «بد، بدیمن، شوم، مشووم، منحوس، ناخجسته، نافرخنده، نامبارک، نامیمون» دانسته اند. امروز در ایران، حکومت اسلامی و دست اندرکاران نظام، تبلور واژه «نحس» هستند.
«نحسی» نظام، معلول ماهیت آن است و تحلیل ماهیت نظامی که چنین پتانسیل ویرانگرانه دارد، بسیار اهمیت دارد.
با آغاز حکومت اسلامی در ایران، گروهی از کنشگران سیاسی آن دوران، اعلام کردند که این حکومت، «کاست» روحانیت شیعه است. یعنی ثقل سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اخلاق، از روحانیت شیعه تغذیه می شود. روحانیت شیعه، یکی از نحله های اسلامی است که اسلام را عین سیاست دانسته و فقها را بعنوان جانشینان امام معصوم و موظف به نظارت در امور جامعه می کند.
پس می توان به این نتیجه رسید که ستون حکومت اسلامی، روحانیت شیعه و منشور پراتیک سیاسی، فرهنگی و اخلاقی آنها، اسلام ناب محمدی می باشد.
بیش از چهار دهه طول کشید تا اکثریت جامعه ایرانی بتواند خود را از زیر آوار جهل، خرافات، تحریف و ریاکاری دست اندرکاران نظام، بیرون آورد.
این تحول فرهنگی و سیاسی در جامعه ایرانی غیرقابل انکار است. ریزش توهم به حکومت اسلامی، گامی مثبت است، اما این گام بایستی به نقد حکومت اسلامی و اسلام در ایران فرا رود، تا گسست از منشاء و مولد سال های نحس، با همه روزهای پراضطراب و مخاطره میسر گردد.
جامعه ایرانی به نقد سیاسی، فرهنگی و تاریخی از اسلام در ایران نیاز دارد. آزادی نقد حکومت و مذهب، در کف جامعه جریان دارد. اما تا یک نقد ملی تاریخی و تدوین منشور آزادی ایران از اسلام سیاسی و دیکتاتوری فاصله داریم.
جامعه ایرانی با انقلاب “زن زندگی آزادی”، گام نخست عبور از اسلام سیاسی و دیکتاتوری را از خاستگاه میهندوستی، لائیسیته و برابرحقوقی شهروندان برداشت و با توجه به تجربه خود، کانون های شر را نشانه گرفت. انقلاب در پاسخ به بنیادهای ناسازگاری ماهوی سیاسی – عقیدتی حکومت اسلامی، سنگرهای “زن، زندگی، آزادی” را انتخاب کرد.
اینروزها که حکومت اسلامی ایران را تا لبه باتلاق جنگ برای غزه و لبنان فرستاده، بایستی به حل بنیادی مشکل اندیشید. جنگ و جنگ طلبی معلول حکومت اسلامی است. به مشکل اصلی، که موجودیت حکومت اسلامی است، متمرکز شویم.
شعار برچیدن کلیت حکومت اسلامی را جایگزین شعارهای بی رمق کرده، زیرا موجودیت این رژیم با جنگ عجین است. پرداختن به شاخ و برگ های نظام، بیراهه سیاسی است. برای اینکه برچیدن این نظام بسود کشور و میهن انجام گیرد، پرچم انقلاب “زن زندگی آزادی” را در متن جامعه بلند کنیم. باوفادارترین، شجاع ترین و خردمندترین کنشگران این انقلاب، از کف جامعه مدیریت انقلاب و ایران فردا را بر عهده خواهند گرفت و به روزهای پراضطراب، سرکوب و جنایت پایان خواهند داد.
ما ایرانیان تنها یک ناجی داریم و آنهم انقلاب سوم، انقلاب «زن زندگی آزادی» به مدیریت نسل جوان مان است.
راه آزادی مردم و میهن دشوار است، اما افتخار تحمل دشواری این راه، بر نظاره اسارت مردم و میهن زیر سلطه رژیم اسلامی ارجحیت دارد.
اقبال اقبالی
09.10.2024