در چهل سال گذشته، تحولات در فرهنگ، سیاست و روانشناسی جامعه در راستای گسست از سیاست، ایدئولوژی و فرهنگ حاکم، آرام و بی وفقه ادامه داشته است. روند تکاملی تحولات، مقاطعی در اشکال خیزش های اجتماعی جرقه زده است. در طول چند دهه اخیر سه رعد در آسمان ایران درخشید که نتنها لرزه بر اندام حکومت انداخت، بلکه تاثیرات معینی در تعمیق سیاسی اپوزیسیون گذاشت.
تندپیچ نخست:
خیزش دانشجوئی تیرماه 1378، خیزش اقشار میانه جامعه 1388 و شورش مردمان کف خیابان در سال 1396، نمودهای فعل و انفعالات درونی جامعه ایرانی بود، که هر کدام با شدت و ضعف های متفاوت، بر زبان سیاسی جامعه مخالف جمهوری اسلامی (اپوزیسیون) ، تاثیرات خود را برجا گذاشت.
مبارزات دانشجوئی پس از شوک قتل عام های دهه 60 (در سال های 1368 تا 1376)، ناظر بر انتقاد از سیاست رسمی توسعه اقتصادی و فضای بسته سیاسی دولت هاشمی بود. بی ثمری سیاست انتقاد از حکومت، زمینه های خیزش دانشجوئی 1378 را مهیا ساخت. مبارزات دانشجوئی آژیر خطر را برای حکومت بصدا درآورده بودند و جناحی از حکومت برای مقابله با تکرار انقلابی دیگر در ایران، راه تغییر از پائین را همچنان مسدود گذاشت و چتر فریب خوداصلاح گری نظام را باز کرد. این جناح توانست از 1376 تا 1384، قوه مجریه را در اختیار گیرد.
خیزش دانشجوئی 1378 سرکوب فیزیکی شد و زبان “خوداصلاحگری” بالائی ها، از طریق حکومت و نفوذی های آشکار و پنهان، با اتیکت ویا بی اتیکت در اپوزیسیون برانداز تزریق شد.
کنشگران سیاسی ی مد شده بودند که “عقل سلیم” داشتند، شعارهای غیرعملی نمی دادند و “سیاست بر مبنای “ممکن ها” را توصییه می فرمودند و چشم بر خشونت بربرمنشانه حاکمیت بسته، مردم و اپوزیسیون بی تشکل و بدون سلاح و اسیر در چنگال استبداد را به “عدم خشونت” دعوت می کردند. حکومت توانست از پایگاه و نفوذ سیاسی خود در اپوزیسیون، برای اهداف غیرشرافتمندانه خود بهره برداری کند.
تندپیچ دوم:
خیزش مردمی 1388 در میان کشمکش قدرت بالائی ها، شکفت. از آنجا که میدان سیاسی مبارزه درگیری در بالا بود، بخشی از جامعه کوشش کرد تا راه خود را از نظام جدا نماید و برای نخستین بار شعار آلترناتیو جمهوری ایرانی در برابر جمهوری اسلامی مطرح شد.
از آن پس روند ریزش توهم به “خوداصلاحگری” بالائی ها تشدید شده. گروه هایی که زیر چتر سبزها رفتند، ویا با جناحی از حکومت (نظیر جبهه مشارکت و .. ) می خواستند آزادی، جمهوریت و دمکراسی برای مردم به ارمغان آورند، یواشکی خودشان را میان اپوزیسیون برانداز جا دادند.
دوره هشت ساله ای که به خیزش پایان سال 1396 انجامید، در دل خود انحطاط سیاسی، فرهنگی و اخلاقی “خوداصلاحگران” حکومتی و دنبالچه های شان در اپوزیسیون را ژرف کرد. زبان، فرهنگ و سیاستی که آلوده به ضدارزش های حکومتی بود، بتدریج رنگ باختند.
تندپیچ سوم:
خیزش 1396 سر رسید و نقطه پایان بر افسانه اصلاحات در حکومت اسلامی نهاد و گفتمانی که نیروهای برانداز در میان مردم زمزمه می کردند، خیزش 1396 آنرا روی میز گذاشت.
حاکمان از خیزش مردم و شعارهای براندازانه، گیج و وحشت زده شدند. مدافعان شرمگین حکومت، غالبن هوا را پس دیده و پرچم براندازی را از نیروهای برانداز قاپیده و بر آن گذار مسالمت آمیز و خشونت پرهیزانه نوشتند تا به رفقای شان در حاکمیت قوت قبل دهند و قتیله (سیاست، فرهنگ و برنامه) انقلاب را پائین بکشند.
گروه هایی که بشکلی وابستگی حکومتی داشتند، زبان، فرهنگ و سیاستی را پیشه کردند تا مردم و نیروهای برانداز را دور بزنند. از آنجا که نه توان پیوند با جامعه را داشته و نه باور به سازماندهی جامعه برای تسخیر قدرت سیاسی دارند، همواره برای مراکز قدرت دم تکان داده اند تا از آنها بعنوان سکوی پرش برای کسب “مشروعیت سیاسی” یاری گیرند.
بالماسکه ای که برای تسخیر حکومت توسط محفلی از عناصر شناخته شده قومی و بخشن بشدت ایران ستیز در خارج از کشور راه افتاده، واکنش ساده اندیشانه به خیزش 1396 است. محافلی گرد آمده و توافقات خود را برای حذف آموزش به زبان فارسی در مناطق بومی، تقسیم بندی قومی مردمان کشور، اعطاء حق ویژه به برخی اقوام برای ایجاد ایالت و .. را در دستور کار گذاشته اند. در نقد نگرش های ویرانگرانه موجود، سه سال پیش در نوشته ای با عنوان “پروژه های اتحادهای آمرانه و سکولار – بوروکراتیک” (سه شنبه, سپتامبر 6, 2016 – ایرانگلوبال)، به موانعی پرداخته شد که امروز محسوس تر هستند:
“در دورانی که شاهد رشد شتابان آگاهی سیاسی، دمکراتیک و فرهنگی مردم هستیم، جوامع شهروندی ستون اصلی پیشرفت، سازندگی و دمکراتیزاسیون هستند و دستاوردهای همین جوامع از سوی اسلامگرایان (بویژه در خاورمیانه) مورد تعرض قرار گرفته اند، سخن از اتحاد و همپیمانی، تنها بر مدار ویا در پیوند با جنبش های سیاسی – اجتماعی می تواند با منش آزادیخواهانه و سکولار دمکراتیک عجین گردد.
در نگاهی به پراتیک “اپوزیسیون” تبعیدی می توان منش سکولار بوروکراتیک را رصد کرد. گروهی متاثر از تشدید درگیری های لفظی عربستان و آخوندهای ایران، به آینده امیدوار شده و در کنفرانس “موفقیت آمیز” خود، ضمن برخورد درست به نقش ویرانگرانه حکومت تحمیلی آخوندها، نقش جنایتکارانه عربستان سعودی و ترکیه را در منطقه سانسور کردند.
این “اپوزیسیون” ناتوان از بمیدان آوردن شهروندان جامعه ایران، قصد دارد در ائتلاف با اسلامگرایان سنی، از اسلامگرایان شیعه حاکم بر ایران عبور کند.
در جهان امروز نمی توان آزادیخواه، تبعیض ستیز و سکولار دمکرات بود و علیه موانع آزادی و سکولار دمکراسی (آخوندهای ایران، دولت ترکیه، شیوخ حاکم برعربستان) موضعگیری سیاسی نکرد. چگونه میتوان خطاب به مردمان منطقه شعار دفاع از آزادی داد، اما در خفا به پابوسی اردوغان، شیوخ عربستان و یا آخوندهای ایران رفت؟!
از گذشته مان بیاموزیم؛
1- اپوزیسیون ایرانی زمانی می تواند از دایره تفریحات سیاسی آلترناتیوسازی خارج شود که از جمع منفردین بی ریشه و بی ارتباط با جامعه ایران، دچار توهم آلترناتیو بودن نکند و بداند که ایجاد آلترناتیو سکولار دمکراتیک بدون پیوند با داخل کشور و جلب پیشگامان جنبش های سیاسی – اجتماعی ناممکن است.
2-باید به نیروی خود و همبستگی جامعه ایرانی متکی شد. تا زمانی که گروهها، سازمانها و احزاب جامعه ایرانی با روحیه همگرائی، احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت خود و کشور، علیه سه “مفسدین” (حکومت اسلامی ایران، دولت ترکیه و دولت عربستان) همپیمان نشوند، نه بر ارتجاع داخلی غلبه می کنند و نه آرامش، آزادی و سکولار دمکراسی روی خوش به مردمان منطقه نشان خواهد داد.
3-تاکتیک اجزاء استراتژی است. هنگامی تاکتیک های حزب سازی ویا جبهه سازی بر بنیاد ارزش های محفلی، بیعت های قبیله ای و پیوندهای فرقه ای استوار گردند، در واقع سنگ بنای استراتژی سکولار بوروکراتیک گذاشته میشود و نگاه ها و امیدها نه بسوی جامعه و کشور، بلکه رو به قبله های آنسوی مرزهای ایران است و چنین مباد!”
(https://iranglobal.info/comment/73737 )
در نخستین تندپیچ اجتماعی، جنبش دانشجوئی به حکومت و متوهمین به نظام شوک وارد ساخت. دومین تندپیچ (فراز) اجتماعی، آغار گسست از حکومت اسلامی و معرفی آدرس آلترناتیو (جمهوری ایرانی) از دل خیزش 1388 به مردم بود. تندپیچ 1388 اعلام گسست از کلیت نظام و به میدان آمدن شکوهمند جامعه زنان برابری خواه و استبداد ستیز بود.
و اکنون ما به استقبال تندپیچ چهارم می رویم. تندپیچی که انقلاب در آن اجتناب ناپذیر بنظر می رسد. ایران به تغییر بنیادی در سیاست، اقتصاد، آموزش و پرورش، حفظ محیط زیست، روابط بین الملل و .. نیاز دارد. سیمای انقلاب فردا نه با اعلام جنگ به جهان، بلکه با برنامه سیاسی خردمندانه برای ساختن ایران فردا تعریف می شود.
بنابراین از منظر ساختن آینده ای شایسته باشندگان ایران، به تندپیچی (برآمد اجتماعی) خوش آمد می گوئیم که زبان، فرهنگ و سیاستی را پیش روی ما بگذارد که نخست:گسست کامل از رژیم اسلامی واقعیت بخشد، و دوم: ارزش های انسانمدارانه، جمهوریخواهانه، ملی، دمکراتیک، لائیک و سوسیال را نهادینه و غیر قابل بازگشت کند.
اقبال اقبالی
18.10.2019
www.tribuneiran.org