در جامعۀ عقب ماندۀ اسلامی که درواقع اجتماعی است گله وار که توسط مراجع و رهبران مذهبی درمقام چوپان کنترل می شود، به دلیل اینکه اعضاء فاقد فردیت و هویت فردی می باشند، هرگونه حرکت جمعی و رفتار گروهی واکنشی است غیرارادی و بی اختیار و هیچ تصمیمی از سوی افراد هرگز اندیشیده و بررسی و تحلیل نمی شود؛ بلکه فقط و فقط مرجع دینی است که هم تصمیم ساز و هم تصمیم گیرنده است. اساساً انسان در جامعۀ اسلامی درمقامی نیست که بیاندیشد. حتا مرجع دینی، تنها و فقط کلام مقدس و امرالهی را متحقق کرده و به منصه ظهور می رساند. درجامعۀ اسلامی به هر امری از دریچۀ حرام و حلال شرعی نگریسته می شود و ازهیچکس توقع پرسش و خردورزی و جستجوگری و سنجشمداری و در نهایت اظهارنظر و ابرازوجود نیست و انتظار نمی رود جز از بابت تکالیف شرعی و عمل به واجبات و پرهیز از محرمات، دلمشغولی و ذهن مشغولی دیگری داشته باشد. در جامعۀ اسلامی سرنوشت مسلمان و مؤمن را مشیت الهی رقم می زند نه تصمیم و اراده و انتخاب خود فرد. مسببالاسباب اوست! «أباالله ان يجری الامور للمؤمن من حيث يحتسب» يعنی خدا ابا دارد از اينکه از راهی که ما درست می کنيم روزی ما برسد. امام جعفر صادق می گوید:”هر کسی که به غير خدا اميدی پيدا کند، اميدش نااميد خواهد شد. خدا هم قسم خورده که اميدش را نااميد می کنم.”
جامعه ای که در آن انسان حق انتخاب داشته باشد آن جامعه، جامعۀ دینی نیست، جامعۀ اسلامی نیست، بلکه جامعۀ انسانی است، جامعۀ مدنی است. آنجا دارالحرب است. جایی است که انسان در برابر خداوند می ایستد و ادعای قدرت و دانش و اراده و اختیار و انتخاب می کند. در جامعۀ مدنی انسان در مقام شهروند، نسبت به خداوند و هر مرجع بیرونی خود را بی نیاز دانسته و اعلام خودمختاری و استقلال می کند.
انتخابات و مشارکت در تعیین سرنوشت خود، امری مدرن و از ملزومات جامعۀ مدنی است. در صورتیکه جامعۀ ایران از دیرباز تاکنون همچنان جامعه ای سنتی و مذهبی بوده و تا فراروییدن به جامعۀ مدنی که بر محور آگاهی و تکلیف و مسئولیت اجتماعی یکایک اعضاء و بر پایه قرارداداجتماعی شکل می یابد، کماکان فاصله دارد. به همین دلیل است که برگزاری انتخابات ها و رأی گیری های بیشمار طی یکصدسال گذشته و کلاً مقوله و موضوع انتخاب و انتخابات از سوی عموم ملت، هرگز به منزلۀ حق تعیین سرنوشت و اساس و بنیاد حاکمیت و تسلط انسان بر زندگی و حیات و هستی فردی و اجتماعی خویش نگریسته نشده و نهادینه و درونی روان فرد و روان جامعه نگردیده است.
زمانی «عمر شریف» هنرپیشه مصری گفته بود رأی عربها هیچ ارزشی ندارد و من می توانم به هر میزان که بخواهید هر رأی را به بهای ناچیز پنج دلار بخرم!
بر این قیاس می توان گفت تجربۀ سالیان نشان داده است که رأی هر ایرانی ولی دو دلار بیشتر نمی ارزد. به قیمت یک پرس چلوقیمه یا چلوکوبیده که نامزدهای انتخاباتی خرج مردم «گرسنه چشم» می کنند و رأی می آورند.
ارزش و اهمیت رأی و حق انتخاب نزد مردم مسلمان اصلاً شناخته شده نیست. زیرا در چارچوب تفکر مذهبی بخصوص اسلامی و در برابر کلام و امر و حکم و فرمان الهی، هر چقدر گوسفند صاحب رأی و نظر و فکر و حقوق و هویت و فردیت است، مؤمن هم دارای این ویژگی هاست. به همین دلیل در برابر یک وعده غذا به آسانی آینده و سرنوشت خودش را و فرزندان و همسایه و هم میهن خود را به ثمن بخس می فروشد.
انتخابات نه فقط در جمهوری اسلامی، بلکه پیش از آن و در دوران پهلوی و نیز در چند انتخابات دورۀ کوتاه مشروطیت، از بنیاد نمایشی سیاسی و دروغی بزرگ بوده است. این دروغ را هم حکومت ها و قدرت ها بافته و گفته و تبلیغ کرده اند و هم یکایک مردم به خودشان بازگفته و تکرار کرده و باور داشته اند. انتخابات در جامعۀ اسلامی، یعنی جامعۀ ای زیر خط جهل، در حقیقت ادا و اطوار و تقلیدی است مبتذل و ناشیانه از جوامع متمدن و رشدیافتۀ اروپایی.
فکر انتخابات به مانند بسیاری ارزش ها و مؤلفه ها و مبانی مدرن از عصر مشروطه در میان قلیلی تحصیلکرده و روشنفکر رواج پیدا کرد و همچون بزک و دوزک پیرزالی زشت، دلخوشی گروهی بود که تلاش فراوانی می کردند تا چهرۀ جامعه ای واپس مانده و مذهبی، متشکل از جماعتی مسلمان دینباره و بیمار که دچار فساد خِرد و فلج ذهنی اند و راه ها و ریه های تنفسشان توسط روحانیت شرور و تبهکار شیعه مسدود شده است قابل تحمل گردد.
انتخابات آزاد به منزلۀ یکی از چهار رکن دموکراسی اما در جمهوری اسلامی به فاز جدیدی ورود پیدا کرد و کاملاً تبدیل شد به مضحکه و معرکه و نمایشی شرم آور و ابزاری برای فریب توده های ناآگاه. در تمام انتخابات هایی که در جمهوری اسلامی برگزار شده، بدون استثناء ملت ایران علیه خود و درضدیت با حق انتخاب و آزادی و به جهت سلب اراده و اختیار و سلب حق حاکمیت بر سرنوشت خود رأی داده و ناآگاهانه پافشاری کرده است. در همۀ انتخابات های جمهوری اسلامی اعم از انتخابات مجلس نمایندگان و شوراها و ریاست جمهوری و مجلس خبرگان، مردم ایران منطقاً و از نظر عقلی بطور کاملاً متناقض، مکرراً به تعدادی آخوند و آیت الله یعنی به دشمنان الهی آزادی، به دشمنان حرفه ای و سوگندخوردۀ حقوق بشر که رسماً لباس کلاهبردارها یعنی عبا و عمامه پوشیده اند رأی داده و آنان را جهت سلطه بر هست و نیست خود انتخاب کرده اند. شیادانی را بر زندگی خود مسلط کرده اند که از صبح تا شب مشغول حیله گری و دسیسه چینی برای فلج و فشل کردن انسانند و برای متوقف کردن انسان از هرگونه رشد و پیشرفت و تحول و تکامل بی وقفه تلاش می کنند.
این بی خبری و ناآگاهی را هنگامی عمیقاً درک می کنیم که می بینیم هیچکس تاکنون به قراردادن صندوق های رأی گیری در مساجد اعتراض نکرده است! مسجد محل سجده و عبادت و بندگی و بردگی و محل اعتراف به بی حقوقی و بی ارادگی و بی اختیاری انسان بر سرنوشت و روزگار و زندگی خود است. قراردادن صندوق های رأی گیری در مساجد بطور نمادین به معنی تمسخر و دهن کجی به حق انتخاب ملت و ساختن مضحکه ای از امر انتخابات است. انتخابات موضوعی سکولار و عرفی و انسانیست و هیچ ربطی به خدا و آسمان و ملائکه و پیغمبر و امام و هیچ امر مهمل و موهومی ندارد.
نهاد انتخابات که خشت اول دموکراسی برآن گذاشته می شود، درجمهوری اسلامی از ابتدا نهادی میان تهی و بی مغز و نوعی عوام فریبی و ظاهرسازی و دروغی بزرگ بوده است. اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی حق قانون گذاری را از آن خداوند می شناسد و درهمان آغاز انسان و ارادۀ او را از حاکمیت برسرنوشت خود و جستجوی راه نیکبختی کنار می گذارد و ساقط می کند. این قانون نظام معیشت و نظام تأمین امنیت و تنظیم روابط اجتماعی را نه براساس قرارداداجتماعی و رضایت مردم، بلکه ناشی از شریعت اسلام و احکام از پیش اندیشیده شده و منسوب به عالم غیب و ماوراء و موهوم می داند. گذشته از این، با سازوکارهایی نظیر شورای نگهبان و نظارت استصوابی، اساساً همۀ راههای انتخاب و اِعمال ارادۀ ملت ایران مسدود و اختیارات و حقوق مردم در این عرصه، در یک دایره و چرخش دائمی، به تمامی به ولی فقیه و رهبر رژیم اسلامی واگذارشده است. زمانی که خمینی می گفت اگر سی میلیون بگویند آری من می گویم نه، درحقیقت دامنۀ اراده و اختیار انسان بر سرنوشت خود را از دیدگاه اسلام به روشنی بیان می کرد. مردم درانتخابات های جمهوری اسلامی، آلت فعل و بازیچه و وسیلۀ نمایش مسخره ای بیش نیستند.
ژرفای این نمایش و دلقک بازی و لودگی را برای نمونه در روزهای نزدیک به انتخابات می بینیم. وقتی که نامزدهای دغلکار تعدادی زنکه های پاره پورۀ اجاره ای و کرایه ای آرایش کرده با موهای پریشان را دور خود جمع می کنند و با نمایش آنها، مردم محروم از آزادی و سرخورده و سرکوب شده بوسیلۀ زن ستیزی و حجاب اسلامی را فریب می دهند. یا صبح روز انتخابات تعدادی از زنان بازیگر سریال های مبتذل تلویزیون را از فاحشه خانۀ صدا و سیما بیرون می کشند و در مقابل دوربین ها قرار می دهند تا با نمایش انگشت جوهری شدۀ خود مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کنند.( این هنرها را اولین بار روباه مکاری بنام اکبر رفسنجانی رواج داد.)
در کل می توان چنین نتیجه گرفت که انتخابات در جمهوری اسلامی امری بیهوده و پوچ و بی اثری است که فقط و فقط توهّم دموکراسی و توهّم آزادی ایجاد می کند، ولی موجب هیچ تغییر و تحول اساسی در زندگی مردم نخواهد بود. چنانکه طی حدود چهار دهه اجرای نمایش انتخابات در جمهوری اسلامی، کمترین مطالبات جامعه و کوچکترین خواستۀ بخش بزرگی از مردم ایران از طریق حضور و شرکت در انتخابات های متعدد هرگز پاسخ شایسته ای نگرفته است. تبعیض های ناروا همچنان برقرار است؛ اقلیت ها و قومیت ها سرکوب می شوند؛ آزادی مذهب و عقیده وجود ندارد؛ روزنامه نگاران و وب نگاران در زندانند؛ همچنان با حجاب اجباری زنان را و جامعه را تحقیر می کنند؛ و بسیاری اهانت ها و ستمکاری ها و ناروایی های دیگر.
لااقل امروز بعد از چهل سال تجربۀ شرکت در انتخابات های متعدد جمهوری اسلامی، باید دانسته باشیم که تنها صندوق های رأی گیری که می تواند سرنوشت ملت ایران را دگرگون کند، فقط و فقط صندوق هایی است که می توانیم با گفتن «نه» به جمهوری اسلامی، این حکومت الهی و قرآنی و ضدبشر را محترمانه سرنگون ساخته و دست دراز اسلام و آخوند را برای همیشه از زندگی خود و فرزندانمان کوتاه کنیم.
http://gozareshbekhakeiran.blogspot.de/2017/04/blog-post_19.html