نه دهقان نه ترک و نه تازی بود / سخن ها به کردار بازی بودوظیفه روشنفکر بیان حقیقت و تزریق آگاهی و روشنگری به بدنه جامعه است تا از تونل وحشت و پسماندگی تاریخ عبور کند. در طی ٣٧ سال گذشته جناح های مختلف نظام جمهوری اسلامی از جمله روشنفکرنماها و تئوریسن های به ظاهر مخالف تحت عناوین و بهانه های متعدد موفق شدند بیش از هفتصد میلیون آراء برای صندوق رای جمهوری اسلامی جمع آوری کنند. برخی از شیوه ها و شگردهای تبلیغاتی بخصوص در بین قشرهای
عقب مانده و مذهبی همچنان کارگر است، نظیر اینکه رای دادن از نظر شرعی از نماز صبح واجب تر است و یا اینکه رای دادن بمثابه یک وظیفه ملی کشور را در مقابل حمله نظامی خارجی و تجزیه مصون نگه خواهد داشت. عده ای نیز شگرد و تاکتیک های مثلثی نظیر مثلث جیم و مثلث خراسان و غیره را برای تحمیق توده ها و کشاندن آنها به پای صندوق های رای تبلیغ می کنند. علیرغم تلاش های رنگارنگ شارحان و حامیان انتخابات، حقیقت تلخ همان است که رهبر نظام بطور واضح و روشن آن را بیان کرده است. آیت الله خامنه ای به درستی می گوید هر رای، برای هرکسی که باشد، رای به مشروعیت و حقانیت وجودی نظام است و الاغیر! حالا هرکسی هر نوعی تفسیری داشته باشد، مهم نیست. به همین دلیل همه جناح های نظام، حتی آنهایی که رد صلاحیت شده اند، مردم را به پای صندوق های رای دعوت می کنند.
“حق رای” دست آورد گرانبها و ارزشمند بشری است که باید برای آن ارزش قائل شد و از آن بعنوان یک حربه دمکراتیک و سلاح مدنی هدفمند در نبرد با دیکتاتوری بصورت هوشمندانه استفاده کرد و نه بعنوان وسیله ای برای آراستن ویترین نظام. مصرف آن صرفا برای مشروعیت بخشیدن به نظام سرکوبگر کار عاقلانه ای نیست. اصالت شعور فردی و فرهنگ جمعی در پاسداری از “حق رای” و استفاده و یا عدم استفاده آن در بزنگاه های تاریخی می تواند معنای خاصی داشته باشد. حق رای یعنی حق انتخاب. در جایی که انتخاب معنادار وجود ندارد و همه کاندیداهای مستقل از حاکمیت حذف شده اند، ریختن رای به صندوق نظام یعنی تائید آپارتاید سیاسی ـ مذهبی یک سیستم غیر دمکراتیک و مستبد ضد ایرانی. ویکیپدیا (دانشنامهٔ آزاد) در مورد قهر با صندوق رای غیر دمکراتیک می گوید در جایی که تقلب در انتخابات محتمل است، یا پیروز انتخابات از پیش تعیین شده است و یا نهاد سازمان دهنده انتخابات فاقد مشروعیت است ، تحریم ممکن است شکلی از اعتراض سیاسی و نافرمانی نمادین مدنی کم هزینه باشد. تجربه انتخابات سال ٨٨ و جنبش “رای من کو؟” و خون دهها شهید ثابت کرد که صندوق های رای جمهوری اسلامی قابل اعتماد نیستند. این سخن یک ضد انقلاب خارج نشین نیست، بلکه فریاد میلیونها ایرانی در سال ٨٨ و آنهم در داخل کشور بود. حال باید پرسید، علیرغم رد صلاحیت های گسترده و تجربه ناکام بیش از هفتصد میلیون رای، چرا و با چه توجیه ای باید به رهبران در حصر جنبش سبز و زندانیان بیگناه و خون شهدای جنبش “رای من کو؟” پشت کرد و در فرایند ضد دمکراتیک انتخابات فرمایشی و حذفگرایانه نظام شرکت کرد؟ می دانم که ما ایرانیان حافظه تاریخی خوبی نداریم. اما این تجربه تلخ و آموزنده شش سال پیش اتفاق افتاد. حسن روحانی نیز با وعده رفع حصر رهبران جنبش سبز توانست با کمک توجیه گران درونمرزی و دلسوزان برونمرزی نظام حضور تزئینی عوام خوش باور در پای صندوق های رای را تضمین کند. اما حال می گوید کاری از دست او ساخته نیست. این در حالی است که ایشان قبلا دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و نیک می دانست که چه کاری از دست رئیس جمهور ساخته است و یا نیست. یکی دیگر از شگردهای دروغین حامیان انتخاب که به دعوت آیت الله خامنه ای برای شرکت در “انتخابات تائید نظام” لبیک گفته اند این ادعای “گوبلزگونه” است که فقط “اپوزیسیون همسو با قدرتهای خارجی” خواهان تحریم انتخابات هستند. اولا نه تنها قدرت های خارجی خواهان تحریم انتخابات نیستند بلکه سیاست همدلی و همسویی با نظام را برگزیده اند و برخی از اصلاح طلبان برونمرزی نیز مورد حمایت مالی آنها و یا نهادهای وابسته هستند. اتفاقا رسانه های رسمی فارسی زبان قدرت های خارجی با حضور بیشمار اما “تک سویی” اصلاح طلبان مدافع حضور در انتخابات، حمایت خود از انتخابات را برجسته کرده اند. از آنسو بسیاری از چهره ها و فعالان شناخته شده داخل کشور خواهان تحریم انتخابات هستند. حدود ٣٠٠ استاد دانشگاه در داخل کشور در نامه ای به حسن روحانی تاکید کردند که عدم برگزاری چنین انتخاباتی بر انجام آن ارجحیت دارد.
روشنفکر متعهد و آگاه با پوپولیست عوامفریب و یا وابسته در حوزه تفکر و عملکرد تفاوت فراوانی دارد. صرفا با این توجیه که چون توده های ساده لوح و یا قشرهای ذینفع در هر صورت بنا به دلایل مختلف، از جمله انتخاب بین بد و بدتر رای خواهند داد، پس بهتر است ما نیز همرنگ جماعت شده و مردم را در انتخاب بین بد و بدتر تشویق به شرکت در انتخابات کنیم، آنهم در شرایطی که در عمل مشارکت مردم یعنی تائید “بدترین” که همانا استبداد ولایت فقیه مطلقه می باشد. علاوه بر این، روشنفکر باید پیشاهنگ جامعه باشد و نه الزاما دنباله رو توده های ناآگاه که به منافع طبقاتی، سیاسی و اقتصادی خود آگاهی ندارند و یا حداقل با شیوه های مبارزاتی برای استحقاق حقوق خود “کم اطلاع” هستند. به احتمال زیاد برخی از اصلاح طلبان که مردم را برای کشاندن به پای صندوق های رای تشویق می کنند، در نظامی که در آن رانتخواری و فساد اقتصادی غوغا می کند، داری منافع باشند. نگارنده حدود شش هفته پیش در مصاحبه ای با نشریه کار توضیح داد که انتخابات دمکراتیک مستلزم پیش زمینه های متعددی است که در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارند. جمهوری اسلامی ثابت کرده که از حضور نیروهای دمکرات و آزادیخواه و بخصوص اصلاح طلبان برای گرم کردن تنور انتخاباتی و ایجاد به اصطلاح نشاط در جامعه مدنی استفاده، یا بهتر است بگویم سوءاستفاده کرده و می کند. انتخابات در ایران یک پروسه مهندسی شده است که کنترل آن (به استثنای مرحله اول ـ یعنی نام نویسی) در اختیار نهادهای مختلف حکومتی می باشد. متاسفانه قواعد بازی را جمهوری اسلامی تعیین می کند و برای ورود به آن تمکین مطلق پیش شرط می باشد. وانگهی تصور ایجاد تغییر از بالا با حضور در لایه های مختلف هرم قدرت، آن هم توسط کسانی که فعلا بخشی از لایه های تحتانی این هرم هستند و کارنامه درخشانی نیز ندارند، می تواند بر توهم امکانپذیری تغییر در نظام جمهوری اسلامی در بین توده ها دامن بزند. کمااینکه این امید وهم انگیز نه تنها حواس باطنی توده ها بلکه آرمان های آزدایخواهانه و ترقی طلبانه آنها را به دل بستن به رقابت های نافرجام بین “بد” و “بدتر” تقلیل خواهد داد و در عمل تغییری در جایگاه مرکز ثقل قدرت ایجاد نخواهد کرد.
و اما واضحتر بگویم؛ شرکت جستن در انتخابات مجلس خبرگان توهین به خرد و شعور تک تک افراد رای دهنده است. زیرا آنها می پذیرند که صغیر هستند و قدرت تشخیص و یا حق انتخاب مستقیم رهبر مملکت خویش را ندارند و باید بر مجتهدانی صحه بگزارند که “حق ویژه” دارند و گماشتگان خود رهبر آنها را دست چین کرده اند تا با آرای تزئینی “توده های صغیر” و مقلد و از نظر سیاسی نابالغ آراسته شوند و حاکم مطلقه را بر گرده توده های رای دهنده سوار کنند. در هیچ کجای دنیا این رسم سابقه ندارد. حتی در انتخابات فرمایشی نظام های مستبد. این توهین تا به حدی آشکار است که در برخی از حوزه ها حق انتخاب بین بد و بدتر هم وجود ندارد. و بسیار قابل تامل هست که حامیان مثلثی انتخابات در مورد اینگونه حوزه های از پیش تعیین شده سکوت کرده و مردم را باز هم برای تائید “تک کاندیدای” نظام تشویق می کنند. بعقیده من اگر صداقت و یا اعتماد به نفس در کار بود، حداقل در مورد انتخابات مجلس خبرگان شیوه متفاوتی را ترویج می کردند. پر واضح است که وظیفه عملی آنها به انفعال کشیدن توده ها و تقلیل نقش آنها بمثابه “مهر تائید فرمایشی” بر سرنوشت نامیمون خویش و استفاده ابزاری از حضور ترئینی آنها در توجیه استبداد و حاکمیت غیر دمکراتیک است. یا وگرنه روشنگران و مبلغین تحریم انتخابات مردم را فعالانه به نافرمانی مدنی کم هزینه دعوت می کنند.
به همین جهت است که می گویم سخن های مماشاتگران حرفه ای حقیقتا به کردار بازی بود. بازی که تنها برنده آن نظام و ولی فقیه مطلقه است و بس! در نهایت تصمیم با ماست که با نفی توجیه گران تمکین به استبداد، به یک ملت آزادیخواه و هوشمند تبدیل شویم؛ و یا همچنان یک امت منفعل مقلد باقی بمانیم. با هر ترفند و تقلب انتخاباتی بخش هایی از ملت ادعا می کنند که بقول ملکالشعرای بهار، دیگه بیدار شده اند. باید گفت این چه خیالست؟ بیداری ما چیست؟ بیداری طفلی است که مجددا محتاج بهلالاست. شوربختانه جمهوری اسلامی لالایی خوان های حرفه ای دارد که بیداری توده ها را خطرناک جلوه می دهند.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
یکشنبه ٢٥ بهمن ١٣٩٤
برگرفته از ایرانگلوبال