من که قصد دارم در مورد زبان مادری بنویسم، در محله ای زندگی می کنم که شهروندان آلمان هستند و زبان مادری آنها مربوط به بیش از 50 کشور جهان است. ما همه که در این دیار زندگی می کنیم، با زبان کشوری سخن می گوئیم. فرزندان مان به زبان مشترک مان آموزش می بینند و از این امکان برخوردار هستند تا برای ساختن آینده خود، خانواده و جامعه و میهن، به زبان مشترک ارتباط برقرار کنند.
در کودکستان ها، کودکان با پیشینه های زبانی و فرهنگی گوناگون خانوادگی، با فرهنگ و زبان مشترک ارتباط می گیرند و با هم رشد می کنند. در مدارس و نهادهای فرهنگی امکان فراگیری زبان ها مادری را دارند و بنا به علائق آنها و خانواده ها، فرزندان آنها با زبان هایی که بخواهند، آشنا می شوند. مدارسی در دوره دبیرستان وجود دارد که دو زبانه هستند. به زبان آلمانی و فرانسوی ویا .. در آنجا آموزش داده می شود.
این یک تجربه از سیاست موفق نسبت به آموزش در یک کشور است. در ایران ما، با توجه به گرایش های دیرینه فزون طلبی قومی، تباری و نژادی، از تفاوت ها برای انشقاق جامعه و تخریب حیات ایران تاریخی استفاده می شود. سیاست همگرایی جامعه ایران با همبستگی و وفاق برای فهم مشترک باشندگان کشور از طریق زبان و حکومت و سرزمین مشترک میسر می باشد. جامعه ایرانی زیر چتر آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی، برابری شهروندان در برابر قانون می توانند فرهنگ، اقتصاد، شخصیت فردی و جمعی خود را بعنوان عضوی از خانواده بشری اعتلاء دهد.
رگه های ارتجاعی در برخورد به زبان کشوری مان که سنگر تاریخی مبارزه ما برای پیشگیری در انحلال و نابودی فرهنگ و تاریخ مان بوده، از خاستگاه های دینی، قومی، تباری و نژادپرستانه در اسلامیزاسیون کشور و حذف زبان فارسی در مدارس میان بومی ها، طرح شده و می شود.
ترجمان سیاسی شعار “آموزش به مادری”، حذف زبان فارسی می باشد که حکومت اسلامی و همچنین پیشینیان آنها در حمله به ایران، آرزو داشتند “زبان قرآن” را جایگزین زبان ایرانیان کنند.
نیروهای ارتجاعی با ماسک های حقوق بشری و ظاهر مدرن و اروپایی، اهداف قبیله ای و نژادی را دنبال می کنند و “زبان مادری” را سکویی برای دامن زدن به تشتت، جدایی و انشقاق در جامعه ایرانی در نظر دارند.
آموزش زبان مادری توسط آموزش و پرورش کشور، نهادهای خودمدیریت شهری در سطوح مختلف، آری!!! اما آموزش به زبان مادری که همانا سیاست حذف زبان مشترک ما می باشد، میدان دیگری برای کشمکش های نیروهای ارتجاعی نژادپرست و قومپرست برای تیشه زدن به ریشه های همبستگی ملی و موجودیت ایران ما می باشد که توسط محافل جدا از جامعه و مردم سر داده می شود. این نظریه در کف جامعه ایرانی جایگاه نژادپرستانه و قوم گرایانه ندارد و مطالبه ای بحق در چارچوب همبستگی ملی جامعه ایران است.
در کشوری که سیاست بر مدار آزادی، دمکراسی، برابری جنسی و جنسیتی، خودمدیریتی شهر و حقوق و کرامت شهروند استوار گردد، جامعه شهروندی متناسب با جغرافیا و نیازهای خود، برای شکوفایی فرهنگی و اجتماعی سهیم است و نقش تعیین کننده دارد. جمهوری شهروندان ایران، نظام مبتنی بر ارزش های ایراندوستانه، لائیک، سوسیال دمکراتیک و خودمدیریتی شهروندی، آلترناتیو ما در برابر حکومت های تمرکزگرا، فدرالیسم قومی، تباری و نژادی می باشد. این آن چتر بزرگی ست که باشندگان ایران می توانند فردای بهتر برای خود و آیندگان بسازند.
آموزش سه زبان کشوری، مادری و بین المللی، وظیفه یک ایران دمکراتیک است!
اقبال
21.02.2024
www.tribuneiran.org