س از 40 سال تجربه حکومت اسلامی در ایران، اگر کسانی اندیشه جستجوی راه حل برون رفت از بحران مرگ و زندگی ایران را در پیوند با نیروهای از جنس حاکمان ویا دست پرودگان نظام که صدای پای انقلاب مردم را شنیده و تغزیه آزادیخواهی راه انداخته اند، می جویند، در خطا هستند. نیروهای واقعن ویا بظاهر از نظام فاصله گرفته، رگ و یی شان در نظام جمهوری اسلامی قوام یافته و همچنان ویروس های نظام را با خود حمل می کنند و اساسن در جایگاهی نیستند که بخواهند خود را نماد آزادی، داد و دمکراسی و لائیسیته در ایران معرفی کنند.
البته ریزش از حکومت اسلامی امری طبیعی بوده و جداشده ها از نظام را می توان با آغوش باز برای پیکار خیابانی جهت براندازی نظام پذیرفت و در عین حال آگاه بود که یک معجون از دل نظام تازه برون آمده نمی تواند دو عنصر مرگ آوری و شفابخشی را حمل کند. تغییر ماهوی تنها در روند طولانی گسست سیاسی، فرهنگی و منشی میسر است.
در جریان خیزش 1388 ما شاهد بودیم که چگونه رژیم جمهوری اسلامی مزدوران خود را میان تظاهرکنندگان اعزام کرد تا با کمک آنها مسیر مبارزه را تغییر دهد. از همینرو تاکید می شود که مبارزه هدفمند با برنامه روشن، نیاز به کنشگران سازمانیافته ریشه دار در متن جامعه دارد. عناصری که در دوران بحران چون قارچ می رویند و کوشش می کنند تا از همه سبقت گیرند، باید شناسنامه سیاسی آنها را نیک نگریست و توجه کرد که چقدر ریشه در جامعه از نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نیز مقاومت و مبارزات چهل سال گذشته دارند؟
جامعه ایرانی با شناخت ارزش ها و معیارهای آزادیخواهانه و دمکراتیک و نیز کاربست سبک کار و اصول پراتیک جامعه محور (سوسیال) می تواند سکان تحولات سیاسی و اجتماعی را آگاهانه توسط کنشگران سیاسی در کف خیابان سمت و سو دهد.
سنگر اصلی جبهه دمکراسی برای سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار دمکراسی، درون جامعه و در محیط، کار، زیست و خیابان می باشد. اگر میدان تغییر توازن قوا و براندازی رژیم در خیابان، محله، کارخانجات و ادارات است، پس کنشگران سیاسی این میدان باید راه ارتقاء همه جانبه خود را فراهم نمایند، منافذ موج سواری، شعارربائی، انحراف مطالبات سیاسی و اجتماعی را مسدود کنند.
از سوی دیگر کنشگران سیاسی برون مرز می توانند بموازات کنشگران درون مرز، از همه امکانات برای تقویت “جنبش اقدام در خیابان” استفاده کنند.
ما از شعارها و اسلوب کار افراد، محافل، گروه ها و احزاب می توانیم ردهای قیم مآبی، رفتار آمرانه، قدرت دزدی، موج سواری، جاه طلبی و .. را شناسائی کنیم. برای تشخیص راستی و ناراستی دمکراسی خواهی، معیارها و ارزش های دمکراتیک را ملاک قرار داده و آنها را شاغول سنجش ادعاها و مبنای نقد پراتیک تاریخی قرار می دهیم.
در ایران امروز هیچ هدف انسانی، آزادیخواهانه، ملی و لائیک دمکراتیک کنشگران سیاسی نمی تواند معطوف به براندازی نظام نکبتبار کنونی و انتقال قدرت به باشندگان ایران (ملت ایران) نباشد. خوشبختانه بر خلاف دهه های پیشین، وجه غالب گفتمان سیاسی با بیان های شدید ویا رقیق پیرامون برکناری، برچیدن ویا سرنگونی جمهوری اسلامی می باشد.
حلقه واسط جامعه با مدیریت سیاسی، کنشگران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی هستند، کنشگرانی که اگر در پیوند با پراتیک اجتماعی خود را متشکل کنند، نطفه های قدرت فردای پس از رژیم جمهوری اسلامی را تشکیل خواهند داد. این طیف که در درون جامعه مستقر می باشد و صدای بیواسطه سیاسی اقشار و طبقات رنگارنگ هستند، باید فرصت دستیابی به تریبون و جایگاه سیاسی بیابند تا اراده مردم بدرستی بازتاب یابد.
هرجا نیروی کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دور زده می شوند، عملن بستر قدرتگیری دیکتاتوری ویا گروهای مافیائی و فرصت طلب فراهم خواهد شد و بر سر مردم آنچه خواهد آمد که تجربه های شوم آنرا مردم پشت سر دارند.
ما هنوز بیاد داریم که چگونه شعارهای انقلاب بهمن 1357 تحریف و مصادره شدند. صورت مسئله انقلاب برای آزادی، استقلال و جمهوریت را تغییر داده و از باشندگان کشور بشکل ابزاری برای انقلاب اسلامی و منافع شبکه های مافیائی روحانیت شیعه بهره بردند. ما با چشمان خود دیدیم که چگونه دفاع ایرانیان از میهن بحساب دفاع از اسلام و اسلامگرایان واریز شد و ..
بنابراین با درس گیری از علل شکست انقلاب مشروطه، انقلاب بهمن و خیزش های چند دهه اخیر، برای سازماندهی انقلابی هدفمند، بی آنکه به پوپولیسم در غلطیم، از مشی انتقال مدیریت را به بخش آگاه شهروندان کف خیابان پیروی کنیم تا کنشگران سیاسی و اجتماعی متن جامعه در پیوند با مجالس معتمدین و منتخبین خود، آگاهانه و نقشه مند سرنوشت فردای کشور را تعیین کنند.
ایران پس از جمهوری اسلامی، همانند جهان پیشرفته به نظامی انسانمدار نیاز دارد که الویت آن آزادی، امنیت، بهداشت و رفاه عمومی در جامعه و ساماندهی زندگی بر بنیاد حفظ سلامت آب، خاک و هوا باشد. ما موظف هستیم سنگ بنای دمکراسی فردا را امروز بچینیم و بنظر می رسد که این مهم با تفهیم جمهوریت، تثبیت خودمدیریتی در متن جامعه و مجالس سیاسی کنشگران سیاسی میسر است.
اکنون که رژیم اسلامی بستر تباهی ایران و جامعه ایرانی را مهیا ساخته و جنگ ویرانگر دیگری بر دروازه ایران می کوبد، کنشگران سیاسی و اجتماعی دمکرات و لائیک باورمند به همبستگی ملی، دمکراسی و سرنگونی جمهوری اسلامی، با استقرار نهادهای اجتماعی در کف خیابان، محیط کار و محلات و نیز تشکیل مجالس خودمدیریت کنشگران (نطفه های قدرت سیاسی فردا)، می توانند ضریب به انحراف کشاندن مبارزات مردمی را کاهش دهند.
نیروی وفادار به دمکراسی، در نظر و پراتیک ردپای سیاست مردمی را نشان می دهند وبا روشنگری های خود در باره سیاست، فرهنگ و پراتیک انتقال قدرت به مردم، می تواند سیاست، منش و فرهنگ قیم مآبی، موج سواری و به انحراف کشاندن مبارزات مردمی را خنثا نماید.
22.06.2019
اقبال اقبالی