خلاصه اینکه وضع خوب بود، اگر “برخیها” میگذاشتند. مثلا جنگ را در نظر بگیرید و گفتههای سرداران سپاه را بازخوانی کنید. میگویند که داشتند پیروز میشدند و از راه کربلا به سوی قدس میرفتند، اما “برخیها” نگذاشتند. امروز هم “برخیها” نمیگذارند که ماجرای جنگ هشت ساله روشن شود. سردار محسن رضایی
گفته است: «برخی جنگ را تحریف میکنند تا بر شیوه رهبری امت خدشه وارد شود.»پس از روح الله خمینی، سید علی خامنهای ولی فقیه شد. همه تواریخ واقعه را که بررسی کنیم به دو روایت میرسیم: “برخیها” این انتقال را جور کردند؛ با این انتقال نقشه “برخیها” خنثی شد. میان این دو روایت تفاوت بسیار است.
“برخیها” میگویند طرح انتقال را اکبر هاشمی رفسنجانی ریخت. بعدا “برخیها” اسم مستعار خود رفسنجانی شد. “برخیها” در دستگاه، که برخی اوقات شامل خود خامنهای هم میشد، به “برخیها” حمله میکردند و “برخیها” میگفتند منظور رفسنجانی است.
در دوره خامنهای نقش “برخیها” مهمتر شد. شاید در تاریخ بنویسند که این دوره، دوره حکومت “برخیها” بر کشور ایران و بر ذهن و روان ایرانی است. توافق ملی در این باره که مشکلات به “برخیها” برمیگردد، در این دوره کاملا مستحکم شد. مطالعات تاریخی نقش “برخیها” را برملا کرد. در دوره پس از انقلاب تنها “برخیها” منکر همگانی بودن خیزش انقلابی بودند. اما اکنون انقلاب شده است، انقلاب “برخیها”. بهندرت میتوان “برخیها” را پیدا کرد که بگویند همه مسئول هستند.
اصولاً “برخیها” وجود دارند تا مسئولیتی نپذیریم. این یک مرام ملی است. ولی فقیه، که ولایتش مطلقه است، یعنی مسئولیت مطلقه دارد، برای اینکه زیر بار مسئولیت مشکلات نرود مدام به “برخیها” حمله میکند. برخی وقتها هم میگوید “دشمن” تا حرفش قاطعتر باشد. پیروان ولایت در تفسیر حرفهایش مینویسند که منظور رهبر از “دشمن”، “برخیها” بوده است.
در میان نیروهای مخالف هم مشکل به “برخیها” برمیگردد. “برخیها” باعث تفرقه هستند.
تا زمانی که دولتمردان ایرانی در نطقهایشان به “برخیها” و “بعضیها” میتازند، خیالتان راحت باشد که میان آنان وحدت برقرار است. اما اگر در نطق یکی از مقامات تعداد “برخیها” به صورت فوقالعادهای زیاد شد، بدانید که دارد اتفاقی میافتد.
تحلیل سیاسی در ایران یعنی رمزگشایی از “برخیها”. این البته توضیحگر علاقه ویژهای نیست که روزنامهنگاران و تحلیلگران ایرانی به “برخیها” دارند. اهل بخیه که باشی، میدانی که بدون “برخیها” نمیتوان مقاله نوشت و تحلیل کرد. فیگوری در روزنامهنگاری ایرانی وجود دارد به عنوان “برخی ناظران” یا “برخی تحلیلگران”. وقتی وامیمانیم که چه بگوییم، میگوییم: “به نوشته برخی تحلیلگران”، یا “برخی ناظران معتقدند که…”.
“برخیها” اصطلاحی معجزهگر است. وقتی بدانیم از واژه “برخیها” چگونه استفاده کنیم، هیچ نیازی به مطالعه و کسب آگاهی نداریم. این شگرد را امتحان کنید تا خودتان نقش کوبنده “برخیها” را ببینید: به مجلس یک دانشمند بروید. هیچ لازم نیست که خودتان را خسته کنید و گوش بدهید. پس از اینکه نطقش تمام شد، دستتان را بالا کنید و بگویید: اما آنچه گفتید فقط نظر “برخیها” است! خواهید دید که نطق دانشمند کور میشود، بِرّ و بِرّ به شما نگاه میکند و میماند که چه بگوید. شما بر او غلبه کردهاید! همین شگرد در زندگی روزمره کارکرد فراوانی دارد. برای اینکه از زیر پذیرش یک حرف حق در رویم، معمولا میگوییم: بعله، “برخیها” این جور میگویند، اما…
در جامعه همه مشکلات به “برخیها” برمیگردد، اما “برخیها” جز این میگویند و معتقدند که همه ما نادرستکار و مقصریم، به جز “برخیها”.
همه کارکردهای “برخیها” را نمیتوان با “تئوری توطئه” که “برخی صاحبنظران” میگویند بر ذهن ایرانی غلبه دارد توضیح داد، چون برخی از “برخیها” خیلی هم خوبند، کارهای خوب از آنان سرمیزند و آنان حتا خنثیکننده توطئهها هستند.
همچنین عامل “برخیها” همواره شاخص مسئولیتناپذیری نیست، چون میدانیم که در شرایطی که همه از زیر کار و مسئولیت درمیروند، “برخیها” در تلاشند و مسئولانه رفتار میکنند. اصولا وجود “برخیها” لازم است. بدون آنها صلح اجتماعی به هم میخورد. فکر کنید که در خانواده، محافل دوستانه، محیط کار، و در عرصه سیاست، “برخیها” نباشند و همه مستقیم با هم “برخورد” کنند. آنگاه دیگر جنگ درمیگیرد.
برخی روشنفکران ممکن است فکر کنند که توسل به “برخیها” به این برمیگردد که ما نمیتوانیم روشن فکر کنیم و رابطه سرراست و صریحی با جهان بگیریم. در نقد نظر این صاحبنظران میتوانیم بگوییم که این نظر “برخیها”ست.
شاید بتوانیم بگوییم که “برخیها” شاخص ایدئولوژی ایرانی است، اگر منظور از ایدئولوژی ناتوانی در اندیشیدن در قالب ساختارها باشد. اما برخی ممکن است اِشکال بگیرند و بگویند، اتفاقا “برخیها” اشاره به یک ساختار دارد: همه را داریم و برخیها را، و برخیها وجود دارند و برخیهای دیگر.
جهان ایرانی، میدان بازی “برخیها” است. فهم این جهان و مشکلاتش مستلزم فهم “برخیها” است.