اینروزها گفتگو میان کنشگران سیاسی به منظور تدارک قوای سیاسی و اجتماعی برای پایان دادن به استبداد اوج گرفته است. میزان افت و خیز مباحثات سیاسی در میان نیروهای مخالف حکومت اسلامی، ارتباط تنگاتنگ با برآمدهای مبارزات مردم در ایران دارد و چشم انداز انفجار خشم ملی علیه حکومت اسلامی، تب و تاب کنشگران برون مرزی را افزایش داده است.
حکومت اسلامی براستی از توان اداره کشور عاجز بوده و به پشتوانه مالی از فروش نفت و گاز و ..، دستگاه عریض و طویل سرکوب را در حال آماده باش حفظ کرده است. اگر پوسته نظامی رژیم اسلامی را کنار بگذاریم، لاشه متعفن پوسیده و زوال یافته مشاهده خواهد شد.
رژیمی که تا دندان مسلح و آماده تکرار جنایات 41 ساله خود می باشد، با خواهش و تمنا به پای میز محاکمه نمی رود و به نظر می رسد که لایه نازک از هسته سفت آن، مقاومت کند.
این پرسش همچنان در انتظار پاسخ است که چرا امر سرنگونی حکومت اسلامی چنین به تاخیر انجامید؟
یک امر بدیهی می باشد که بدون آمادگی و بلوغ شرایط عینی در متن جامعه و آلترناتیو مرتبط با آن (تبلور شرایط ذهنی)، نمی توان حکومت اسلامی را هدفمند و از خاستگاه سیاسی مردمی، توسط مردم و برای مردم، برانداخت. پروسه براندازی نظام، قطاری ست که مصالح سیاسی، فرهنگی و حقوقی ساختار نظام فردا را هم با خود حمل می کند. نزدیکترین تجربه ما، انقلاب بهمن می باشد که هنگامی قطار انقلاب راه افتاد، پشت جبهه داخلی و خارجی اسلام سیاسی، مصالح ساختار نظام اسلامی را در واگن های آن ریختند و سمتگیری آنرا تعیین کردند.
ما می خواهیم واگن های انقلاب سوم در ایران را در شرایطی که از سوی امریکا، انگلیس، ارتجاع داخلی و .. کوشش عظیمی برای مهندسی افکار عمومی جامعه ایران انجام می گیرد، از مصالح مفید آزادیخواهی، لائیسیته، ایراندوستی و مکانیزم خرد جمعی جامعه، بارگیری کنیم.
در ایران ما، تنها حکومت اسلامی مانع دستیابی به آزادی و حاکمیت خرد جمعی نبوده، بلکه نیروهای بازدارنده و فلج کننده ای وجود داشته و دارند که پتانسیل جامعه را به انحراف برده و می برند. این مدعیان در اپوزیسیون و متحدین کرداری حکومت اسلامی، تا کنون با دو ابزار 1) توهم به اصلاحات در حکومت اسلامی و 2) توهم به آزادی و دمکراسی در نظام پیشاسرمایه داری موروثی – سلطنتی، چوب لای چرخ تکوین جنبش اصیل دمکراسی خواهانه، دادستانانه و ملی مردمی گذاشته و می گذارند.
بر اساس داده های تا کنونی از وضعیت ایران، می توان قاطعانه گفت که دوران اصلاحات در حکومت اسلامی به پایان رسیده و شانس قدرتگیری نحله های دیگر اسلام سیاسی منتفی می باشد. به نظر می رسد که شعور سیاسی و دمکراتیک جامعه ایرانی از مدار اسلام سیاسی خارج شده و واگن های قطار انقلاب سوم، ظرفیت پذیرش اجناس سمی اسلام سیاسی را ندارند.
دکان های طیف های توجیه گر اصلاح طلبی در ایران ورشکست شده و بوتیک های تازه برای توجیه بازگشت سلطنت گشوده شده اند. سیاست توهم آفرینی به اصلاحات در حکومت، بخش قابل توجه از نیروهائی که می توانستند خدمتگزار جنبش آزادی و دمکراسی باشند را قربانی اسلام و اسلامگرایان کرد.
چرخه قربانی گیری از نیروهای اپوزیسیون برای احیاء سلطنت در ایران، تکرار حکایت سیاست ارتجاع اسلامی و بازی دادن بخشی از نیروهای متزلزل و مدافعان ناپایدار دمکراسی توسط سلطنت طلبان است.
اندیشه اصلاح طلبی اسلامی به خاک سپرده شد، شوربختانه دیوار توهم به احیاء سلطنت برافراشته می شود. کسانی که در این مسیر گام بر می دارند، در کردار پا جای پای تطهیرکنندگان فاشیسم اسلامی می گذارند و شرکای آتی احیاء دیکتاتوری سکولار در کشور خواهند شد.
ایران و جامعه ایرانی به قطب نیرومند جمهوریخواهان لائیک دمکرات و سوسیال در متن مبارزات مردم نیاز دارد. همبستگی باشندگان کشور برای استقرار جمهوری شهروندی، و ایجاد جبهه جمهوریخواهان برانداز برای حضور در انقلاب سوم ایران، دروازه ورود به سرنگونی هدفمند رژیم جمهوری اسلامی است.
اقبال اقبالی
26.06.2020