.
Lumpens) تعریف لومپن )
لومپن اصطلاحی است آلمانی و معمولاً به طور كلی به افرادی اطلاق میشود كه به هر دلیلی از طبقه خود رانده شده، وازده شده و به فساد كشیده شده و فاقد پیوند، جایگاه و هویت طبقاتی باشند. این افراد از آنجا كه دارای شغل ثابتی و درآمد مشخصی نیستند غالباً از طریق طفیلیگری، مشاغل كاذب و دست فروشی زندگی میكنند.( شایان مهر، 1377 ص 466) در اغلب كتب سیاسی و لغت نامهها نیز این واژه به كسانی اطلاق میگردد كه در پایینترین رده قرارگر فته و دارای مشروعیتی در جامعه نیستند، چرا كه اعلب با ولگردی، دزدی، چاقو كشی، جیب بری، خود فروشی و فحشا، قماربازی، خبرچینی باج گیری، الواتی، و اوباشی جیب بری، گدایی، زندگی میكنند ( ازغندی، 1379ص 466).در جوامع صنعتی سرنوشتی همانند طبقه نجسها در ساخت كاستی هند را دارد و از همان منزلت اجتماعی در این كشورها برخوردار هستند.( كمالی، 1379 ص 217بسیاری معتقدند كه این واژه (لومپن پرولتاریا) از ابداعات كارل ماركس میباشد كه برای نامیدن اقشاری از جامعه مورد استفاده قرار میگرفت كه در حاشیه همه مناسبات تولیدی قرار میگرفتند، این افراد كه از یك طرف از طبقه خود جدا شده بودند، به دلایل متعدد جذب طبقات دیگر نیز نمیشدند، در مجموع قشری را تشكیل میدادند كه بیش از هر چیز نشان دهنده آن بود كه اینان وازدگان جامعه هستند،جایگاه مشخصی ندارند، هر چند ممكن است قبلاً كارگر، كشاورز، پیشهور بودند. برای مثال بسیاری از خرده بورژواهای اروپایی پس از سقوط از آخرین پله اقتصادی خود( ورشكستگان) به « لومپن» تبدیل میشدند. و یا كارگرانی كه بیكار میشدند و قادر نبودند زندگی خود را تامین كنند خیلی زود به جمع لومپنها میپیوستند.آنان حرفه مشخصی نداشتند، در حاشیه شهرها محلاتی را تشكیل میدادند، و برای به دست آوردن لقمهای نان به هر عملی، از گدایی گرفته تا آدم كشی، دست می زدند،این گروهها ضرورتاً محصول جامعه فقیر نیستند و حتماً نیز پرولتاریا نیستند،.خرده فرهنگ لومپنی با دیگر خرده فرهنگها دارای تفاوت اساسی است.فرهنگ لومپنی، فرهنگ منحطی است، لاابالیگری، انگل بودن، بیكارگی، جهل، خرافی بودن، خشونت، انحراف جنسی، از ویژگیهای اصلی فرهنگ لومپنی است.آنان در هر جامعهای پیدا میشوند.در اروپا با شكل گیری احزاب و رشد سرمایه داری قدرت لومپنها نیز مورد توجه گروههای مختلف قرار گرفت. زیرا تجربه ثابت كرده بود، در مواردی كه كسانی پیدا می شدند و میتوانستند« سپاه لومپنها» را در اختیار بگیرند میتوانستند از قدرت آنان نهایت استفاده را ببرند. این تجربه در ایران نیز هم زمان با رشد صنعت و تشكیل گروههای سیاسی آشكار و پنهان مورد توجه قرار گرفت،
)كاربرد اصطلاح لومپن به جای لوطی در تاریخ ایران بیشتر پس از آشنایی ایرانیان با فرهنگ ادبیات اروپا شكل گرفته است كه از اواخر قاجار هم زمان با آغاز مدرنیزم و ورود اشكال جدید تولید، شروع می شود و در دوران پهلوی با گسترش موج نوسازی و صنعتی شدن ایران این كلمه كاملاً جای واژه لوطی را میگیرد. در حقیقت نمیتوان منكر این امر شد كه واژه لوطی در مقاطعهای از تاریخ ایران به واسطه شرایط خاص اجتماعی، دارای مفهوم و كاركرد مثبتی نیز بوده است كه به مرور زمان یا به دلیل تغییر شرایط اجتماعی و یا عوامل دیگر برخی از خصوصیات مثبت خود را از دست داده و به «لومپن» تبدیل میشود و به مرور زمان و با گسترش این روند، شكل خاصی از فرهنگ و یا به عبارت بهتر ضد فرهنگ را به وجود میآورد كه به آن پاره فرهنگ لومپنی و یا به عبارت دیگر « جاهلی» گفته میشود كه دارای ویژگیهای خاصِ خود می باشد كه موجب جدایی آنان با دیگر پاره فرهنگها می گردد كه شامل خانواده، لباس پوشیدن، تفریح، سخن گفتن، راه رفتن، حرفه، محل سكونت – روابط اجتماعی…) این افراد لهجه خاص خود را دارند و از ضربالمثلهایی استفاده میكنند كه سمبل زندگی آنها می باشد، چنین نمونههایی در دوران پهلوی و حتی در برخی موارد، در دوران حاضر، در جامعه قابل رویت هستند، به خصوص بسیاری از فیلمهای ایرانی در قبل از انقلاب اسلامی میتوانند نمونه تمام عیاری از فرهنگ لومپنی را در نقشهای مثبت و منفی نشان دهند این افراد عموماً « دارای كت شلوار مشكی با كلاه مخملی هم رنگ و كفش سیاه یك لای پاشنه خوابیده تمام میخ و پیراهن یقه باز و زیر شلوار بلند راه راه و عرق گیر ابریشمی نصف آستین، لباس تمام رسمی لومپنها بود..لومپن بدنش پر از خال است و اكثر خالها عكس زن ، اژدها، ملائكه و شیر است… بد و بیراه گفتن بیان عادی لومپن است و در همه جا و برای همه كس به كرا میبرد، ولی شدت و ضعف دارد. شوخی و بذله گویی و گفتگوهای فحش آمیز در محل كار بین لومپنها بسیار رایج است.( محسنی، 1375ص90)
اما آنچه كه این قلم درصدد پیگیری آن است، این است كه نقش این قشر و یا اقشار ( به دلیل تنوع آنان) را در تحولات انقلاب مشروطیت و بسیاری دیگر، از صحنههای تاریخ ایران تحلیل نماید. كه این به سطح كلان تحلیل بر میگردد و منظور نظر این مقاله نیست ولی در سطح خرد تحلیل منظور، شناخت نقش این قشر در انقلاب مشروطیت است كه به آن پرداخته خواهد شد.كه یك لایه آن حضور این افراد در وقوع انقلاب است و لایه دیگر حضور آنان در تحولات بعدی است. چنانكه پس از مشروطیت كارگزاران حكومت قاجار و سپس حكومت پهلوی بارها از این نیرو جهت نیل به اهدافشان سود بردند.
چنانكه نمونههای فراوانی، از حمله به رهبران مشروطیت و ضرب و جرح و در مواردی قتل آنان شركت داشتند و یا در تظاهرات و تحصن در میدان توپخانه به منظور حمایت از محمدعلی شاه و مستبدین پس از تاجگذاری، غارت مجلس و خانههای مشروطه طلبان پس از كودتای محمد علی شاه بر غلیه مجلس و به توپ بستن آن، حمله به مخالفان رضاخان در زمان نخست وزیری و سالهای اول حكومت او شاهد چنین رفتارهایی از این قشر هستیم و از همه مهمتر شركت آنان در كودتای 28 مرداد، كه نقش عمدهای را اوباش، فواحش، به ریاست شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ ، حسن عرب، و دیگران بر عهده داشتند.
البته این نكته را نیز نباید فراموش كنیم كه برخی از گروههای لومپن ، در جریان انقلابات، مانند بسیاری دیگر از اقشار محروم فرصت می یابند كه در كنار دیگر طبقات نقش مثبتی نیز بازی كنند.زیرا بسیاری از آنان یه این باور میرسند كه انقلاب و یا جنگ فرصتی استثایی است، كه میتوانند به اثبات خود بپردازند.و در ضمن انقلاب ذاتاً شیوهای خاص،هرچند خشونت،برای مرتفع ساختن تعارضاتی است كه از طرق دیگر قابل حل و فصل نیستند.( جانسون،1363ص14) ،
سابقه لومپنها در تاریخ ایران
در تاریخ ایران یكی از عواملی كه موجب زایش گروههای لومپن گردیده رفتار ظالمانه حاكمیت با مردم بوده است. یعنی گروههایی از مردم كه به دلیل ظلم حاكم و یا فقر مفرط مجبور به ترك خانه و كاشانه خود شده و اقدام به ایجاد اینگونه دستهها و گروهها نمودهاند،آنان نیز در حاشیه مناطق شهری زندگی میكردند، به ویژه نمود عینی آنان در اطراف شهرهای بزرگی مانند بغداد، خراسان، اصفهان، شیراز، تبریز بود. در پارهای موارد این قشر با انتخاب روسای توانا توانستهاند به حكومت نیز دست یابند و در مواردی نیز با تشكیل گروههای، نهان روش در ساختار سیاسی ایران تاثیر گذاردهاند. عموماً این افراد قبل از آنكه به گروههای لومپن بپوندند اغلب كشاورز، دامدار، بودهاند.ولی نباید خواستگاه نازل اجتماعی این گونه رهبران موجب شود كه ما آنان را در زمره نخبگان جامعه به شمار نیاوریم.زیرابا توجه به نظریه باتامور، این افراد را باید در حكم نخبگان غیر حاكم بدانیم، كه چون از طریق قوانین جامعه توانایی رسیدن به منزلت اجتماعی مورد انتظارشان را نداشتهاند، به دنبال رفتار جانشین رفتهاند، كه نتیجهاش رفتار انحرافی است،برای مثال در جوامعی كه رسیدن به ثروت و یا منزلت اجتماعی از مكانیسم درستی برخوردار نیست تا برای افراد فرصت برابر ایجاد كند و گروههای نابرخوردار در این مسابقه شانسی برای پیروزی نمیبینند به ناچار از طرق غیر معمول مانند دزدی ، شورش و دیگر رفتارهای اعتراضی تلاش میكنند موقعیت مناسبی به دست آورند. (كوئن، مبانی جامعه شناسی، 1375 ص 222) در واقع این افراد كه خود را شكست خوردگان همیشگی بازی اجتماعی میپندارند،و با توجه به قوانین موجود امیدی به تغییر وضعیت خود نمیبینند، در این حالت به مقررات این بازی حملهور میشوند.( میشل بست، 1372ص59) و كسانی كه در این میان موفق شوند و با توسل به خشونت به مقام و منصبی اجتماعی دست پیدا كنند، به الگویی برای دیگران در همان جامعه تبدیل میشدند در این حالت به تعبیری آنان را باید نخبهگان پایینترین طبقات اجتماعی دانست كه موفق میشوند علیرغم موانع اجتماعی و سیاسی موجود، جامعه را تحت تاثیر قرار دهند.
نگاه به تاریخ نیز چنین امری را تایید میكند.چنانكه پس از فتح ایران توسط مسلمانان رفتارهای غیر اسلامی حكام بنی امیه و بنی عباس، كه تنها به دلیل در اختیار داشتن قدرت به تحقیر دیگران میپرداختند واكنشهای متعددی را در جامعه ایرانی دامن زد، چنانكه گروهی از مردم برای در امان ماندن از سرزنشهای حاكمیت جدید ،بر اساس « الحق لمن غلبه» ترجیح دادند به خدمت اربابان جدید درآیند ولی بسیاری از گروهها و افراد، حاضر به پذیرفتن شرایط موجود كه همراه با تحقیر و نادیده گرفتن منزلت اجتماعی انان بود،نبودند،لذا با تشكیل گروههایی به مبارزه با وضع موجود میپرداختند،این امر زمینه ساز تشكیل بسیاری از گروههای ضد حكومت از جمله عیاران گردید، كه در زمینه رفتار در صحنه اجتماعی شباهت زیادی به لومپنها دارند و چون از طرف مخالفان خود متهم به بی اعتقادی میگردیدند.برای حفظ ظاهر به دستگیری از بیچارگان اقدام نموده و خود را تابع آیین جوانمردی و فتوت معرفی میكردند، این گروه را باید در زمره آن دسته از لومپنها دانست كه هنوز اندك وجدانی برای آنان باقی مانده بود. همچنانكه در دوران بعد نیز بسیاری از لومپنها به منظور كسب وجه مردمی به دستگیری ضغفا از طریق تحت فشار قرار دادن اغنیا میپرداختند،و به مرور زمانی كسانی توانستند از میان این گروهها به پا خیزند و برای خود شهرتی دست و پا كنند، چنانكه ابومسلم خراسانی در اواسط قرن دوم هجری از بین گروههای عیار به پاخواست. حمزه آذرك نیز كه در سال 179هـ ق در سیستان از میان گروه عیاران سر برداشت و توانست بسیاری از عناصر فراری و تحت تعقیب را به كنترل خود درآورده و سی سال با حكومت مركزی مبارزه كند. در سال 254 هـ ق اقشار محروم و رانده شده تحت قیادت رویگر زاده سیستانی بر علیه حكومت عباسی قیام كردند. آنان غارت اموال مخالفان خود را امری مشروع میدانستند. و قدرت در نگاه آنان همچون «شئی» بود كه در اختیار گروه خاصی( خلافت عباسی) قرار گرفته بود كه حاضر بود برای حفظ آن هر كسی را قربانی كند، و از آنجا كه بسیاری از مردم در قدرت سهمی نداشتند و بجای اینكه خود را در پناه قدرت حس كنند در معرض آن میدیدند،لذا برای حفظ خود، مجبور بودند با یكدیگر متحد شوند در واقع آنچه كه باعث پیوند این افراد با یكدیگر میشد ترس بود ترسی كه ناشی از ناایمنی و زندگی در یك فضای پر از ظلم و تعدی و بیدادگریست. ترس از به رسمیت شناخته نشدن به دلیل داشتن عقیده جدا، نژاد جدا ، زبان جدا، این ترس از دوران كودكی بر روح آنان مستولی میشد و در بزرگسالی به صورت قیام در برابر وضع موجود ظهور می كرد.
در دوران قاجار با تغییر روابط جهانی و ورود ناخواسته ایران به عرصه رقابت قدرتهای خارجی، شكست ایران در دو جنگ با روسها و نیاز به تغییر ساختارهای سیاسی و اجتماعی،ایجاد تاسیسات تمدنی جدید و تغییر در روابط بین گروههای اجتماعی، شاهد شكل گیری گروههای جدیدی هستیم كه با توجه به تغییرات واقع شده دیگر نمیتوان آنان را با واژگان قدیمی مورد خطاب قرار داد مانند اینكه واژه لوطی جای عیار را گرفت، هر چند پایگاه اجتماعی لوطیان به جز برخی موارد، همانند گذشته در پایینترین ردههای اجتماعی قرار داشت و بیشتر آنان در محلات پایینشهر و در زاغههای، با فقر و فلاكت زندگی میكردند. پاتوق بسیاری از آنها قهوهخانهها و زورخانهها بود. و همچون گذشته بسیاری از رهبران مذهبی و غیر مذهبی تلاش میكردند با به خدمت گرفتن آنان بر مخالفین خود غلبه كنند.با رشد احزاب و گروههای سیاسی، در آستانه انقلاب مشروطه، و گسترش روابط بین طبقات و ایجاد خودآگاهی طبقاتی و ورود بسیاری از این اقشار به عرصه فعالیت سیاسی به نظر میرسد واژه لوطی نیز دیگر نمیتوانست برای نامیدن این اقشار كفایت كند لذا استفاده از واژه لومپن بهتر میتواند افاده معنا كند، از این دوره به بعد بسیاری از لومپنها( همان لوطیهای سابق) نیز توسط آنان برای برهم زدن بساط رقبا، استخدام و وارد عرصه سیاست شدند. در این میان دولت قاجار نیز برای اینكه سهمی از نیروی موجود شهری را به خود اختصاص دهد اقدام به راه انداختن زورخانه، قهوهخانه، تكیهها به عنوان پاتوق دائمی لوطیها نمودند. چنانكه ناصرالدین شاه در زورخانه سرخانهاش چندین پهلوان اجیر كرده بود. با از بین رفتن اخلاق پهلوانی در اواخر دوران قاجار، مقام پهلوانی پایتخت نیز مانند، بقیه بخشها، منشاء فساد، دسیسه چینی، بدكرداری، خیانت و تجاوز، خود نمایی و باج گیری گردید. و در كنار دولت و مقام سلطنت هر رهبر مهم محلی نیز از این اقشار استفاده میكرد چنانكه امام جمعه تهران تعدادی از این افراد را در پناه خود نگهداری میكرده است در شیراز خانواده قوام كه از اواخر سده هیجدهم منصب كلانتری شیراز را داشتند برای حفظ حكومت خود از قدرت لوطیان استفاده میكردند. و به همین دلیل نیز هرگز به طور جدی نه حكومت و نه اقشار فوقانی جامعه ایرانی خواستار از بین رفتن لومپنها و یا ارازل اوباش نبودند.( فلور،1366ج1ص282)
نقش لمپنها در انقلاب مشروطه(قسمت دوم)
جمعه 21 فروردین 1388
نویسنده: دكتر مرتضی دهقان نژاد | نظرات (0)
لومپنها در انقلاب مشروطیت
در دوران قاجار، بیشتر لوطیهای قدیم و لومپنهای جدید، در محلات پایین شهر، مانند سنگلج، چاله میدان، چاله حصار زندگی میكردند. ولی محلههای دیگری مانند، صابون پزخانه، چاله میدان، چال سیلابی، سر قبر آقا، گود زنبورك خانه، نیز همان وضعیت وجود داشت. ویژگی اصلی این محلات، شلوغی و فقر بود كه موجب میگردید محل مناسبی برای اجامر، اوباش، قماربازان،دزدان باشد . كوچههای كثیف، باریك و تودر تو محل مناسبی بود برای فرار از دست ماموران و مخفی شدن. فقر و فساد باعث شده بود كه در این محلات دعوا و مرافعه به صورت شكل اصلی زندگی درآید و افراد گاهی بر سر مختصر پولی قصد كشتن یكدیگر را میكردند.( شهری،1369، ج1 ص 120) این محلات به عنوان پایگاه لومپنی محل مناسبی بود كه، دستجات سیاسی و احزاب و حتی حكومتیان میتوانستند با مبلغی بسیار اندك،تعداد زیادی از افراد بزن بهادر را استخدام كنند. چنانكه بارها در زمان قاجار، از آنان برای عزل و نصب حكام،انتخاب نمایندگان مجلس،و یا از میدان بدر كردن مخالفین استفاده میشد.ویژگی مهم آنان این بود كه از درون تاریكی بیرون میآمدند و پس از انجام ماموریت دوباره در همان تاریكی گم میشدند بدون اینكه، كسی یادی از آنان را به خاطر بسپارد. آنان سربازانی بی مزد مواجب بودند كه در بسیاری موارد مشكلات حكومت را به خوبی حل كرده و سر مخالفین را بی سر و صدا زیر آب كنند، لذا دولت نیز هرگز در صدد از بین بردن آنان نبود وپیگیر شرارتهای آنان و به ویژه روسای این دستجات نمیشد.( شهری،1371 ص 121)ولی نباید فراموش كنیم كه در همان حال در میان لومپنها كسانی نیز یافت میشدند كه به واسطه روحیه پهلوانی و یا تحت تاثیر رهبران مذهبی و یا روشنفكر در خدمت مردم قرار میگرفتند. قشر لومپن در مجموع دارای ایدئولوژی خاصی نبود و بیشتر بر اساس غریزه عمل میكرد و رفتار آنها واكنشهایی بود كه نسبت به دغدغههای اجتماعی موجود از خود بروز میدادند. و بخش اعظم آنان، هرگز اعتقادی به چیزی و یا كسی نداشتند ولی اینكه چرا این چنین پر حرارت پا به عرصه هیجانات اجتماعی میگذاشتند و در برخی موارد تحت تاثیر برخی گروههای فشار و یا احزاب، به بر هم زدن نشتها و میتینگهای گروههای رقیب میپرداختند بیش از اینكه ناشی از عقیده و ایمان باشد، برآیند محرومیتهای اجتماعی آنان است كه موجب میگردید، این افراد نتوانند از ابزارهایی زبان شناختی یا نمادی كه به آنان اجازه دهد كه خود را از این وضع رها كنند، استفاده نمایند. لذا در صدد بر میآمدند كه با رفتاری فیزیكی در صدد پایان بخشیدن به آن بر آیند،( میشل بست،1372ص 100)و به همین دلیل نیز حضور آنان در تظاهرات و اجتماعات حتی اگر از قبل نیز با برنامه،آشوب كشیدن طراحی نشده بود ولی نهایتاً به خشونت كشیده میشد.زیرا خشونت تنها زبانی است كه این گروهها برای ابراز وجود دارا می باشند. از مهمترین دلایل فقدان نوشته و یا خاطره از گروههای لومپن، نیز همین عدم توانایی در بیان و یا نوشتن می باشد.
لومپن ها در خدمت طرفداران استبداد
انقلاب مشروطیت ایران در سال 1324 هـ ق نشان دهند اعتراض عمیق و بنیادی ایرانیان نسبت به وضع موجود بود. آنان كه از ظلم و ستم پادشاهان قاجار خسته شده بودند، تلاش میكردند ، حدود اختیارات پادشاه را محدود به حدودی كنند كه قانون تعریف می كرد.آنان توانستند مظفرالدین شاه را وادار كنند كه برای نخستین بار به جای رعیت از واژه مردم استفاده كند. ولی با مرگ او و به قدرت رسیدن محمد علی شاه، بار دیگر این خواسته ملت به چالش كشیده شده و شاه جدید تلاش كرد با همه توان خود و حتی با استفاده از حمایت خارجی( روسیه) آب رفته را به جوی باز گردانده بنیاد مشروطیت را بر اندازد. از جمله راهكارهایی كه در پروژه براندازی مورد توجه قرار گرفت، استفاده از «سپاه لومپنها» بود.كه بارها نیروهای ارتجاعی از آنان برای غارت، دزدی، درهم كوبیدن مردم استفاده كرده بودند.ناصرالدین شاه، كامران میرزا، ظل السلطان و بسیاری دیگر از شاهزادگان قاجاری برای سر به نیست كردن مخالفان خود از لومپنها استفاده میكردند.مثال:
به گزارش عباس میرزا ملك آرا كامران میرزا باندی از دزدان و اشرار تشكیل داده بود كه به وسیله آنان اقدام به سرقت خانه معتبرین مینمود.( عباس میرزا، 1361ص117)
محمد علی میرزا و یا محمد علی شاه نیز تجربه فراوانی در بكار گیری لومپنها در زمان ولیعهدی خود در تبریز اندوخته بود كه تلاش میكرد در زمان پادشاهی مورد استفاده قرار دهد. او در تبریز به منظور از میدان بدر كردن میرزا رفیع نظام العلما، پیشكارش، در سال 1316، جمعی رجاله را وا داشت كه به اتهام احتكار و به بهانه تسعیر نان، شورشی در شهر پدید آورند و به این بهانه خانه نظام العلما را مورد حمله قرار داده و تخریب نمود و خود او را نیز از شهر بیرون كردند.( شرفالدوله، 1377 ص 25)
پس از به سلطنت رسیدن نیز از آنجا كه محمد علی شاه قانون مشروطیت را امضاء كرده بود، لذا نمیتوانست به صورت رسمی با مشروطه به مخالفت، بنابراین به فكر استفاده از نیروهای غیر رسمی و به میدان آوردن لومپنها افتاد. كه جدیترین مورد آن مربوط به غائله میدان توپخانه است كه به نظر میرسد، بیشتر یك مانور قدرت در مقابل مجلس بود. ولی در همان حال اگر به نتیجه می رسید، میتوانست یك كودتا باشد.
مثال اول:
شرف الدوله نماینده مردم تبریز نیز گزارش میدهد كه قاطرچیان و الواط، یكسر به توپخانه رفتند، در انجا میرزا رحیم رمال روی توپها سوار شده، انواع بدگویی و فضاحت را نسبت به وكلا و مجلس میگفت و مردم را دعوت به ضدیت با مشروطه میكردند.( شرفالدوله، ص 170)بر اساس گزارش این نماینده ، لومپنها كه از آنها به عنوان مشدی یاد میكند، با پولهای داده شده توسط محمد علی شاه كه توسط صحتالدوله و اعلمالدوله پرداخت می شد تحریك شده بودند و مجلل السلطان نیز پول ناهار شام آنها را می پرداخت تا بتواند از آنها در كودتا بر علیه مجلس استفاده كند.( شرفالدوله، 1377ص 176)
در تسلط ملاقربان علی بر شهر زنجان، مخالفت با سعدالدوله ، وقایع میدان توپخانه، كه محمد علی شاه از آنان برای مقابله با مجلس بسیج كرد استفاده فراوان برده است.( فوران،1380، 275، 274)
مثال دوم:نقش نظامیان بر خواسته از محلات لومپن نشین
بنا بر گزارش ملكزاده از جمله گروههایی كه در حمله به مجلس نقش داشتند. یك ستون كه عده آنها در حدود هزار نفر بود به سركردگی مقتدر نظام صاحب منصب توپخانه و یك ستون چاله میدانی كه بیش از ستون اول بودند به سركردگی صنیع حضرت صاحب منصب توپخانه با جمع كثیری از طبقات قاطرچی، فراش، جلودار، الواط و اشرار به طرف مجلس رفتند و این دو ستون در جلوخانه بهارستان با یكدیگر متحد شده با فریادهای فحش و ناسزا اسلحه به دست به طرف مسجد سپهسالار كه مركز ملیون بود حمله كردند و بنای تیر اندازی را گذاردند.( ملكزاده ، ص 564) شریف كاشانی نیز گزارش میدهد كه« ارازل و اوباش به سركردگی « صنیع حضرت و مقتدر نظام و مفاخر و مجلل در معبر و خیابان و كوچهها عبا و عمامه و كلاه و جیب و بغل مردم را میبریدند و در خانهها میروند به جهت دزدی و آدمكشی كه امنیت از میان مردم برداشته شود.» ( كاشانی، واقعیات اتفاقیه در روزگار ج اول، ص 157)
مثال سوم: ناراضی تراشیدن از میان تهیدستترین كاركنان دولت.
محمد علی شاه تلاش میكرد با ناراضی تراشی و كارشكنی در راه مجلس از جمله نپرداختن حقوق مستخدمان دولت، زمینههای شورش علیه مجلس را فراهم كند. او با صرف وقت و پول بسیار و فعالیت شبانه و روزی از یكطرف سعی در جذب ملاهای متنفذ داشت و از سوی دیگر اوباش و قاطرچیها و فراش و جلودار و بعضی روسای ایلات را برای ضربه زدن به ركن اساسی مشروطه یعنی مجلس بسیج میكرد. نتیجه اینكه در صبح نهم ذیقعده پیش از طلوع آفتاب دستههای بیشماری مسلح و غیر مسلح از گوشه و كنار شهر و محلات و از خارج شهر پیاده و سواره و با درشكه و كالسكه طبل زنان و عربده كشان به طرف میدان توپخانه كه مركز پایتخت بود روانه شدند.( ملكزاده، ج1، كتاب سوم، ص 564) شب 26 ذیقعده به بهاءالواعظین حمله میكنند و با قداره زخم سختی به او میزنند و جماعتی نیز به خانه فریدون فارسی( زردشتی) می ریزند او را میكشند و زنش را زخم دار میكنند كه چرا پول و تفنگ به مجلس دادی؟( حیات یحیی، ج2 ص 187)
مثال چهارم: فقدان بینش و اعتقاد در میان لومپنها
« تعدادی ، از لومپنها نیز كه در میان صفوف مجاهدین قرار گرفته بودند، با اولین حمله مهاجمین سنگرهای خود را ترك كرده و به لخت كردن عابرین و غارت دكانها و خانههای مردم پرداختند و بدون اینكه به خاطر بیاوردند تا ساعاتی قبل در صف مجاهدین سوگند خورده بودند كه از مجلس دفاع كنند به غارت مردم و لخت كردن عابرین پرداختند. سخنرانان طرفدار استبداد نیز بر حرارت آتش ضد مجلس میافزودند و اشرار و اوباش را تشویق به بر انداختن ریشه آزادیخواهان مینمودند.( و آنان )میتوانستند با وجدان راحت به تاراج اموال مردم، مجلس و كشتن مردم بپردازند.( ملكزاده،كتاب سوم ص 565)
در حالیكه در جناح مشروطه بودن، آنان را مقید به رعایت قانون و حقوق مردم مینمود.( ملكزاده، ص 566)و از همه مهمتر اینكه ملیون به لحاظ اقتصادی در وضع فلاكت باری به سر می بردند و اغلب شبها سربازهای ملی نان خالی هم به دست نمیاوردند، وكلای مجلس نیز به شدت در مضیغه بودند، و مجلس قادر نبود با صرف چند تومان ناهار مختصری برای اعضای كمیسیون تهیه نماید بر عكس بر اساس گزارشات موجود دستگاه مستبدین رونقی فراوان داشت و سفره آنان رنگین بود و پول بیحساب در اختیار آنان قرار داشت.( ملكزاده، ص 693- گزارش از میرزا سلیمان خان میكده، از یادداشتهای سال 1326)
لومپنهای طرفدار استبداد در دیگر شهرها نیز مانند تهران، از سوی طرفداران استبداد تحریك میشدند كه شهر را به آشوب كشیده و وضعیتی را به وجود آورند كه مردم خواستار بازگشت استبداد سلطنتی گردند.
مثال اول: خراسان
در خراسان نیز هواخواهان محمد علیشاه معزول ، نزدیك به حركت مشارالیه در مسجد گوهر شاد و صحن مقدس رضوی جمع شده و به ریاست سید محمد یزدی كه خود را در مشهد به داعی الحق معرفی نموده بود و یو سف خان افغانی و جمعیتی را به دور خود جمع نموده شاه را میخواستند و از آنجا كه ماموران دولت هم با آنها همراهی میكردند، به خانه مردم ریخته و آنها را غارت كرده و هر كس را كه مقاومت میكرد می كشتند. ( تهرانی، 1379ص 889)
از آنجا كه لومپنها فاقد ایدئولوژی خاصی بودند غالباً تلاش میكردند از جریانات به نفع خود سود ببرند..
مثال دوم: ورامین
شیخ محمود ورامینی نیز با جمعی از اشرار ورامین به تهران آمد و به آشوبگران میدان توپخانه پیوست، و پس از ختم غائله نیز به ورامین برگشت و به دشمنی با مشروطه خواهان آدامه داد و كسانی را كه به مشروطه طلبی معروف بودند از خانههایشان بیرون كرده و عدهای را مجروح نمود و املاك آنها را خراب و زیر و رو كرد، و چون از طرف شاه حمایت میشد كسی متعرض او نمیشد.( ملكزاده ، كتاب سوم، ص 637)
مثال سوم: تبریز
محمد علی شاه برای مقابله با مشروطهخواهان تبریز، رحیمخان یاغی معروف را كه یكی از شرورترین و ناپاكترین افراد بود و دیر زمانی به واسطه فشار مجلس و آزادیخواهان در تهران حبس شده بود از حبس فراری دادند، و در حالیكه قبلاً در مجلس حاضر شده بود و به قران قسم خورده بود كه طرفدار ملت باشد. ولی همینكه با پولهای داده شده توسط محمد علی شاه راهی آذربایجان شد، در راه اقدام به قطع سیمهای تلگراف نموده و به غارت مسافرین پرداخته دارایی آنها را چپاول میكردند، به نزدیك قره داغ كه رسیدند، برای اینكه فرصت كافی برای جمع آوری نیرو، داشته باشد طی نامهای به انجمن تبریز پشیمانی خود را از كارهایی كه انجام داده بود اعلام نمود و انجمن نیز با وجود اینكه پیمان شكنیهای او را دیده بود، باز هم فریب او را خورد.( ملكزاده، كتاب سوم، ص 637 )
لومپنیسم در این زمان تنها به میتینگهای خیابانی خلاصه نمیشد بلكه با ایجاد فضای تازهای كه پس از تشكیل مجلس اول اتفاق افتاد، كار شبنامه نویسی و شبنامه پراكنی رونق تازهای پیدا كرد در این شبنامهها زشتترین واژهها به منظور تخریب رقبای سیاسی به خصوص مشروطه طلبان به كار گرفته میشد، كه نشان دهند رشد ادبیات تازهای بود كه می توان از آن تحت عنوان ادبیات لومپنی نام برد. ( آدمیت، بحران آزادی، ص 117)
تحلیل نقش لومپنها در بازیهای سیاسی مشروطیت( قسمت آخر)
اما نكته قابل تامل اینكه در برخی موارد به نظر میرسد، دو گروه مشروطه خواه و طرفداران استبداد، قصد استفاده ابزاری از نیروهای لومپن را دارند.در اینجا نیازی به توضیح رفتار نیروهای، دولتی با لومپنهای استخدام شده وجود ندارد زیرا از نظر آنان، به جز گروه حاكم، دیگران دارای حق و حقوقی چندانی نبودند.
و محمدعلی شاه، استفاده از الواط و اشرار و دیگر افراد وابسته به گروه لومپنها را حق مسلم خود میدانست.و فراوان دیده شده كه حتی برخی از افراد جسور و بیباك آنان را وارد سیستم حفاظتی خود مینمود ولی در مجموع نگاه او به این قشر نگاه ابزاری است.
لومپن قزاق
عقیم ماندن بسیاری از آرمانهای انقلاب مشروطیت موجب گردید نه تنها فاصله طبقاتی موجود از میان نرود بلكه به منظور دست یابی به زندگی بهتر، مهاجرت از روستا به شهر را تشدید كرد.آنان غالباً به دلایل مختلف مجبور میشدند در محلات پایین شهر، گودها و زاغهها ساكن شوند و این اولین گامی بود كه برای تبدیل كشاورز و كارگر به لومپن برداشته میشد. زیرا برای آنكه فردی لومپن شود نخست باید آداب لومپنی را میآموخت و این آموزش، حاصل و نتیجه كنش و واكنش با افراد دیگر بود . به این ترتیب این گونه محلات كارخانههای تولید لومپن به حساب می آمدند. كه البته شدت و ضعف آنها با یكدیگر متفاوت بود.
به عقیده« ادوین ساترلند»این گروهها بر حسب فراوانی، اولویت و دوام شدت ارتباط با یكدیگر مورد ارزیابی قرار میگیرند و هر قدر سطح هریك از این چهار متغییر، چه در خصوص گروه منحرف و چه در خصوص گروه غیر منحرف، بالاتر بود، به همان میزان احتمال بروز رفتار مشابه آن بیشتر میشد.( بروس كوئن، 1372،ص 221)لذا باید گفت محلاتی مانند سنگلج با كوچههای پر پیچ و خم و با اسامی خاصی مانند كوچه روغنیها، كوچه كردها، كوچه افشارها، … كه نشان دهنده گوناگونی اقشار ساكن در این محلات است، مانند بسیاری از محلات پایین شهر، پاتوق، بسیاری از لومپنها از جمله شعبان بی مخ بود.( نجمی، 4-5 – شهری، ج1ص121) به جز كارهای خلاف و ماجراجویانه از جمله مشاغلی كه با روحیه این افراد در آن زمان سازگار بود، پیوستن به نیروهای دولتی قاجار از جمله نیروهای قزاق به آنان فرصت میداد كه به راحتی به مردم زور بگویند، از آنان اخاذی كنند و تحت تعقیب هم قرار نگیرند وجود چنین روحیهای به محمد علی شاه كه در نخستین اقدام( كودتا) خود بر علیه مجلس ،در میدان توپخانه، با استفاده از لومپنهای شهری شكست خورده بود اجازه داد تا در دومین یورش خود بر علیه انقلاب قزاقها را به میدان آورد. عملكرد نیروی قزاق نشان داد كه هرچند دارای لباس فرم و درجه نظامی بودند اما نه تنها تفاوتی با لومپنهای شهری نداشتند بلكه با خشونت بیشتری به سركوب مردم و مجلس پرداختند. آنان،با وجود آنكه حقوق از ملت میگرفتند و موظف بودند از آنان در مقابل دشمن دفاع كنند،ولی بر عكس در كودتا بر علیه ملت شركت كردند و به غارت اموال آنان پرداختند و نشان دادند، كه لومپنهایی هستند كه لباس سربازی پوشیدهاند و برای مردم و نمایندگان ارزشی قائل نبوده و در مسیر منافع شخص محمد علی و منافع شخصی خود گام بر میدارند،بر خلاف سپاهیانی كه قبلاً از ایلات و عشایر مختلف میآمدند و دارای خصوصیات شناخته شدهای بودند، ویژگی جماعت لومپن این بود كه به هیچ آرمان اجتماعی باور نداشتند،هدف آنان از طرح هرگونه شعار ملی و یا مذهبی،در نهایت تعقیب اهداف شخصی خودشان بود. چنانكه روزنامه كاوه در شماره 4-8 ج1- 1334 قمری 15- مارس 1916 در باره این نیرو مینویسد،
مثال:
« فوج قزاق یكی از بلایا و بدبختیهای ایران است كه كسی نیست ثمرات تلخ آن شجره خبیثه را كه ناصرالدین شاه كاشت مسبوق نباشد.» و ادامه آن روزنامه مینویسد،« در ایام مشروطیت ایران هر صاحب منصب ایرانی قزاقخانه كه با ملتیان و آزادی طلبان همدردی داشت و به میل قلبی روسها مخالف بود، فوراً عزل و اخراج می شد و این سبب شد كه در قزاقخانه فقط بدترین اشخاص ایرانی و فرو مایه و فاسد بمانند، و آن فوج شرارت و خیانت باشد.»( مامونتف، 1363ص117)
عملكرد این نیرو در كودتای محمد علی شاه بر علیه مجلس قانونی نشان دهنده،رفتار یك گروه لومپن واقعی است تا سرباز.وقتی سربازهای آلمانی فرانسه را اشغال میكنند،برای غنیتر شدن ذخایر معنوی كشور خود، با دقت فراوان تلاش میكنند كه اشیاء هنری و نفیس موجود در فرانسه را بدون آسیب به آلمان منتقل كنند. در حالیكه در نگاه قزاقهای مفاهیمی مانند، سرزمین، ایل، عشیره، رعیت ، مردم ، اعتقاد، تربیت و نظم، معنا و مفهومی ندارد.آنان بیشتر شبیه گروه غارتگری هستند كه به نابودی و یا غارت هر اثر هنری و یا تمدنی كه در مقابلشان قرار میگیرد بر میآیند.
مثال اول:
همین كه قزاقها و سربازها در پارك را شكستند و وارد پارك شدند، دولت آبادی مینویسد: «قزاقها حاجی میرزا ابراهیم آقا را گرفته لخت كردند و چون میخواستند پیراهن و شلوارش را هم از تنش بیرون بیاورند دیگر طاقت این توهین را نیاورد و با آنها گلاویز شد و در نتیجه شهید شد »( ملكزاده، كتاب 4 ص 764)
مثال دوم:
ملكزاده مینویسد:« پس از آنكه قشون استبداد مجلس را اشغال كرد سربازها و عده زیادی از غارتگران پست فطرت به مجلس و انجمن آذربایجان و خانه میرزا صالح خان و خانه بانو عظمی كه نزدیكی مجلس بود و خانههای اطراف مجلس ریختند و آنچه از اسباب نفیس به دست آوردند اگر توانستند بردند و اگر نتوانستند ببرند خرد و نابود كردند. اشیاء قیمتی كه از زمان میرزا حسینخان سپهسالار در بهارستان باقی مانده بود همه دستخوش یغما گشت، تابلوهای نفیس را پاره نمودند، قالیهای بزرگ قدیمی را كه نمیتوانستند حمل كنند قطعه قطعه میكردند و هر قطعهای را نابكاری با خود میبرد… یكی از اعضای سفارت هلند مینویسد كه به چشم خود دیدم كه مرد پست فطرتی لنگه دری بر دوش داشت و به عجله از عمارت مجلس دور میشد، حتی سنگهای هزارهها را كندند و بردند و یا خرد كردند.»( ملكزاده، كتاب4، ص 764)
مثال سوم:
مامونتف مینویسد:« سربازها از خانههایی كه توپ خراب كرده بود مثل مورچه هر چه به دستشان میآمد بیرون میبردند متكا و قالی و مبل و اثاتیه زیادی روی تكل توپ مسی سربازها از مال غارت افتاده بود.»( مامونتف، 1363ص 371)
آشوبها و اغتشاشات داخلی و وقوع جنگ بینالملل اول، قحطی و بیماری،… در زمان احمد شاه 1327هـ ق/1909م موجب شد مالیاتهای دولت وصول نشود.( حسین مكی، مختصری از زندگانی سلطان احمد شاه، 1370 ص 32) و كسانی كه معیشتشان وابسته به دولت بود از نان خوردن بیفتند و به گروه فقرای شهری اضافه شودند.اما در این میان آشفتگی اوضاع كشور و نپرداختن حقوق نیروهای قزاق، بر داشته شدن حمایت روسیه از آنان، موجب گردید این نیروها از شان و منزلتی كه باید برخوردار باشند، محروم گردیده و در رده پایینترین طبقات اجتماعی قرار بگیرند، آنان با وضعیت فلاكتباری كه داشتند، اوضاع زندگیشان روز به روز وخیمتر شد تا آنجا كه سرانجام با از دست دادن همه ویژگیهای یك یگان نظامی، به «لومپن قزاق» واقعی تبدیل شدند. و در رده افرادی مانند بی خانمانان، آوارگان، فقیران، بیكارها،كارگران كشاورزی،كارگران غیر ماهر دورهگردها، گدایان، در آمدند وجه مشترك این افراد كه موجب میگردید دور هم جمع شوند این است كه خود را « شكست خورده» میدانستند و چون شرایط جامعه به آنان امكان ابراز وجود نمیداد،لذا این امر موجب پدیدار شدن ستیز طبقاتی در جامعه گردید و قزاقهای مسلح در این میان از اهمیت بیشتری برخوردارند.( میشل بست،1372ص60) این افراد دائماً در تشویش، نگرانی، اضطراب و ترس بودند و این امر آنان را تبدیل به مردمی انتقام گیر، خشن، ماجراجو، غوغاگر، بیانظباط، بیرحم نموده بود كه در مقابل نیروی برتر، چرب زبان، خاضع، محافظهكار و مطیع بودند. خصوصاً با توجه به سابقه تاریخی این گروهها، آنان در مقابل روسای خود بسیار سر براه و آرام بودند. جلب نظر روسای این گروهها نیز كار مشكلی نبود این امر به بسیاری از تشكلهای سیاسی امكان میداد كه از توان انان به نفع خود بهره برداری كنند..( حاج قربان، ج1 ص 106ـ 108) قیمت پایین آنان و فقدان بینش سیاسی موجب میشد كه از آنان برای ایجاد ناامنی مصنوعی،بحرانها اجتماعی كاذب برای ایجاد ترس در مردم به منظور تحمیل شرایط فوقالعاده به جامعه و ایجاد حكومت دیكتاتوری استفاده شود. ( آكن بیرو، ص 207) آشفتگی اوضاع سیاسی و اقتصادی در ایران، فرصت مناسبی را برای گروههایی فشار داخلی و خارجی به منظور استفاده از لومپنهای شهری، روستایی و دست آخر لومپنهای نظامی( سپاه قزاق) فراهم كرد تا در كودتای 1299 دفتر انقلاب مشروطیت را ببندند.
نتیجه
از انجا كه شهرها مركز اصلی قدرت سیاسی، اقتصادی به حساب میآیند، و تعیین كننده ترین تصمیمات توسط طبقات شهری گرفته میشود.غالباً قدرت هر طبقهای را با میزان قدرت مادی آن و یا نفوذ معنوی آن میسنجند.و در این میان از وجود گروههای فقیر شهری را كه فاقد قدرت مادی و یا معنوی هستند را به حساب نمیآورند.در حالیكه این گروههای لومپن گرداگرد آنان را فرا گرفتهاند و با حسرت فراوان به زندگی اشرافی آنان مینگرند. و به مروز زمان حسرت به كینه تبدیل میشود، و ورود آنان توسط اشراف به میدانهای مبارزه برای از میان برداشتن رقبا به آنان فرصت میدهد كه از نزدیك با مكانیسم قدرت آشنا شوند و در شرایط مناسب، بر علیه آن قیام كنند. یكی از مواردی كه در تحلیل انقلابات مورد غفلت قرار میگیرد وجود همین گروههاست، در شرایطی كه رهبران انقلابات فكر میكنند كه آنان هستند كه انقلاب را مدیریت میكنند،ولی در واقع این رفتار غریزی گروههای لومپن است كه آنان را وادار به تصمیم گیری میكند.بسیاری از ویرانیها و خرابیهای پس از انقلابات را باید نتیجه خشم فرو خورده این گروهها دانست كه در لحظه انقلاب فوران میكند. و در همان حال نباید فراموش كنیم كه در كودتاها نیز این گروهها نقش كلیدی دارند و همه این ها به این علت است كه چیزی برای از دست دادن ندارند، پس بر جامعهشناسان، مورخین و مردم شناسان است كه با رویكردی محققان با این گروهها برخورد نموده آنان را بشناسند.اگر هزینهای كه غالباً صرف سركوب آنان میشود صرف بهبود زندگی آنان میشد، مطمئناً جامعه هزینه كمتری را متحمل میگردید.
منابع و مآخذ
آقا بخشی، علی: فرهنگ علوم سیاسی با همكاری مینو افشاری راد، انتشارات مركز اطلاعات و مدارك علمی ایران، تهران ، 1374
اكبری، علی اكبر: لمپنیسم، چ1، مركز نشر سپهر، تهران، 1352
ازغندی، عیرضا: تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، 1320- 1357، 2، ج1، تهران انتشارات سمت ، 1379 ج1
ـ باتامور،تی، بی: نخبگان و جامعه، ترجمه علیرضا طیب، شیرازه، تهران، 1377
ـ بهار، محمد تقی: تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، امیر كبیر، 1363 ج2
ـ بست، ژان میشل: جامعه شناسی جنایت، ترجمه فریدون وحیدا، آستان قدس، مشهد، 1372
پیرو، آكن:
رفعت،محمود: تختی مرد همیشه جاوید، نشر علم، بیجا، 1366
ـ ستوده، هدایتالله: مقدمهای بر آسیب شناسی اجتماعی، چ2، انتشارات آوای نور، تهران، 1373
ـ سیفاللهی، سیف: جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، انتشارات جامعه پژوهان سینا، تهران، 1381
– شایان مهر، علیرضا: دایرهالمعارف تطبیقی علوم اجتماعی، چ1، تهران، سازمان انتشارات كیهان، 1377
ـ شهری، جعفر: تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، زندگی و كسب و كار، ج1، انتشارات اقاقی، تهران ، 1377
ـ شادروان، حسن: قهرمانان همیشه زندهاند، تحقیقی در تاریخ ایران عصر افشاری، انتشارات اقاقی، تهران، 1377
ـ صفایی، ابراهیم: خاطرههای تاریخی، انتشارات كتاب سرا، تهران، 1368
ـ روشه، گی: تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، نشر نی، تهران، 1370
ـ نفیسی، سعید: سرچشمه تصوف در ایران، چاپخانه مروی، تهران ، 1343
ـ نوری، عزتالله: تاریخ احزاب سیاسی در ایران، انتشارات نوید، شیراز، 1380
ـ فتحی، هوشنگ: تاریخچه و مقررات ورزشها، انتشارات مدرسه، تهران، 1371
ـ فلور، ویلم: جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری، انتشارات توس، تهران، ج1و2، 1366
ـ فوران، جان: مقاومت شكننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، رسا، تهران، 1380
ـ كمالی، علی: مقدمهای بر جامعه شناسی نا برابریهای اجتماعی،انتشارات سمت، تهران، 1379
ـ كوئن، بروس: مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامحسین توسلی ـ رضا فاضل، سمت، تهران، 1372
ـ گران مایه، بهروز: لمپنیسم و یا بد اخلاقی رسانهها در مطبوعات ایران
ـ مستوفی، عبدالله: شرح زندگانی من، یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، انتشارات زوار، 1371 ج1و 3
– مامونتف، ن – پ : بمباران مجلس شورایملی، ترجمه شرفالدین قهرمانی، انتشارات اشكان، تهران، 1363
ملك آرا، عباس میرزا: شرح حال عباس میرزا ملك آرا، با مقدمهای از عباس اقبال آشتیانی به كوشش عبدالحسبن نوائی ، انتشارات بابك، تهران، 1361
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:”Table Normal”; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:””; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:”Calibri”,”sans-serif”; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
یکشنبه ۳ آذر۱۳۹۲
نادر رزاقی