سقوط رژیم محمدرضاشاه پهلوی(1357) عموماً ازمنظرسیاسی و دینی-ایدئولوژیک بررسی گردیده و به نقش دولت های خارجی دراین رویدادسرنوشت ساز کمتر توجه شده است.مقالهء حاضر طرحی اولیّه و متفاوت برای بازاندیشی دربارهء رویدادی است که به مدت 40سال،سَیرِطبیعیِ تحوّلات ایران را دچارِ انقطاعِ مرگبار کرده است.امیدوارم که پژوهشگران دیگر در غنا و تکمیل این طرح اوّلیّه بکوشند.
نگارنده دربرخی مقالات و کتاب های خود(1)باتوجه به اصلاحات اجتماعی گسترده و مدرنیزاسیون دوران رضاشاه و خصوصاً محمدرضاشاه و تضعیف روحانیّت و مذهب-به عنوان یک آرمان حکومتی-اصطلاح «انقلاب اسلامی»را درتوضیح رویداد سال 1357 نادرست دانسته و باتوجه به دیکتاتوری های خونبار شیلی،آرژانتین،کرهء جنوبی،اندونزی،اروگوئه وغیره درسال های 1350،عنصرِاستبدادسیاسی را نیز درتوضیح «انقلاب» و سرنگونی رژیم شاه نارسا نامیده است.
باتوجه به این نکات،نویسنده ضمن اشاره به علل و عوامل خارجی رویدادهای57،به نقش نفت و کمپانی های نفتی درتحوّلات سیاسی ایران معاصر تأکیدکرده آنچنانکه معتقداست:«تاریخ معاصرایران با نفت نوشته شده است».بنابراین: سرشت و سرنوشت تحولات سیاسی ایران معاصر(از تبعید رضاشاه تا تضعیف دولت مصدّق وسرنگونی محمدرضاشاه پهلوی)را نمی توان فهمیدمگراینکه ابتداء مسئلهء نفت و نقش آن درحیات سیاسی ایران معاصر فهم و درک گردد.بااین اعتقاد، پایهء بحث نگارنده دربارهء رویدادهای منجربه سقوط محمدرضاشاه برروی نفت ونقش کمپانی های بزرگ نفتی متمرکزاست و براین اساس، نگارنده رویدادهای منجربه سقوط شاه را نه یک«انقلاب» بلکه یک«کودتای انقلابی علیه شاه»نامیده است.
خوشبختانه درسال های اخیر با آزادشدن اسنادمربوط به این دوران و خصوصاً انتشارمتن مذاکرات محرمانهء شاه و سفیروقت ایران درواشنگتن بامقامات دولت آمریکا پرتو روشنی برعوامل خارجی سقوط شاه افکنده شده و دراین باره-خصوصاً-پژوهش های پروفسور«اندرو اسکات کوپر»(Andrew Scott Cooper) به این بحث غنای بیشتری بخشیده و طرح ها،تبانی ها و توطئه های پُشت پردهء سرنگونی شاه را نشان داده است.
موج عظیم مردمی در راهپیمائی های سال57 شاید با مفهوم«کودتا» مغایرباشد،ولی باتوجه به تقارن این راهپیمائی هابا روزهای تاسوعا و عاشورا -بعنوان فرصتی برای ابراز حضورجمعی مردم- و تبلیغات گستردهء رادیو-تلویزیون های خارجی(خصوصاً بی بی سی) در دامن زدن و گاه هدایتِ اینگونه تظاهرات،می توان گفت که حضورمردم درصحنه،به بسیاری از کودتاهای سال های اخیر خصلتی انقلابی (یا مردمی)می دهد.به عبارت دیگر:در ایرانِ معاصر،باتوجه به نقش و نفوذِ رادیو-تلویزیون ها در ساختن و سَمت دادنِ افکارعمومی،توده های مردم-عموماً- پیاده نظامِ کمپانی های نفتی هستند.
بنابراین،منظورنگارنده دراستفاده از کلمهء«انقلابی»(درترکیب«کودتای انقلابی»)ناظر به دو موضوع اساسی زیراست:
1- طرح و تدارکِ سرنگونی رژیم شاه ازبالا(توسط کمپانی های نفتی و دولت های حامی آنها)وتبلیغات گستردهء نشریات و رادیو-تلویزیون های غربی علیه شاه،
2- حضورگستردهء مردم ناآگاه،مفتون و«ماه زده»(درپائین)به مثابهء پیاده نظام طرح ها و تبلیغات آمریکا و دیگردولت های غربی.
اعتقادبه «دست انگلیسی ها»و«تئوری توطئه»درمیان ایرانیان(باوجودجنبه های اغراق آمیزآن) درواقع،از تجربه های تلخ تاریخی و سیاسی مردم ما ناشی می شود.براین اساس بودکه حتّی دکترمحمد مصدّق نیزمعتقدبود:درایران،کارها فقط به دست و خواست دولت انگلیس انجام می شود.(برای نمونه نگاه کنیدبه:خاطرات و تأمّلات مصدّق،صص341-342).
دربارهء«مهندسی فکری»و«ساختن افکارعمومی توسط رادیو-تلویزیون ها» سخن گفته ایم و دراینجا می توان از نقش تبلیغات رادیوهای وابسته به دولت انگلیس در سه رویدادمهم تاریخ معاصرایران یادکرد:
1-سقوط و تبعید رضاشاه ،
2- تضعیف وسقوط دولت مصدّق
3-سرنگونی محمدرضاشاه.
«بولارد»(سفیرکبیرمقتدر ِدولت انگلیس درایران)درخاطرات و گزارش های محرمانه اش تاکیدمی کندکه باتبلیغات دروغ و پخش خبرهای اغراق آمیزازطریق رادیو«بی بی سی»و«رادیودهلی»،«روال عادی حکومتِ رضاشاه رامختل کردند»و درنهایت،باعث سقوط حکومت وی گردیدند(1).
گزارش های«بولارد»مربوط به حدود 80سال پیش است و طبیعی است که در رویدادهای سال 1357-باتوجه به گسترش و نفوذ رادیو-تلویزیون ها،مهندسیِ فکری،شکل دادن به افکارعمومی ،کشاندن مردم به خیابان ها و وقوع رویدادهای منجربه سقوط شاه می توانست آسان تر،هنرمندانه تر و مؤثرتر باشد.
به راه انداختن«انقلاب های مصنوعی»توسط دولت های غربی به منظوردستیابی آسان و ارزان به منابع کشورهای نفتخیز،استراتژی نوینی است که آخرین نمونهء آنرا دربه اصطلاح «انقلاب لیبی»و سرنگون کردن رژیم محمدقذّافی (درسال 2011) بیادداریم:کشوری که درمیان کشورهای آفریقائی ازپیشرفت ورفاه اقتصادی-اجتماعی چشمگیری برخورداربوده است.اینک روشن شده که تصمیم قذّافی برای ملّی کردن منابع نفتی و گازی لیبی،تمایل او به خارج کردن 150 میلیارددلارسرمایه های آن کشور ازبانک های اروپائی و آمریکائی،سودای قذّافی برای ایجادیک بانک آفریقائی و جانشین کردن دینارلیبیائی بجای دلار یا یورو، وغیره،عوامل اصلیِ حمله به لیبی و سرنگون کردن قذّافی بوده است.
چنانکه خواهیم دیدطرح سرنگونی رژیم شاه، 5سال پیش از وقایع 1357 (یعنی ازسال1353= 1974)کلیدخورده بود.رَوَندطرح و تدارک این سرنگونی را می توان چنین ترسیم کرد:
1-محمدرضاشاه پس ازسقوط دولت مصدّق می خواست که به نحوی براجحافات کمپانی های نفتی خاتمه دهد و حاکمیّت مطلق ایران برمنابع و صنایع نفتی را تحقّق بخشد.بااین آرزو،درسال 1346 بهنگام افتتاح کارخانهء عظیم ذوب آهن دراصفهان و درحضور الکسی کاسگین(نخست وزیر شوروی)شاه بالحنی تند و تهدیدآمیز خطاب به کمپانی بزرگ نفتی اعلام کرد:
-«درسال 1979(=سال1357)قراردادنفت باکنسرسیوم نفت خاتمه پیداخواهدکرد و شرکت های نفتی فعلی در ردیف بلندی خواهندایستاد و بدون هیچ مزایائی،مثل دیگران برای خریدنفت ایران بایدبیایند صف بکشند.درسال 1979(یعنی درست درسال1357) ما قراردادنفت خودمان باکنسرسیوم را به هیچوجه تمدیدنخواهیم کرد»…
اخطارشاه به کمپانی های نفتی
2- در 22 اسفند 1347 شاه به کنسرسیوم نفت اخطار کرد که درآمد ایران باید ظرف دو ماهِ آینده به یک میلیارد دلار برسد و گرنه ایران نصف منابع نفتی خود را در اختیار خواهد گرفت«…گفتنی است که چندماه قبل ازاین اخطار،شاه پالایشگاه نفت تهران را(درتاریخ 31اردیبهشت 47)افتتاح کرده بود.
به دنبال این اخطار،شاه تأکیدکرد:
-« آنچه من می گویم کاملاً روشن است.من می گویم نفت، مال ما است اگر استخراجش نمی کنیدما خودمان آن را استخراج خواهیم کرد».
3- نکتهء بسیارمهم اینکه،درگفتگو باروزنامه نگاران در 5بهمن 1349شاه پیش بینی کرده بود:
بین قدرت های امپریالیستی وما برخوردی روی می دهد!
4– در 9 مرداد 1352 با تلاش های شاه، ایران به حاکمیّت کامل بر صنایع نفت ایران نائل شد بطوریکه بقولِ دکتر پرویز مینا (کارشناس برجسته و مدیروقتِ اموربین المللی شرکت نفت):
– «با در نظر گرفتن شرایط و اصول مندرج در قرارداد جدید ِ نفت می توان نتیجه گرفت که قانون ملی شدن صنعت نفت -به معنی و مفهوم واقعی- با عقد این قرارداد در سال 1973 به مرحله اجرا گذارده شد»(3).
منبع از سایت نویسنده علی میر فطروس
پانویس:
1–ازجمله درکتاب«ملاحظاتی درتاریخ ایران»(1988)،«دیدگاه ها»(1993)وخصوصاًدرکتاب«دکترمحمدمصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست»(2008).
2-برای آگاهی از نقش «بی بی سی»در سقوط رضاشاه نگاه کنیدبه مقالهء مسعودلقمان«رادیو و جابهجایی قدرت در شهریور ۱۳۲۰: سقوط یک شاه به کمک بی.بی.سی»؛ ماهنامهء تحلیلی، آموزشی و اطلاعرسانی «مدیریت ارتباطات»؛ شمارهی ۹؛ بهمنماه1389
http://mirfetros.com/fa/?p=17279 ).
3-تحول صنعت نفت ایران؛نگاهی ازدرون،بنیادمطالعات ایران،آمریکا،1377/1998،ص35.