بار دیگر موضوع فعالیت هسته ای و تحریم حکومت اسلامی، عنوان درشت رسانه ها شده است.
امریکا و متحدین آن که روزی پروژه قدرتگیری اسلام سیاسی را در دستور داشته و در نوفل لوشاتو جواز دفن انقلاب آزادی خواهانه، دیکتاتورستیزانه و جمهوری طلبانه را صادر کرده بودند، پس از ۴۲ سال ویرانگری اسلامگرایان در ایران و منطقه، جهانیان را از مترسک سر کشتزار ترسانده و می خواهند رفتار حاکمان را بسود منافع امریکا و اروپا تغییر دهند.
آنچه در سطح جهانی با عنوان پیشگیری حکومت اسلامی از تسلیح هسته ای و سیاست تحریم مطرح است، از سوی قدرت های نامبرده، تعقیب منافع خود در خاورمیانه بوده و از منظر حکومت اسلامی، خرید وقت برای بقاء و تداوم و تعمیق غارت و ویرانگری در ایران است. در معادلات موجود جهانی، حلقه گمشده ای بنام ملت ایران و نمایندگان آن وجود دارد.
کسانی که در پاریس استراتژی انتقال قدرت به خمینی را پیشه کردند و آتش به جان ایران و ایرانیان انداختند، نه دیروز قابل اعتماد بودند و نه امروز بر ارزش آزادیخواهانه و لائیک و دمکراتیک پایبند هستند. تحریم حکومت اسلامی توسط امریکا و متحدین آن، خاستگاهی امریکائی – اروپائی دارد، و نه ایرانی و مردمی!
ملت ایران با دو خرده انقلاب (خیزش دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸) نشان داد که عزم سرنگونی رژیم اسلامی را دارد.
گروه ها و محافلی که به سیاست تحریم خارجی، حمله نظامی و کودتا امیدوار بودند، خود راه خطا رفته و آدرس اشتباه به ملت ایران داده و می دهند.
حکومت اسلامی نه با سیاست منفعلانه تحریم خارجی، بلکه با اقدام ملی و جنبش اقدام در خیابان فلج می شود.
از آنجاکه اپوزیسیون فاقد سیاست سلحشورانه تدارک فلج حکومت اسلامی توسط مردم و برای مردم بوده، توهم به پیروزی سیاست تحریم خارجی جهت تغییر بسود ایران و ایرانیان، صفوف گدایان آزادی و دمکراسی را جلو سفارتخانه های امریکائی، اروپائی، ترکستانی، عربستانی و .. شلوغ کرده بودند.
تحریم و به بیان دقیق تر، فلج حکومت در تمام حوزه ها امری داخلی، ایرانی، ملی و مردمی می باشد و انتقال این وظیفه به کشورهائی که در قدرتگیری فاشیسم اسلامی شریک بودند، فراتر از خطای سیاسی است. آنها اگر به ارزش های جهانشمول حقوق بشر پایبند هستند، با بایکوت نمایندگان حکومت فاشیستی – اسلامی در جامعه جهانی را عملی کنند و سیاستی که در قبال انزوای آپارتاید در افریقای جنوبی اتخاد شد، به اسلام سیاسی و بویژه جکومت اسلامی در ایران هم تعمیم داده شود.
آنگاه جامعه ایرانی تکلیف خود را در خیابان ها، روی چاه های نفت، مراکز گاز، در پالایشگاهها، کارخانجات، موسسات حمل و نقل زمینی، دریایی و هوایی …. با حکومت اسلامی تعیین می کند.
سیاست ایران در قبال استفاده از انرژی هسته هم نیز مانند سایر عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بین المللی، زیست محیطی، فرهنگی، آموزشی و .. از خاستگاه اسلام و اسلامگرایان بوده و ربطی به ایران و ایرانیان ندارد و بزرگترین همسوئی و همدلی و همکاری که جامعه جهانی می تواند با ملت ایران داشته باشد، شنیدن فریاد ایرانیان بپا خاسته، رد صلاحیت نمایندگی کشور و ملت ایران توسط حکومتی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده و سخنگوی شبکه های تروریستی – اسلامی در ایران و منطقه می باشد.
سخن ما به امریکا و متحدین آن اینست که به گفتگو با گروگانگیران ملت و اشغالگران ایران پایان دهید.
خطاب ما به امریکا و اروپا اینست که شما نه با نمایندگان ایران و ایرانیان، بلکه با حکومتی روبرو هستید که در کشور منفور بوده و گروه های تروریستی در لبنان، عراق، فلسطین و .. را نمایندگی می کند. نشست با نمایندگان شبکه های تروریستی در ایران ، به معنای به رسمت شناختن موجودیت سیاسی آنها و مهر تائید بر تاریخ خونبار چهل و دوسال آنها می باشد. شراکت با حکومت اسلامی، همدستی با شبکه تروریستی مافیائی و مرتکبین جنایت علیه بشریت در ایران است.
کجا ایستاده ایم؟
غرب به رهبری امریکا در آستانه تعیین تکلیف با ماجراجوئی های حکومت اسلامی قرار دارد و این سیاست را رئیس جمهور امریکا روز جمعه اول اسفند در کنفرانس امنیتی مونیخ و نشست گروه ۷ اعلام کرد که “میخواهد به اقدامات «بیثباتکننده» ایران در منطقه پایان دهد”.
سیدعلی خامنه ای در نقش مافوق ملاخانه قالیباف و دولت نمایش روحانی اظهاراتی داشت که می تواند مقدمات نوشیدن جام زهر دیگری باشد. سیدعلی دوشنبه چهارم اسفند گفت: “ممکن است غنیسازی را به ۶۰ درصد هم برسانیم”.
سید علی خامنه ای عصر دوشنبه در دیدار با رئیس و اعضای مجلس خبرگان گفت که ایران برای کسب تواناییهای هستهای «متناسب با نیازهای کشور مصمم» است «و به همین علت، حد غنیسازی ایران ۲۰ درصد نخواهد بود و تا هرجا که لازم و نیاز کشور باشد اقدام خواهد کرد».
حکومت اسلامی زیر منگنه فشار بین المللی و نارضایتی و آشتی ناپذیری جامعه ایرانی قرار دارد. سران حکومت باید یکی از دو گزینه جنگ ویا سازش خیانت بار را انتخاب کنند. هر دو سیاست می توانند بستر انفجار خشم فروخفته چهل و دوساله جامعه شهروندی را در اشکال خیزش های مردمی، قیام و انقلاب سوم در ایران فراهم سازند.
جامعه جان به لب رسیده ایران تا بستن شیرهای لوله های نفت، انسداد منابع مالی حکومت (تحریم حکومت توسط مردم و برای مردم) و خارج ساختن کنترل امور از دست حاکمان، راه دوری ندارد.
جامعه هوشیار ایران نمی تواند اسیر دلمشغولی های تاثیرات تحریم خارجی و بازی های امریکا، اروپا و حکومت اسلامی بماند و نسبت به ضرورت تدارک خیزش همگانی، قیام و انقلاب شهروندی غافل بماند. در راه سرنگونی حکومت اسلامی و تامین حق ملت ایران در تعیین سرنوشت خود، جلب حمایت جهانیان آزادیخواه، دمکرات، لائیک و سوسیال پر اهمیت است.
اقبال اقبالی
23.02.2021