در خبرها آمده بود دولت پس از مطالعات گسترده و در راستاي همبستگي ملي و برآورده کردن نياز آموزش به زبان مادري ايرانيان و مطالبه هاي برحق هم ميهنان تصميم گرفته است، در سال تحصيلي پيش رو اجازه دهد يک رشته به نام زبان و ادبيات ترکي آذري در مقطع کارشناسي در دانشگاه تبريز راه اندازي شود؛ پس از اندکي، آن هنگام که ويژگي هاي کلي و سرفصل درس ها و منبع ها و متن هاي مربوطه که قرار بود به عنوان زبان مادري براي گروهي از علاقه مندان به زبان و ادبيات آذري در دانشگاه تبريز تدريس شود، از دل خبرهاي ديگر بيرون آمد، به يک باره دانسته شد که آن مطالعات گسترده چيست و اين برداشت دولت از همبستگي ملي چه چيزي است و تدريس به زبان مادري براي ما آذربايجاني ها چگونه بايد باشد. پنبه اي که وزارتخانه علوم از کتيبه هاي مغولي اورخون يني سئي و متن کتاب هاي اجق وجق اويغوري و قزاقي و قرقيزي و… براي تدريس زبان مادري رشته بود، به همه چيز مي مانست مگر زبان و ادبيات آذربايجاني! پرسش سرنوشت ساز اين است که چه روي داده که دولت گرامي در شرايطي اين چنين بغرنج به يک باره حاضر شده دست به چنين عمل شتاب زده اي بزند؟
نبايد پنهان کرد که فضاي سياسي کشور ما از چندي پيش در يک ميدان بزرگ جناحي، انتخاباتي اما به گونه اي ناطبيعي به گفت وگوهايي ازاين دست گردآلوده شده است، گويي جداي از اين مسئله ها و از آن جمله مسئله زبان، در اين سامان در کار فرهنگ و سياست هيچ گره ديگري وجود ندارد. اين نگاه در بازتوليد متن هاي ادبي امروزه گونه و گويه نويني از يک زبان نامانوس ترکي را پديد مي آورد و تجويز مي کند و رواج مي دهد و با متاثركردن و به چالش کشيدن گونه هاي رايج مي کوشد گويش وران آذري را به پذيرش گونه و گويه تازه اي از نوعي زبان معيار رايج در کشورهاي ترکيه و جمهوري آذربايجان وادار کند. در اين نگاه وارونه زبان مردم آذربايجان در پيوند تاريخي با گروه زبان هاي ترکي، مغولي، کره اي، تبتي و گروه زبان هاي اورال آلتايي بازگو مي شود و تاريخ ادبيات آن نيز از کتيبه هاي مغولي اورخون يني سئي و متن هاي اويغوري و قزاقي و قرقيزي از چين و ماچين مي آغازد و به طيفي ناشناس از يک ادبيات هم روزگار در نوشته ها و سروده هايي از چهره هايي ناشناخته تر در منطقه قفقاز و تاتارستان و ترکيه مي رسد. پنهان نيست که زبان ديرين مردم آذربايجان در گذشته هاي دور شاخه اي از زبان هاي ايراني بوده و با زبان هاي پهلوي و فارسيِ ميانه، پيوستگي هايي داشته و آذري ناميده مي شده است. زبان محاوره اي ترکي اندکي پس از درآمدن ترکان سلجوقي و سپس در دوران صفويه و از آن پس در دوران قاجار و به تدريج به آذربايجان راه يافته و پس از آميزش با شبکه واژگاني بوميِ آذري به شکل کنوني درآمده است. هرچند از نظر آواشناسي واکه ها، (مصوت ها) زبان مردم آذربايجان در ظاهر با نظام آوايي زبان هاي ترکي غربي همگوني و همانندي واکه اي دارد، بااين حال به واقع اين دستگاه آوايي زبان پهلوي است که هنوز در زبان مردم آذربايجان کارکرد دارد. هماهنگي واکه اي که از ويژگي هاي زبان هاي ترکي و به ويژه ترکي غربي است و در خلال آن و بر بنياد يک قانون دقيق آوايي، واکه هاي عنصرهاي صرفي، پيوند تنگاتنگي با فرجامين واکه هر واژه يا هر فعل دارد، در گويش کنوني آذري چندان نگريسته نمي شود.همچنين از نظر ساختاري نيز در شکل و ساختمان (مورفولوژي) و در جمله بندي يا نحو (syntax) همانندي هاي کامل زبان کنوني مردم آذربايجان با خانواده زبان هاي هند و اروپايي و از آن ميان گروه زبان هاي ايراني به روشني ديده مي شود. در زبان کنوني آذربايجاني منطق فکري که به عنوان پس زمينه ذهني گويش وران کارکرد دارد، از يک چارچوب هند و اروپايي و ايراني بهره مي گيرد نه چيز ديگر. به بيان ساده تر، نقشه اوليه اي که گويش ور آذربايجاني براي پياده کردن ساختمان جمله ها و ترکيب بندي هاي اسمي و همچنين فعل ها و صفت ها در گويش روزانه خود به کار مي برد، به طور کامل با ساختار و اندام هاي جمله سازي در زبان هاي هند و اروپايي و از آن ميان زبان هاي ايراني مطابقت و سازگاري دارد نه گروه زبان هاي ترکي.امروزه در زبان رايج مردم آذربايجان ماده هاي لفظي و معنوي از واژه هاي آذري بسيار ديده مي شود، به گونه اي که تقريبا همه نام ها، پيشه ها و اصطلاح هاي کشاورزي و دامداري و خانه داري و حتي فني و بيشتر نام ها و نشان هاي جغرافيايي ريشه اي ايراني دارند و واژگان ترکي در گويش کنوني مردم آذربايجان از ٣٠ درصد مجموع واژگان موجود در اين زبان فراتر نمي رود. گذشته از اينها بسياري از تعبيرها و زبانزدها و مَثَل ها نيز برگردان تعبيرها و مَثَل هاي فارسي و به طور کلي ايراني است، طوري که مي توان گفت زبان کنوني مردم آذربايجان با آنچه خانواده زبان هاي ترکي ناميده مي شود، متفاوت است؛ تاجايي که زبان آذري براي ترکان و زبان ترکي مردم آذربايجان کاملامفهوم نيست. در صورت آورده شدن متن هاي ناشناخته به عنوان متن هاي ادبي از جغرافياهاي فرهنگي دوردست مانند متن هاي اويغوري، مغولي، ترکمني، قزاقي، قرقيزي و ديگران و تدريس آنها به عنوان متن هاي پايه براي زبان و ادبيات ترکي آذربايجاني در دانشگاه ها و ادبستان هاي آذربايجان، بي گمان ماجراي وحشتناکي روي خواهد داد. از يک سو گنجينه بسيار ارزشمندي از شبکه واژگاني آذري که اکنون حکم يک ثروت ملي را براي همه ملت ايران به نمايش مي گذارند، به شتاب از ميان خواهد رفت و جاي خود را به واژه هاي نوپرداز و نارس و نامانوس و نامفهوم مغولي و اويغوري و تاتاري که غالبا يا از گورستان هاي مغولستان و بيابان هاي سين کيانگ نبش قبر شده و سر از سفره هفت رنگ زبان هاي نوبنياد ترکي غربي درآورده اند يا در همين چند دهه گذشته از سوي آکادمي هاي ترکيه جعل شده اند، خواهد داد. از ديگر سو با تغيير وجه ساختاري و همچنين تغيير در نظام آوايي زبان آذري، از اين پس گويش ور آذربايجاني ناگزير خواهد بود عادت هاي تاريخي اش را رها کند و زبان زيباي خود را با همه گويش ها و سليقه هاي آن در سراسر خطه آذربايجان از حوزه گويش وري بيرون براند و به زباني نازيبا، نامانوس و ناشناخته که نه ساختار آن را مي شناسد و نه با واژه هاي عجيب وغريب و نارس آن آشنايي دارد، سخن بگويد. زبان امري نادقيق و فازي (FUZZY) است؛ در جامعه شناسي زباني بايد از آرمان گرايي نظريه هاي صورت گرا پرهيز کرد و واقعيت هاي بيروني را پذيرفت. جداي از اين، هرگونه آرمان گرايي براي زدودن زبان کنوني مردم آذربايجان از واژه هاي کهن آن و هرگونه تلاش براي دگرگون سازي بنيادهاي ساختاري آن و هر اقدامي براي دورکردن آن از بستر تاريخي و خودويژگي هاي ايراني آن و هر حرکتي براي بيگانه کردن و مغولي کردن آن بي ترديد نه تنها با واقعيت هاي زبان شناسي تاريخي و تطبيقي زبان آذري، بلکه با اراده مردم آذربايجان و ملت ايران منافات دارد.
روزنامه شرق