با سلام و احترام
جناب دبیر کل و نماینده های کارگری حاضر در اجلاس
من جعفر عظیم زاده کارگر زندانی در ایران هستم و امروز 27 می، بیست و نهمین روز اعتصاب غذا را در اعتراض به نقض گسترده حقوق بنیادین کارگران ایران و در اعتراض به عملکرد سازمان جهانی کار ILO پشت سرمیگذارم .
من بدلیل شرکت موثر در تاسیس اتحادیه آزاد کارگران ایران، شرکت در جمع آوری چهل هزار امضا با خواست اجرای ماده 41 قانون کار برای افزایش مزد ،مشاوره و کمک به کارگران اعتصابی در برخی نقاط کشور برای دستیابی به خواسته های قانونی اشان، برگزاری و شرکت در تجمعات مسالمت آمیز کارگری در مقابل وزارت کار و مجلس و برگزاری نشست با دیگر تشکلها و نهادهای مستقل کارگری به شش سال زندان محکوم شده ام.
لازم است تاکید کنم نکاتی را که به عنوان دلایل محکومیت شش ساله ام برشمردم عینا اهم مواردی است که در متن حکم صادره بر علیه من به عنوان مصادیق اتهامات اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ذکر شده است.
بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی بیش از شش سال است به دلیل فعالیتهای صنفی در زندان به سر میبرند. بهنام به دلیل ابراز نظر و عقیده از داخل زندان به هفت و نیم سال زندان دیگر نیز محکوم شده است .علاوه بر اینها در طول یک سال گذشته صدها کارگر بدلیل اعتراضات مسالمت آمیز به اخراج و عدم پرداخت مزد به دادگاهها احضار ،تهدید و مورد بازدداشت و پرونده سازی قرار گرفتن و اکثریت بالایی از نماینده ها و فعالین موثر معدود تشکلهای مستقل کارگران و معلمان در دادگاهها به زندانهای طویل المدت از 5 تا 14 سال محکوم و منتظر تایید و اجرای این احکام ظالمانه میباشند.
در ایران کوچکترین و مسالمت آمیزترین اشکال اعتراضی کارگران در محیطهای کار برای دریافت ماهها حقوق معوقه و یا اخراج و مسائلی از این دست ،بلافاصله با حضور نیروهای امنیتی در محل و امنیتی کردن این گونه اعتراضات با هدف ارعاب کارگران مواجه میشود، در اینجا کارگرانی را که به اخراج و یا عدم پرداخت مزد اعتراض میکنند، با حکم قضات همچون عهد بربریت شلاق میزنند .آخرین نمونه چنین مجازات شنیعی علاوه بر موارد متعددی که توسط تشکلهای مستقل کارگری ایران در طول سالهای گذشته به آن سازمان گزارش شده است، 17 کارگر معدن طلای آق دره در آذربایجان شرقی میباشد که حدود دو هفته پیش حکم شلاق در مورد آنها در ملا عام اجرا شد.
اینجا در ایران ،امنیت شغلی بدلیل گسترش قریب به صددرصدی قراردادهای موقت سه ماهه، یکماهه و سفید امضا مطلقا وجود ندارد. مزد برابر در ازای کار برابر هم به لحاض جنسیتی و هم بدلیل گسترش و نهادینه شدن شرکتهای پیمانکاری در صنایع بزرگ و متوسط در میان مردان نیز کاملا برافتاده و تبعیض مزدی بیداد میکند ،عدم پرداخت ماهها حقوق کارگران در سطحی گسترده به یک روال عادی در پرداخت مزد کارگران بدل شده است ،کار کودکان بیش از پیش در حال گسترش و تبدیل شدن به امری عادی است ،
اجازه برپایی هیچگونه تشکل مستقلی به کارگران داده نمیشود و اگر در مواردی همچون معدود تشکلهای مستقل موجود، کارگرانی جسارت به خرج داده و اقدام به برپایی چنین تشکل هایی بکنند به شدت مورد سرکوب قرار میگیرند و مطلقا به آنها اجازه حضور و دخالت در مسائل کارگران داده نمیشود .
به طور خلاصه بگویم: در ایران حق برگزاری تجمع ،اعتصاب ،راهپیمایی ،ایجاد تشکلهای مستقل صنفی ،پرداخت بموقع دستمزد ها، امنیت شغلی ،مزد برابر در ازای کار برابر ،ممنوعیت کار کودکان وعدم تحمیل اضافه کاری به عنوان حقوق بنیادین کارگران و معلمان به خشن ترین و گسترده ترین شکلی توسط حکومت پایمال و نماینده ها و فعالین کارگری و معلمان با محکومیت های طویل المدت مواجه و به زندان افکنده میشوند.
نکات مهمی که من بطور فشرده به آنها پرداختم مسائلی نیستند که ما به عنوان فعالین و معدود تشکلها و نهاد های مستقل کارگری ایران گزارش هر ساله ی آنها را به سازمان جهانی کار نداده باشیم. ما در طول حداقل یکدهه ی گذشته هر ساله اینکار را کرده ایم .مقایسه این گزارشها از ده سال پیش به این سو نشان میدهد که نه تنها دولت جمهوری اسلامی خود را ذره ایی ملزم به رعایت حقوق بنیادین کارگران نکرده است بلکه ما با عدم پرداخت بموقع دستمزد ها در ابعادی بسیار گسترده ،نابودی آخرین ذره های امنیت شغلی، تبعیض جنسیت بیشتر، محو مزد برابر درازای کار برابر، گسترش کم سابقه سیاست امنیتی کردن اعتراضات مسالمت آمیز کارگران در محیطهای کار توام با تهدید، ارعاب ،احضار ،بازدداشت، پرونده سازیهای امنیتی و سرکوب سازمان یافته و سیستماتیک تر نسبت به سالهای دهه هشتادشمسی و نسبت به همین سه سال پیش مواجه بوده ایم .
ما کارگران ایران سازمان جهانی کار را بر قوام و دوام چنین وضعیتی بی نقش نمیبینیم چرا که این سازمان نه تنها به مسئولیتهای خود در قبال وظیفه ایی که نسبت به جلوگیری از نقض حقوق بنیادین کارگران توسط دولتهای عضوش دارد، عمل نمیکند. بلکه تا آنجاکه به موضوع حضور نماینده های به اصطلاح کارگری ایران در اجلاس سالیانه ILO برمیگردد چشم خود را سالهاست بر روی این واقعیت محرزنیز میبندد که کسانی که هر ساله تحت عنوان نماینده های کارگران ایران در اجلاس سالیانه آن سازمان شرکت میکنند نه منتخب کارگران ایران، بلکه افراد دست ساز و منتخب نهاد های امنیتی هستند که بطور خالصانه ایی متعهد به حفظ منافع دولت ایران میباشند.
به همین دلایل نیز بود که من و همبندیم اسماعیل عبدی دبیر کانون صنفی معلمان در بیانیه مشترکمان برای اعتصاب غذا، اعتراض به سازمان جهانی کار ILO را بدلیل عدم شفافیت و عمل موثر در قبال نقض حقوق بنیادین کارگران و معلمان ایران، یکی از محورهای اصلی اعتراض به اعتصاب غذای خود اعلام کردیم .
جناب دبیر کل و نماینده های کارگری حاضردر اجلاس
من از پشت میله های زندان اوین و در بیست و نهمین روز اعتصاب غذایم ، بار دیگر با صدایی رسا این اعتراض را به سازمان جهانی کار اعلام میدارم و از نماینده های کارگران جهان که در اجلاس جاری ILO حضور دارند میخواهم تا همصدا با ما کارگران ایران، عدم شفافیت و عمل موثر ILO در قبال نقض حقوق بنیادین کارگران ایران و بی تفاوتی این سازمان نسبت به اعتصاب غذا و اعتراض من و اسماعیل عبدی و عملکردش را مورد اعتراض متحدانه خود قرار بدهند و مصرانه از سازمان جهانی کار بخواهند تا دولت ایران را متعهد و ملزم به رعایت حقوق بنیادین کارگران ایران ،پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات صنفی کارگران و معلمان و خارج کردن اتهامات امنیتی از پرونده های مفتوح کارگران و معلمان معترض و پرونده های فعالین صنفی زندانی بنمایند.
متشکرم
جعفر عظیم زاده بند 8 اوین 7 خرداد 95 (27 می 2016)