گویی نفس ها در سینه ها گیر کرده و زندانی است، در آستانه ی انتخابات ِ روز یکشنبه ی فرانسه. هیجان های فراوان برای چه؟ برای هیچ؟ آرزو و خواست دستگاه قدرت ِ برتر ِ سیاسی و اقتصادی ی فرانسه پیروزی ی امانوئل مکرون است و مکرون از دست پرورده های رهبر راستین جهان، حضرت بُت بزرگ، روثشیلد است. پنهان هم نمی کند، که پنهان کردنی نیست.
نگر سنجی های رسانه های قدرت همه پیشاپیش پیروزی ی این شازده ی تازه از راه رسیده را مژده می دهند. در این میان آنچه فراموش می شود بازی ی رسانه ها و سازمان های نگرسنجی برای پیشبرد ِ اراده ی خود از راه ِ همین گونه نگر سنجی ها است. خورانیدن ترس، فروش ترس و فروشگاه ِ پر بازار ِ ترس فروشی. راستی را اگر “ماریین لُه پَن” برنده شود چه می کنید؟
– نگر سنجی؟ به تازه گی کسی از من پرسید که چرا من می گویم نگرسنجی و نه نظر سنجی؟ “نگر” واژه ای پارسی است و از پارسی به لسان ِ عرب راه یافته. لسان ِ عرب نویسه ی “گ” ندارد. از این
رو واژه ی پارسی ی ” نگر” در عربی به نظر دگرش یافته است. با خِرد من جور در نمی آید که وام داده شده را از وامدار، باز وام گیرم. این گونه کار زشت تنها شایسته ی آنانی است که دلبسته گی های دیگری دارند. مزدور، زبانش هم زبان ِ مزدوری است. و آزاده، زبانش هم زبان ِ آزاده گی است -.
امروز فرانسه نگاه های جهانیان را به سوی خود کشیده است. واپسین باری که فرانسه چنین در مرکز توجه جهانی جای گرفت، نشست جهانی ی سازمان ملل در باره ی تغییرهای آب و هوایی بود که برای دو هفته به درازا کشید. در زمستان ِ سال 2015، سران کشورهای جهان به فرانسه در آمدند تا یک مشت دروغ بار یکدیگر کنند، گران قیمت ترین باده ها را به شاد باشی ی محیط زیست نوش کرده و سندها و پیمان نامه هایی را دستینه سازند که خود بهتر از هر کس آگاه به دست نیافتنی بودن هدف های آن پیمان ها بودند. پول اراده ها را می چرخاند و این جهان تنها از برای پول زنده است. در چنین جهانی پول مدار، تنها عوام فریبی رایج ترین سکه ی بازار ِ سیاست تواند بود.
در این انتخابات رییس جمهوری در فرانسه، سخن بر سر همه چیز هست مگر سخن بر سر ِ آن پرسشواره ی مهم که با زنده گی و آینده ی زیست آدمی بستگی دارد. آن که باید باشد، اینجا نیست، روی در نکشیده، ولی بودنش را خدایگانی نفی کرده اند. گویی آن که کس باید باشد، رفته است بسان مال باخته گان.
پرسشواره ی محیط زیست در انتخابات فرانسه پیش کشیده نشده است. تنها سخن بر سر ِ کار آفرینی، بحران پناهنده گی، بازار مشترک اروپایی، پدیده ی دکان ِ سرمایه دارانه ی روند ِ جهانی شدن و نیز قدرت ِ نخبه گان ِ قدرت است.
این فاجعه است که سیاست پیشه گان تنها از برای ماندن ِ در قدرت و بیشتر در قدرت ماندن، خود را به ریشخند گرفته و توده های مردم هم با سر دادن بانگ ِ انشاء الله گربه است از کنار ِ ریشخندبازی های اهل سیاست و مهم ترین پرسشواره ای که باید در مرکز ِ بحث های سیاسی باشد می گذرند. گویی همه چیز در خواب می گذرد.
آینده ی انسان فرانسوی و کار و بار او، همچون آینده ی انسان ایرانی، انسان ِ آمریکایی، انسان ِ آفریکایی، انسان ِ چینی و همه و همه گان به محیط زیست بستگی دارد. بی محیط زیست هر برنامه ی پیشرفت اقتصادی آدمی را سر انجام به دوزخ رهنمون می سازد.
امروزه جهان در چنان شرایطی است که دیگر نمی توان عوام گرایی های اهل سیاست و نیرنگبازی های ایشان را از پرسشواره ی محیط زیست جدا ساخت. برنامه های اقتصادی ی انسان بر باددهی که ترامپ سودای آن ها را در سر دارد، همه به محیط زیست وابستگی و پیوند دارند. ترامپ با کنار کشیدن از برنامه های جهانی در پیوند با کاهش گرمایش فزاینده ی کُره ی زمین، بر آن است که آینده ی آدمی را قربانی ی پیشرفت ِ اقتصادی ی آمریکا کند تا آمریکای دلخواه ِ او به شکوهی دوباره دست یابد. کسی هم از او نمی پرسد این چه گونه خوشبختی و شکوهی است که از راه ِ نفت و زغال سنگ به دست می آید؟
سیاست پیشه گان عوام فریب آمریکایی ناچار اَند برای زورخور کردن ِ اراده ی پول مدارانه ی خود به انسان آمریکایی، چالش گرمایش زمین را به چالش کشیده و همه چیز را در این باره مشکوک جلوه دهند و به رد ِ نقش ِ جهان ِ سرمایه مدار در دامن زدن به پدیده ی هستی بر بادده ِ گرمایش ِ زمین بپردازند.
در آستانه ی انتخابات رییس جمهوری ی آمریکا در سال گذشته، نوشتم که مسأله در آن انتخابات آمریکا بر سر ِ گزینش میان بد و بدتر نبود، که پرسشواره بر سر ِ گزینش میان بدترین و بدترین بود.
در انتخابات ِ روز ِ یکشنبه ی فرانسه هم پرسشواره ی گزینش میان بدترین و بدترین در میان است و نه بیشتر.
خواست ِ شازده ای که روثشیلد در آب نمک خوابانده بوده، چیست؟ گسترش بازارهای سرمایه داری به هر قیمتی، پیشبرد سیاست های جهانی شدن که تنها سرمایه داران را سود می آید. این که پیگیری ی سیاست های جهانی شدن به ویران تر شدن زنده گی ی برده وار چند میلیارد آدمی بیانجامد، از اهمیت برخوردار نیست. فرق ِ میان “مکرون” و “ماریین لُه پن” مانند ِ فرق میان این و آن دیگر گرگی است که هر دوی آن ها به دزدی ی هستی ی آدمی آمده اند.
پ. مهرکوهی
پنجم ماه ِ مه