دمکراسی، ساز-و-کارهایی دارد و عامل های معینی معرف آن هستند. عامل های برپا دارنده مردم سالاری-دمکراسی- یکی نهادی (اینستیتوشونل) است، مانند مجلس،رسانه های آزاد و یا دستگاه مستقل قضایی، و دیگری ماهیتی (اسنسیل) است. در عرصه نهادها به شکل های ساختاری، بروکراتیک و ابزاری که لازمه گردش کار در یک دمکراسی است پرداخته می شود. اما در عرصه ماهیتی به اهداف و کیفیت کارکرد نهادها توجه می گردد. رابطه این دو عامل- نهاد و ماهیت- مانند رابطه جسم و روان است. بخش بروکراتیکِ نهادی در نظام دمکراسی به صورتی سازمان می یابد که بتواند، ماهیت یا روح و اراده های گوناگون ملت را بازتاب دهد. این اراده و روح ملی بوسیله انتخابات و گزینش نمایندگان مردم و بازتاب خواست آنها در قانون هایی که نمایندگان تصویب می کنند، آشکار می گردد.
در دوران ما تقریبا در نزدیک به 200 کشور موجود جهان، نهادهای شکلیِ دمکراسی به درجات مختلف شکل گرفته اند. با این حال اکثر این کشورها برای مدت طولانی گرفتار حکومت های دیکتاتوری بوده و یا هستند. وجه مشترک این دیکتاتوری ها آنست که همه آنها انتخابات برگزار می کنند و دارای مجلس قانون گذاری هم باشند.
مشکل این نظام ها اغلب مشکل ماهیت کارکرد این نهادهاست. اما مشکل در جمهوری اسلامی ایران مضاعف است . استبداد هم ریشه نهادی-ساختاری- دارد و هم ریشه ماهیتی- کارکردی. نظام های استبدادی توتالیتر اغلب چنین بافتی دارند، و ظرفیت های اصلاح نظام سیاسی را به سوی دمکراسی مسدود می کنند. این نظام ها معمولا آن قدر در ضدیت با خواست دمکراتیک مردم می ایستند تا خودشان از درون مضمحل شوند، یا بوسیله حمله نظامی از خارج بساط شان برچیده شود، و یا کشور را به انقلاب و هرج و مرج کشانند. سر نوشت حکومت های فاشیستی اغلب چنین بوده است. جمهوری اسلامی ایران دارای چنین سرشتی است. سخن از اصلاح دمکراتیک وقتی می توانست در میان باشد که از لحاظ نهادی، نظام دارای چنان ظرفیتی باشد که بشود برای تغییر ماهیت کارکرد درونی نهادهای آن تلاش کرد. چشم انداز اصلاح با قید احتمال تنها در نظام های استبدادی اتوریتر می تواند قابل تصور باشد و نه در نظام های توتالیتر فاشیستی.
با آنکه همه مقدرات کشور در نظام های استبدادی در دست یک فرد و یا یک نهاد ویژه متمرکز می شود، و اراده رهبر در همه جا به اجرا در می آید، با این حال همه این نظام ها انتخابات برگزار می کنند و دارای مجالس قانونگذاری هم هستند. این انتخابات ها چه معنایی می تواند داشته باشند؟ سه پژوهشگر-هوارد مکلیو نیگورد، کارل هنریک کنوتسن و تور ویگ- دقیقا برای یافتن پاسخ به همین پرسش 259 رژیم خودکامه را در بین سال های 1946-2008 مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. به عقیده این پژوهشگران برگزاری این انتخابات ها ریسکی است که نظام های خودکامه به رغم خطراتی که این انتخابات ها در بر دارند، می پذیرند و اجرا می کنند. مهمترین دلیل برگزاری این انتخابات ها آنست که این انتخابات ها عمر رژیم استبدای را طولانی تر می کنند. دیکتاتورها در این اتخابات ها موفق می شوند بعضی از سران اپوزیسیون را بخرند و برای ادامه حیات خود مشروعیتی دست و پا کنند. این انتخابات ها همچنین یک فرصت استثنایی به دیکتاتور می دهند تا از وضعیت مخالفان یک ارزیابی دقیق تری به عمل آورد. دیگر آنکه نظام دیکتاتوری با استفاده از سازمان های تحت اختیارش و از طریق تبلیغات و امکانات وسیع مالی، به نیروهای مخالفش هشدارهای ترس آوری را مخابره می کند. به این ترتیب جلب برخی از اپوزیسیون، ترساندن بعضی دیگر و کسب اطلاع از موقعیت و وزن نیروی مخالف، به بقای بیشتر رژیم خودکامه یاری می رساند.
اما این سوپاپ اطمینان- انتخابات- در برخی موارد نیز نتیجه ای معکوس به بار می آورد. در نمونه های بسیاری دیده می شود که در حول و حوش همین انتخابات های فرمایشی آنچنان ثبات سیاسی بهم می ریزد که دیکتاتور در چشم بهم زدنی سقوط می کند. در ایران با توجه به طولانی شدن عمر استبداد و افشای چهره آن برای مردم ، قراین زیادی دلالت بر احتمال فروپاشی ناگهانی نظام دارند. آیا اپوزیسیون دمکراسی خواه آمادگی قبول مسولیت در چنین لحظات خطیری را دارد؟ تاخیر تا کی.
احمد تاج الدینی
دوشنبه سوم آوریل.2017