مانس اشپربر، شهامت حق گفتن و تنهاماندن را داشت و هرگز قانع نشد که به کارگیری وسائل بد میتواند به هدفهای خوب بیانجامد. نمیتوانست به اسم حقیقت، دروغ بگوید. از نگاه او هر چیز که حقیقت نبود یا دست کم با جستوجوی حقیت مطابقت نداشت، پوچ و بیارزش بود. معتقد بود هنگامی که تشکیلات از حالت ابزار درآمد و هدف شد و وقتی بیمروتی و ناراستی را توجیه کرد، وقتی انتقاد، جاده یکطرفه و راهبران، تافته جدا بافته شدند، غفلت و سکوت جفا است
کتاب: “جباریت” نوشته: “مانس اشپربر” مترجم: “کریم قصیم”
مانس اشپربر، شهامت حق گفتن و تنهاماندن را داشت و هرگز قانع نشد که به کارگیری وسائل بد میتواند به هدفهای خوب بیانجامد. نمیتوانست به اسم حقیقت، دروغ بگوید. از نگاه او هر چیز که حقیقت نبود یا دست کم با جستوجوی حقیت مطابقت نداشت، پوچ و بیارزش بود. معتقد بود هنگامی که تشکیلات از حالت ابزار درآمد و هدف شد و وقتی بیمروتی و ناراستی را توجیه کرد، وقتی انتقاد، جاده یکطرفه و راهبران، تافته جدا بافته شدند، غفلت و سکوت جفا است