شکوه ها از جامعه روحانیت زیاد است و پیشینه سدها ساله دارد، ولی برای چاره اندیشی و ایجاد شرایط یک دوربرگردان، من به شرح زیر پیشنهاد میکنم:
1. پیشنهاد سال 1390 من درباره ایجاد یک شورای مرجعیت تحت عنوان “پیشنهاد برای ساماندهی مرجعیت شیعه”در راستای تمرکز و یگانه سازی سیاستگزاری در امور مذهبی، تایید یا سلب صلاحیت روحانیان، انحصار صدور فتوا و دستورهای مذهبی و غیره، را اجرا نمایید. متن پیوست این پیام است.
2. روش اعطای صلاحیت اجتهاد و مرجعیت را باید این شورا تعیین کند تا ازسیاست بازی و فرقه گرایی در امر دین و رسوخ ناشایستگان و فرصت طلبان به کسوت روحانی جلوگیری شود. صلاحیت بسیاری از روحانیانی که با لقب های رسمی موعظه، یا در امور مالی و سیاسی کشور دخالت می کنند باید بازنگری شود. آیت خدا باید براستی خدایی و مردمی باشد نه در پی شهوات دنیایی و مال اندوزی و قدرت طلبی.
3. به امامان جمعه و سخنرانان مذهبی توصیه شود که برای حفظ احترام دین از نشر خرافات و دروغ پردازی نسبت به رویدادهای مذهبی و گریه های دروغین و نمایشی بپرهیزند، که همگی توهین به باورهای دینی ماست؛ و هنگام موعظه نزاکت اخلاقی را رعایت و از الفاظ مستحجن و شهوانی پرهیز کنند. روایت های دینی باید بطور مستند اظهار شود نه با خیال پردازی سخنگو. ما ایرانیان هزاران سال است که یک روز در سال، از مرگ سیاوش تا شهادت امام حسین (ع)، سیاه می پوشیم و سوگواری می کنیم. اینها قهرمانان اخلاقی ما هستند. گریه کردن و تخلیه خود از غم و نامهربانی های زندگی سالی یک بار یک چیز است و گریه های دروغین منبری سالی 365 روز که مقدسات ما را به سخره میگیرد چیز دیگر. چرا باید همه آیین های زیبای خود را زشت نمایی کنیم؟
4. سدها سال است که روحانیت کشور به تحجر، نابخردی سیاسی و پشتیبانی از دیکتاتوری متهم شده است. آیا زمان آن فرا نرسیده که روحانیت چهره خردمند خود را بنماید و براستی مردمی شود؟ من هشدار میدهم که با انقلاب اطلاعاتی که در دهه های اخیر رخ داده و با گسترش شبکه های اجتماعی مردم بهم نزدیک شده و با مردم جهان در تماس هستند، سانسور حکومتی دیگر اثری ندارد و خبرها مانند برق به سرایر جهان میرسند؛ و اگر روحانیت اقدام به بازنگری در سیاست وجودی خود نکند، و سیاست درهای باز برای روحانی خوانده شدن و آزادگزاری هم صنفی های خود تجدید نظر نکند، و نتواند با دستور سازمانی از دروغ پردازی و ترویج خرافات از منبرها جلوگیری کند، نه تنها روحانیت ما بعلت جولان شمار زیادی روحانی نمای منبری به استهزای جهانی کشیده خواهد شد، که روحانیت بطور اعم بسوی فروپاشی اجتماعی پیش خواهد رفت.
5. فراموش نکنید که نابودسازی زمینه و جلوگیری از گسترش و پیشرفت علمی در کشورمان از زمان از سده چهارم تا صفویان و بعد قاجاریان به “تحجر” این صنف نسبت داده میشود. بسیاری دانشمندان ایرانی، مانند رازی، پورسینا، خیام، سعدی، فارابی، رودکی، خوارزمی، سهروردی و غیره، و بسیاری که از ترس جان نام عربی بر خود گذاشتند، بودند که روحانیت به گونه ای علیه آنان برخاست و فرصت وقوع رنسانس ایرانی پس از حمله بنیان کن عرب را نداد. ولی اندیشه همین دانشمندان ایرانی بود که زمینه رنسانس علمی و اخلاقی اروپای دوران سیاه را فراهم کرد. شما اگر به نوشته های اندیشمندان رنسانس اروپا، مانند دیده رو، نیچه، کانت، گوته، مارکس، هگل، بیکن، فیبوناچی، دکارت و غیره مراجعه کنید متوجه نسخه برداری آنان از اندیشه ایرانی و تاثیر ما در پیشرفت علمی و فلسفی غرب میشوید. کشتن اندیشمندان و فیلسوفان و فراری دادن آنان به روحانیت آن دوران نسبت داده میشود، و اکنون هم دچار این بلا هستیم. اندیشه ایرانی اروپای وحشی را بسوی تمدن و دانش پژوهی سوق داد، به تایید بزرگانی چون رسومی و ابن خلدون و ویل دورانت پایه دانش سده بیستم را برای غرب گذاشت، ولی در میهن خود تکفیر و محدورالدم میشد و هنوز میشود. امروز بنگرید که جوانان و نخبگان ایرانی که از خشونت و فساد جمهوری اسلامی از میهن گریخته اند، چگونه در اروپا و امریکا میدرخشند و کشورهای میزبان را از دانش و هنر خود شگفت زده کرده اند. ما چرا باید پس از 1400 سال هنوز دچار این بلای اجتماعی و عقب افتادگی باشیم؟
در تاریخ ایران، روحانیت برای آغاز و شکست جنگهای نابخردانه بسیاری از جمله جنگ ایران و روسیه سرزنش میشود، برای جلوگیری از نوآوری های امیرکبیر و فراهانی سرزنش میشود، برای جلوگیری از برپایی جمهوری در ایران پس از انقلاب مشروطیت و تلاش برای بازگشت سلطنت سرزنش می شود، برای شکست دولت ملی و مردمی مصدق و بازگشت دیکتاتوری سرزنش میشود، برای نارسایی ها، کشتارها و کژیهای پس از انقلاب 1357، دیکتاتوری، پسرفت اقتصادی و اجتماعی کشور، فرار سرمایه و گریزاندن مغزهای کشور، جنگ خانمانسوز با عراق، دهها سال تحریم و فساد گسترده و خشونت و بیسوادی و عقب افتادگی امروزی سرزنش میشود. تا کی می خواهید چنین نقشی را برای خود در تاریخ ایران ثبت کنید؟ چرا برای حفظ حرمت دین و خودتان هم که شده از پاکسازی صنف خود هراس دارید؟ همه صنف های تخصصی مانند مهندسان، پزشگان، حقوقدانان و غیره مقررات سازمانی دارند و همکاران را موظف به پیروی از اصولی بنیادین میکنند. چرا باید صنف روحانیان اینقدر ولنگوباز باشد؟
6. یک اشکال بزرگ روحانیت و مرجعیت اینست که بجای وابستگی به کمکهای داوطلبانه مردمی برای زیستن، دست در بودجه کشور که باید برای رشد و آبادانی و آموزش و رفاه مردم هزینه شود دارد. پولهای کلانی که روحانیت به بهانه های گوناگون از حکومتهای ضد مردمی اخذ میکند، هیچ تولیدی بجز نشر و ترویج آنچه در طی 1400 سال پیش بطور تکراری تولید شده ندارد و کشور را در عمران و زیرساختهای ملی، رفع فقر، آموزش همگانی و درمان و فناوری و غیره فلج و عقب افتادگی را بر مردم تحمیل کرده است. افزون بر آن، انحصارهای اقتصادی نه بر پایه شایستگی و تخصص بلکه بر پایه نفوذ غیرمتعارف سیاسی از نهادهای دولتهای غیر ملی اخذ شده که به اقتصاد آزاد و رقابتی آسیبهای جبران ناپذیر زده است و کشور را به فقر بیشتر سوق داده است.
7. طرح “شورای مرجعیت” من که در سال 1390 پیشنهاد کردم، برای حفظ حرمت دین و روحانیت و قرار گرفتن آنها در جایگاه شایسته خود بود. شما “روحانیان خوب” که مخاطب من هستید همت کنید و شهامت بخرج بدهید و آن شورای مرجعیت پنج تنی را، با همه مخالفتها و جنجالهای احتمالی، عملی سازید. این کار بسیاری از نارسایی هایی را که دامن گیر جامعه روحانیت و جامعه ایرانی شده کاهش خواهد داد؛ و روحانی نماهای خرافات پرداز و دروغگو و بی اخلاق را، که باعث بدنامی شما هم میشوند، از منبر و عمامه محروم خواهد ساخت. روحانی اگر میخواهد وارد حکومت شود باید مانند نظامیان از صنف خود کناره گیری نماید، زیرا آنها در سیاستگزاری نمی توانند از قفس محدودیت های مذهبی خود را رها سازند، بنابراین کشور را هم دچار همان محدودیت ها میکنند که نتیجه آن فساد در بالا و نارضایتی و شورش در پایین است.
همچنین امیدوارم که در آینده ای نه چندان دور از تشکیل این شورا، شما خردمندانه شورای مرجعیت را تبدیل به ” شورای روحانیت ایران” نمایید و شهامت این را بیابید که بخاطر همبستگی ملی و زدودن نابرابری و محرومیت های فرقه ای شورا را گسترده تر کنید تا یک مفتی اعظم نماینده جامعه اسلام سنی ایران، و نمایندگانی از مذهبهای دیگر ایرانیان، مانند یک اسقف اعظم از مسیحیت، یک موبد موبدان از آیین زرتشت و یک خاخام اعظم از یهودیت را به شورا بیافزایید. این اقدام نه تنها ملت ایران را یکپارچه و نفوذناپذیر خواهد کرد که روحانیت شیعه ایرانی درسی بزرگ به جامعه بشری خواهد داد که خداوند همه را برابر آفریده و قصد نفاق افکنی در میان بندگان خود را نداشته است. شما با این ابتکار در تاریخ جهان جاودانه خواهید شد؛ و بار دیگر فرهنگ والا و بزرگ ایرانی به جهانیان درس تمدن خواهد داد.
8. من همچنین امیدوارم که در آینده نزدیک، قران به زبان رسمی کشور آموخته شود تا مردم بفهمند چه میخوانند و توتی وار آنرا از بر نکنند. همه دینهای دیگر جهان کتابهای آسمانی خود را به زبان ملی خود میخوانند و از اینکه پیروان بدانند در آنها چه نوشته شده هراس ندارند. نماز را هم که برای ایرانیان پیشینه هزاران ساله دارد ارجح است هر کس به زبان خود بخواند. یکی از دلایل اصرار برای نماز عربی توهم وحدت بخشی میان امت های اسلامی بوده، که تاریخ 1400 ساله ما ثابت کرده چنین هدفی دسترسی ناپذیر و ناممکن است. ما نباید مردم را از فهم معنای نیایشی که میکنند محروم کنیم. در مورد اذان نیز همین استدلال وارد است. برخی علما استدلال میکنند که نماز و اذان تعبدی است و باید کورکورانه انجام شود، ولی این دلیل با روح اسلام که دانایی و عقلانیت را ملاک قرارداده در تضاد میباشد. در قران آمده که خداوند به هر زبانی داناست، پس نیایش خداوند به زبانی که معنای آنرا خود نمی فهمیم، ولی “او” میفهمد، توهین به دانایی خداوند است.
با گرامیداشت و به امید تحولی بزرگ در جامعه روحانیت ایرانی
کورش زعیم
هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران- هیجدهم تیرماه 1395خ