اداره جامعه امری دنیوی است که با امور معنوی و اخروی ارتباطی ندارد که آنها مربوط به شخص است نه جامعه بنابراین از آنجا که باور اندیشه را ایستا می کند ، ما دخالت ترویج کنندگان باورها را در اداره کشور نمی توانیم بپذیریم. قانون گذاری و اداره جامعه باید پویا باشد نه ایستا ، روزآمد باشد نه بنیاد گرا و بر پایه رای آزاد مردم باشد.
با درود به دوستان گرامی و هم میهنان عزیز،
ما در دهه های اخیر شرایطی را تجربه کرده ایم که در سده های گذشته درباره آن خوانده بودیم ، ولی هیچ احساس تجربی از آن نداشتیم و برایمان به افسانه می ماند.نابغه ای چون احمد کسروی با بینش دورنگر خود نوید یک حکومت مذهبی را به ما داده بود، ولی ما مفهوم آن را تا امروز درست درک نمی کردیم.هیچکدام از پیامبران که برای منطقه خود آئین یکتا پرستی و نیکی و اخلاق اجتماعی را به ارمغان آورده اند ، هرگز برنامه ای برای ایجاد حکومتهای دینی نداشته اند. همه حکومتهای مذهب پایه توسط کسانی که مدعی جانشینی ایشان بوده اند برپا شد ، و همه این حکومتهای مذهبی چه در اروپا و چه در غرب آسیا منجر به دیکتاتوری و خشنوتهای بی پایان ، منع اندیشه آزاد و عقب افتادگی تمدنی شد.وقتی پیامبر بزرگ ما می فرماید که بالاترین عبادت دانش آموختن و آموزش آن است براستی به پیروان خود می گوید که در زمان خود ایستا نمانید و با دانش و فن روز همگام باشید.گفته پیامبر این پیام را می دهد که اندیشه ات را رها کن تا پرواز کنی و فراتر از آنچه امروز هست و من برایت به ارمغان آورده ام بیاندیش.هیچ کجای آورده های پیامبر اسلام در مکه با آموزه های فرهنگ کهن و والای ایرانیان مغایرت ندارد ، و چون دل آنرا بشکافی همان پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک است که ما ایرانیان از آغاز فرهنگ خود را بر پایه آن ساخته ایم.حکومتهای دینی نه توسط پیامبران که به دست مدعیان جانشینی آنان برپا شده در اروپا پاپهای سده های سیاه بودند که به نام دین ملتها را علیه هم می شوراندند ، جنگها به پا می کردند ، مخالفان را گردن می زدند و ناباروران را به اتهام ارتداد در آتش می سوزاندند تا قدرت و ثروت خود را بیفزایند در منطقه ما هم شهوت قدرت و ثروت بنی امیه و بنی عباس که مدعی جانشینی بودند تاریخ خونین و غارت زده ما را تعریف می کنند. هیچ کدام از این حکومتها نه به راستی مسیحی بودند و نه مسلمان ، و در زمان آنها هیچ پیشرفت قابل توجهی رخ نداد ، زیرا اندیشه مرده بود و باور حکومت می کرد.ما که همیشه پیشرفته ترین قدرتمندترین و مردمی ترین کشور جهان زمان خود بودیم از شکست خورده ترین و عقب افتاده ترین شدیم ، و موج عظیمی از دانشمندان و اندیشمندان خود را اگر به علت اندیشیدن کشته نشده بودند در مهاجرت به غرب از دست دادیم ، این مهاجرتهای دردناک در دهه های اخیر هم بر کشور ، تحمیل شده است.ظهور بنیاد گرایان باورمند داعش در منطقه یادآوری دردناکی از گذشته ما است ، و نشان می دهد که چگونه در یک حکومت مذهبی افراطی با ایستا کردن اندیشه و تحمیل باورها می تواند یک جامعه پویا را به تباهی و نابودی بکشاند. داعش یک نمونه افراطی از یک جامعه تعبد گرا و تکلیف گرای مذهبی که اندیشه را ایستا کرده و باور را تحمیل کرده است.چنین حکومتهایی نه اصلاح پذیر و نه می توانند برای تضمین بقای خود از خشونت و سرکوب دست بردارند. ما ایرانیان همیشه خواهان جدایی دین از حکومت بوده ایم چنانچه با شکست حکومت مذهبی بغداد ، حکومتهای سکولار ایرانی سر برافراشتند و بار دیگر فرهنگ و زبان و دانش ایرانی را زنده کردند ، سرشت ایرانی با ایستایی اندیشه سازگار نیست.برخی واژه سکولاریسم را به بی دینی یا ضد دین تعبیر می کنند ، در حالیکه سکولاریسم با باورهای دینی و شخصی مردم کاری ندارد.هدف سکولارسیم نفی دخالت باورهای بسته و ایستایی اندیشه در قانون گذاری و مدیریت جامعه است.اداره جامعه امری دنیوی است که با امور معنوی و اخروی ارتباطی ندارد که آنها مربوط به شخص است نه جامعه بنابراین از آنجا که باور اندیشه را ایستا می کند ، ما دخالت ترویج کنندگان باورها را در اداره کشور نمی توانیم بپذیریم. قانون گذاری و اداره جامعه باید پویا باشد نه ایستا ، روزآمد باشد نه بنیاد گرا و بر پایه رای آزاد مردم باشد.به تعبیر من سکولاریسم به همه باورهای دینی احترام می گذارد و نقش آنها را در ترویج اخلاق نیک و درستی و راستی که تاریخ ناپذیر هستند ، و عاری از خرافات ، برای جامعه سودمند می داند ، در حالیکه مدیریت کشور باید تخصصی ، روزآمد و برپایه دانش و فن روز و شایستگی باشد.
کوروش زعیم هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران زندان اوین ، ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶ )