نشریه جامعه شناسی ایران در پی طرح مهمترین چالش های اجتماعی روز ایران، با برخی از صاحبنظران جامعه شناسی به گفتگو نشسته است. نتیجه این پرسش و پاسخ با دکتر پرویز پیران، متن تحلیلی زیر است. پرویز پیران ، شهرشناس و جامعه شناس اهم اکنون استاد و عضو هیات مدیره آکادمی سویس برای توسعه و وابسته علمی پروژه نوسازی محله ای دانشگاه فنی برلین است. این گفتگو توسط مینا و میترا سخامهر صورت گرفته است.
###
به نظرتان با توجه به حوزه پژوهش های تجربی شما، کدام مسئله ی اجتماعی و فرهنگی در جامعه ی ایران در صدر اهمیت توجه است؟ به تعبیر دیگر کدام مسئله بیشترین نقش را در پیش برد تحول و توسعه در جامعه ی ایران ایفا می کند؟ موانع و زمینه های اصلی بروز و رشد این مسئله در جامعه ایران کدامند؟ چه راهکارهایی را می توان برای کاهش، مدیریت و چاره جویی مسئله مورد نظر پیش بینی کرد؟
پیران: قبل از پاسخ به پرسش های طرح شده باید به نکته ای بسیار مهم اشاره کرد که به ماهیت جامعه ی انسانی به طور کلّی مربوط است. توجه به این نکته از آنجا ضرورتی تمام دارد که پدیده های اجتماعی در هم تنیده و همراه با تأثیر و تأثر متقابل و گاه چند سویه، بازخوردهایی گاه گسترده آن هم در جهات گوناگون و علاوه بر این موارد در حالاتی دارای ضرایب هم افزایی اند. از این روی اشاره به مهم ترین مسئله آن هم به نحوی قابل قبول که جای هیچ پرسشی را باقی نگذارد، تقریبا محال است.
باید توجه داشت که در شرایط عادی به هنگامی که جامعه درحال طی مسیری رو به رشد است و نهادها و سازمان ها به باور اکثریت مردم به خوبی ایفای نقش می کنند، می توان به برخی مباحثی که به نظر می رسد از سرعت و کیفیت سایر بخش ها، فرایندها و موضوعات عقب مانده اند، یاد کرد. لیکن به هنگامی که جامعه با مشکلات جدی روبرو است و مدتی از عمر مشکلات می گذرد، اگر نگوییم اشاره به مهم ترین مسئله بی مورد و یا غیر ممکن است، حتماً کاری ساده نخواهد بود. برای مثال سال ها و سال ها متخصصان اقتصاد و سایر رشته های مرتبط به انسان، ندا درداده اند که کمبود بودجه یا منابع مالی مهمترین معضل توسعه به نظر می رسد. کم نیستند متفکران رشته های گوناگون که این نظر را تأیید و اهمّیت منابع مالی را گوشزد می کنند. امّا فوراً می توان به متفکران و متخصصان یاد شده، شرایط ایران هشت سال، نه سال پیش را گوشزد کرد. دورانی که در آن 28 درصد درآمد نفت ایران از آغاز تا کمی بیش از یک سال قبل، به کشور سرازیر گردید و نتیجه ی آن صدها طرح ناتمام، ده ها پروژه نادرست آغاز شده، به درستی مکانی یابی نگردیده و فسادی است که شاید بدون کمترین اغراقی در تاریخ معاصر ایران مانند نداشته است.
با توجه به حجم منابع مالی و منفی بودن آهنگ رشد و غارتی چشمگیر در بخش های اقتصاد ملّی، آیا می توان عجولانه نتیجه گرفت که پس مدیریت ناکارآمد و ناشایسته آن هم برپایه بی توجهی به شایسته سالاری، بزرگترین مسئله و معضل بوده است؟ اما با پذیرش این امر فوراً می توان پرسید، ناکارآمدی مدیریتی، محصول چه عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است؟ اینجاست که بازهم باید به کاووش ادامه داد و از زنجیره ی عللی و معلول هایی که از پی هم می آیند، یاد کرد و آن ها را برشمرد و به قول معروف دچار دوری شیطانی یا باطل گردید.
از این روی باید پذیرفت که در شرایط بحرانی، هر مسئله و موضوعی به تدریج فوریت و اهمیت پیدا می کند. گرچه براساس اطلاعات موجود از یکسو و ارزیابی وجدان جمعی جامعه و بالاخره آثار آسیب شناختی مسئله و پدیده ای، در هر لحظه می توان به اولویت بندی خاصی رسید. در این ارزیابی، گستره ی اثر گذاری نیز شاخص دیگری است. بر این اساس هرگاه محققی به مسئله ای توجّهی ویژه نشان دهد، می تواند جامعه را نسبت به اهمیت، فوریت و ضرورت برخورد با آن مساله ی خاص در شرایط بحرانی، مجاب نموده و توجه ویژه ای را نسبت به آن برانگیزاند. بر این اساس سخن گفتن از مهم ترین مسئله ی اجتماعی چه از نگاه منفی به عنوان مانع و چه از نگاه مثبت ، به عنوان تسهیل کننده ی توسعه، پیشرفت و تحول، خود به معضلی بدل می گردد . برای مثال می توان گفت که «شکل گیری عزم ملّی برای توسعه و پیشرفت درون زا و متن محور» یا به بیان دیگر رسید اجماعی نسبی لیکن پایدار که عقب ماندگی، تداوم و رشد عقب ماندگی، هنوز از منبعی خدادادی (مثلا نفت) تغذیه کردن، ضعف یا فقدان وجدان حرفه ای، کاهش مشهود تمایل جمعی به پیشرفت و کرختی عمومی، بی عملی، پوچی و افسردگی، باید جایی و به نحوی متوقف گردد.
افزایش بهره وری جمعی و فردی، تلاش مضاعف و هم افزایی در زمینه ی کار جمعی هدفمند و با برنامه که پیش شرط و پیش فرض های «عزم ملی توسعه و پیشرفت درون زا و متن محور» تلقی میگردد بروز و ظهور ملموس و فراگیر را تجربه کند. یعنی توسعه ای بهره مند از دانش جهانی که به تمامی مردم جهان تعلق دارد ولی در عین حال ریشه های تاریخی متنی که آن خواهد رویید را در نظر گیرد و بر این پایه ی ، عزم ملی، به راه افتد. به دیگر سخن عزم ملی بر پایه دیالکتیک عام (دانش جهانی) و خاص( متن و زمینه جامعه ای خاص با تاریخی ویژه شکل گیرد و ببالد و متکی به توانمندی های بومی و کاشف و توسعه دهنده ی آن توانمندی ها بوده و باقی بماند و آگاه به متن اجتماعی و فراز و فرودهای آن،به پیش رود. مهمترین متغیر چند وجهی و گسترده ی پیشرفت و بهروزی ایران وجود سرزمینی توانمند با امکاناتی خیره کننده است. این واقعییت تنها پیش شرطی ارزشمند است که کافی نیست و هشت سال گذشته نشان داده است که برعکس چگونه می تواند بنیان کن شود و ریشه بسیاری از گرانبهاترین پدیده ها را بسوزاند و نابود کند.
نگارنده تمایلی ندارد که ترجیع بند تکراری و به دلیل تکرار ملال آور «ایران جامعه ای توانمند است» اشاره کند. بلکه اجازه می خواهد تا فقط فهرست وار و به قولی، به نحوی گذرا ، برخی جنبه های عینی و مادی این توانمندی را برشمارد تا خواننده ی عزیز و گرانقدری که بر او منّت نهاده و نوشته ی او را مطالعه می کند خود به خود و به شکلی خودکار به این پرسش در ذهن خود برسد که «پس از چه روی عقب ماندگی، از چه روی تداوم عقب ماندگی، از چه روی این همه معضل و رنج، از چه روی افزایش فقر نسبی و مطلق آن هم به گواه منابع رسمی، از چه روی افزایش اعتیاد به مواد مخدر سنتی از یک سو و درگیر شدن بسیار سریع و گسترده ی جوانان به مواد مخدر خانمان سوز صنعتی، از چه روی نرخ بالا و رشد یابنده ی طلاق، به چه دلایلی این همه فساد گسترده ی اداری، مالی، از چه روی شکل گیری مافیایی گسترده لیکن ناتوان ازشکل دهی ، به راه اندازی و هدایت توسعه ای صنعت و دانش بنیان، از چه روی اینهمه سست شدن پیوندهای اجتماعی، از چه روی هرج و مرج درساخت و ساز شهری و … و … و … ؟
باید دقت کرد که ایران:
1- دومین کشور جهان از نظر منابع گاز طبیعی است.
2- سومین کشور جهان از نظر منابع نفت خام شناخته شده می باشد.
3- هفتمین کشور از نظر منابع شناخته شده ی مس جهان به شمار می رود.
4- از جمله ده کشور با منابع غنی سنگ آهن گزارش شده است.
5- پانزدهمین کشور از نظر منابع ذغال سنگ جهان اعلام گردیده است.
6- دارای بیش از 2000 کیلومتر لبه ی آب – خاک (خلیج فارس) با قابلیت بهره برداری در نه ماه از سال است.
7- جزء ده کشور نخست گردشگری جهان می باشد. منبع عظیمی که تقریباً تعطیل است.
8- دارای هفت اقلیم که ایران را یکی از برجسته ترین مراکز پرورش گیاه دارویی جهان میسازد.
9- از جمله چهار کشور مستعد تولید سبزی وگل وگیاه جهان برای صدور در مقیاس جهانی
10- دارای جمعیت باسواد قابل ملاحظه
11- دارای جمعیت تحصیلکرده و مستعد قابل توجه
12- مرکز کم نظیر حمل و نقل هوایی و جاده ای در سطح جهان
13- بدون کمترین اغراق و تمایلات شوینیستی ( فریفتگی محلی و قوم و قبیله ای مفرط و بی پایه، خود برتر بینی و خود دوستی) ایران راهبردی ترین نقطه ی جهان است. فقط کافی است توجه شود که 80 درصد منابع انرژی جهان در جنوب، غرب و شمال کشور قرار دارد. از سوی دیگر در شرق ایران هشت کشور وجود دارند که به آب های آزاد جهان راهی ندارند و ضمناً در خاطره جمعی آنان تمایلی به روسیه نیز جز نفرت وجود ندارد. اساساً ایران در طول تاریخ، مکانی راهبردی بوده است. نظریه نگارنده به نام نظریه ی راهبرد و سیاست سرزمین جامعه ایران برگذر گریز ناپذیر راه ها، کشورگشایی ها، کشاکش های سراسری و منطقه ای از ایران بناشده است. لیکن پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ایران راهبردی ترین نقطه ی جهان گردیده است.
فهرست بالا را می توان به درازا کشید. امّا به همین تعداد بسنده می شود. حال باید دوباره و صدباره پرسید، چرا در ایران وضعیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به وضع کنونی رسیده است؟ رشد منفی 8/5 ثمره ی ورود صدها میلیارد دلار به ایران است. آیا پذیرش این امر که کسب این همه ثروت، عامل فقر و نابسامانی اقتصادی است، تعجب آور نیست؟ آیا می توان چنین ادعایی را پذیرفت؟
واقعیت آن است که جامعه ایران علیرغم توانمندی های چشمگیر خود، از مجموعه ای در هم تنیده که حاصل برهم افزایی مشکلات و در رأس آن ها رشد منفی اقتصادی و فاصله چشم گیر طبقاتی آن هم به دلایل گسترده گی استفاده اقلیتی از انواع رانت می باشد، در رنج است. غارت منابع و امکانات ملّی که هر روز بخش کوچکی از آن البته با ارقام نجومی برملا می شود، مطالبات بی دلیل اجتماعی را سراسری کرده است. بدین معنا که وقتی افراد بدون صلاحیت و بی دلیل تنها در سایه ی روابط و چنگ اندازی به منابع ملی و دولتی یا بهتر بگوییم حکومتی، در مدتی کوتاه به ثروت های افسانه ای دست می یابند و به دلیل نوکیسه گی، این ثروت به کف آمده را از طریق مصرف مسرفانه به نمایش می گذارند، همه مردم در هر جایگاهی همان مطالبات را پیدا می کنند. زیرا هیچ توجیه منطقی برای ثروت اقلیتی که کمترین ویژگی جز غارت و خیانت به کشور ندارند، پیدا نمی کنند. اینجاست که هر کس می کوشد بر سر دیگری کلاه گزارد و فربه تر به چنگ آورد. نگارنده چنین شرایطی را شرایط اغتشاش هنجارها و ارزش ها یا شرایط آنومیک پایدار شده و ادامه یافته خوانده است. اجازه دهید قبل از تعریف این مفهوم مهم جامعه شناختی تذکری مهم طرح گردد.
مفاهیم، ابزار شناخت و تولید نوعی روایت و معنایی نسبی اند. به هیچ روی نباید با عمده کردن مفاهیم آن ها را هدف تلقی کرد. مفهوم آنومی و جامعه آنومیک تنها وسیله ی تصویری دقیقتر آن هم دقیق به معنای تولید، نوعی روایت است. به دیگر سخن نباید از جسد شدن و عمده شدن مفاهیم دچار نوعی سردرگمی شد. دهها مفهوم دیگر را نیز می توان به خدمت گرفت و روایت های گوناگونی تولید کرد. لیکن در برخی شرایط مفهوم آنومی بُرد معنایی بیش تری را نشان می دهد و نوعی اجماع پدید می آید. به نظر می رسد که وضعیت آنومیک که از آن می توان به جامعه ی آنومیک تعبیر کرد مهم ترین مفهوم تصویر کننده وضع کنونی جامعه ایران است که می توان بر آن غلبه کرد. دلیل تأکید بر آن به عنوان گویا ترین توصیف را باید در چند نکته جستجو کرد. نخست فراگیری موضوع بدین معنا که شرایط آنومیک به نحوی فراگیر، گرچه با شدت و ضعف متفاوت، تمامی ابعاد و لایه های جامعه را در می نوردد به نحوی که هیچ موضوعی از آن برکنار نمی ماند. اجازه دهید که به نحوی گذرا شرایط یا وضعیت آنومیک تعریف شود. در برخورد نخست شرایط آنومیک از وقوع آنومی در جامعه برمی خیزد. آنومی را جامعه شناسان انگلیسی زبان به مفهوم (Normlessness) یعنی بی هنجاری یا فقدان هنجار ترجمه کرده اند که درست نیست. هیچ جامعه ای در هیچ زمانی بدون هنجار نمی تواند باشد. بهتر است آنومی را اغتشاش هنجارها نامید. بدین معنا که هنجارهایی موجودند اما از یکسو کارایی خود را از دست داده اند و از سوی دیگر جامعه در باب آن ها دچار سردرگمی است. در چنین شرایطی ارزش های جامعه نیز مخدوش می شود. ارزش (Value) در واقع نتیجه نهایی و بیرونی هنجار است. برای مثال ارزشی به ما از کودکی و در جریان اجتماعی شدن آموزش داده است که دزدی ضد ارزش است. پس در تعلیم و تربیت کودکانمان، باید تأکید کنیم که دزدی ارزشی منفی یا ضد ارزش است. اما فرزند ما متوجه می شود که بخش عمده ای از افرادی که در جامعه می شناسد و شرایط زندگی فوق مرفه ای دارند به دزدی و خلاف معروفند. یعنی دستیابی به نعمت های مادی که بسیار قدرتمند است از طریق صحیح برای اکثریت مردم ممکن نیست. اینجاست که سوال مهمی در ذهن کودک یا نوجوان شکل می گیرد که چرا پدر یا مادر یا نصحیت کنندگان من، به من اندرز می دهند که مانند افراد «موفق» نباشم و در فقر بدبختی ادامه حیات دهم. چنین شرایطی آنومیک است. به هنگامی که جامعه در مجموع آنومیک می شود این حالت بر تمامی وجوه جامعه و بر تمامی فرایند ها از جمله توسعه اثر می گذارد در نتیجه به نظر می رسد که انتخاب آن به عنوان مسئله زا ترین پدیده یا موضوع، بی ربط نباشد. بدیهی است که شرایط آنومیک به تدریج و با فراهم شدن شرایطی مانند بحران معیشتی در کنار سو استفاده های کلان، ناکارآمدی قانون و نظارت های درونی و بیرونی جامعه، سست شدن بنیادهای اخلاقی جامعه، از میان رفتن جدی شایسته سالاری ، اغتشاش ساز و کارها یا مکانیسم های ارزیابی، به هم ریزی اصول درست اکتساب و دسترسی بی ضابطه و نابرابر پدید می آید. خسته شدن اکثریت از وضع ترسیم شده زمینه شکل گیری عزم ملی که چاره کار است را فراهم می آورد. سپس بر پایه عزم ملی نظارت و حساسیت عمومی با شدتی باورنکردنی در زمانی بس کوتاه شکل میگیرد و توسعه می یابدو زمینه دگرگونی دانش بنیاد بر پایه ویژگی های هر جامعه ای فراهم میگردد. پس به طور خلاصه شکل گیری عزم ملی به عنوان جنبش اجتماعی درون ساختاری مهم ترین مسئله و شرایط آنومیک در مجموع مهم ترین مانع است. پس باشد تا بعد…..
جامعه شناسی ایران