تأیید اشغالگری اوکراین؛ هشداری روشن برای ایران
تحولات سالهای اخیر و بویژه تأیید آشکار اشغالگری در اوکراین از سوی برخی قدرتهای جهانی و منطقهای، نشان از ریزش اصولی دارد که مبانی نظم بینالملل را در دهه های پیشین شکل داده بود. عادیسازی تجاوز نظامی و اشغالگری، نادیدهگرفتن تمامیت ارضی کشورها، و توجیه نقض حقوق بین الملل به اعتبار توان نظامی، تکنولوژیک و مالی، آغاز خطرناکی را رقم زده، که طبعن پیامدهای جدی برای ایران دارد.
تهاجم روسیه به اوکراین و تایید اشغالگری توسط برخی دولتها، فزونطلبی و سیاستهای اشغالگرانه اسرائیل علیه فلسطینیان، رویکرد عثمانیگرایانه دولت ترکیه، و باجدهیهای کلان عربستان برای کسب حمایت قدرتمندها نظیر امریکا، همگی حکایت تغییر بنیادین در مناسبات جهانی دارد. تغییراتی که معطوف به تضعیف قوانین بین الملل و تعیین کنندگی و جولاندهی قوی ترها است.
در این شرایط، ایران نمیتواند با حکومتی پیشاقرون وسطایی، سیاست خارجی پان اسلامیستی و ویرانگرانه، امنیت و آینده خود را تضمین کند. عادیشدن نقض حقوق بینالملل، هشداری مستقیم برای کشوری با موقعیت ژئوپلیتیک حساس، نظیر ایران است.
این شرایط حساس و پرشتاب جهانی، ما را موظف می کند تا با صدای بلند فکر کنیم و اندیشه های خود را برای روشنگری، نقد و صیقل یابی تبیین کنیم:
نخست: منافع ملی باید محور سیاست خارجی باشد: امنیت سرزمینی، امنیت اقتصادی، ثبات منطقهای، توسعه علمی و فناوری، و پیوند پایدار با اقتصاد جهانی. در اینمورد باید گفت که حکومت اسلامی در تضاد ماهوی ایران و ملت ایران قرار دارد.
دوم: آزادی، دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر منابع مشروعیت داخلی و اعتبار بینالمللی ایراناند. کشوری که در داخل از آزادی ستیز باشد، در جهان نیز از امنیت پایدار برخوردار نخواهد شد. تجربه 47 سال کوبیدن بر طبل جنگ، اسلام و پان اسلامیسم، ایران را به سرزمین سوخته تبدیل کرد.
سوم: استقلال و عدم مداخله باید اصل ثابت باشد! در دنیایی که اشغالگری توجیه میشود، کوچکترین دخالت، تهدیدی برای تمامیت ارضی خود کشور است.
چهارم: توسعه و همکاری سازنده باید جایگزین تنشآفرینی شود. بدون تعامل علمی، صنعتی و اقتصادی با جهان، ایران در رقابت جهانی حذف خواهد شد. در این زمینه، حکومت اسلامی، ایران را به منزوی ترین و بدنام ترین کشور جهان تبدیل کرده است.
پنجم: اخلاق و مسئولیت جهانی (از حمایت از صلح و مخالفت با جنگطلبی تا احترام به حقوق بشر) سرمایه ژئوپلیتیک کشور و ضامن امنیت بلندمدت آن است. در این زمینه نیز حکومت اسلامی، ایران را به ضعیف ترین دوران خود رسانده است.
ششم: انسجام سرزمینی و امنیت اجتماعی در اولویت است! در جهانی که مرزها دوباره هدف قرار گرفتهاند، وحدت ملی و مدیریت مسئولانه تنوعها اهمیتی حیاتی دارد. زیر چتر حکومت های استبدادی و دیکتاتوری، جامعه ایرانی نمی تواند در قامت یک ملت قد برافرازد.
واقعیت این است که؛ هیچ کشور یا قدرتی دوست یا دشمن دائمی نیست و ایران باید هر بازیگر بینالمللی را تنها بر اساس رفتار واقعی او در سه حوزهٔ اساسی 1) تعهد به استقلال ایران، 2) نقش در توسعه کشور، و 3) پایبندی به اصول انسانی و صلحمحور ارزیابی کند.
در برابر جهانی که در آن اشغالگری عادی میشود، ما به سیاستی خردمندانه، مردمی و صلح محور نیاز داریم. آینده ایران را نه ارتجاع اسلامی، بلکه خرد جمعی جامعه ایرانی (ملت ایران) و منافع ملی تعیین خواهد کرد. در صورتیکه ملت ایران با اراده ای آزادیخواهانه، دمکراتیک، سکولار و میهن محورانه ادامه انقلاب زن زندگی آزادی را به پیروزی رساند، این شانس را خواهیم داشت تا سربلندی مردم و میهن را تجربه کنیم. چنین باد!
اقبال اقبالی
22.11.2025
























