غروب روز بیست و یکم بهمن ۱۳۵۷۷،اوضاع شهر تهران کاملا بهم ریخته بود. نزدیکترین پادگان به خانه ما, پادگان جمشیدآباد بود. من و برادرم و یکی از دوستانم به آن جا رفتیم تا در تصرف پادگان شرکت کنیم. برای چی؟ نمی دانم! ما برای هیچ کدام از کار هایمان دلیل مشخصی نداشتیم. فقط می دانستیم که شاه حاکم خوبی نیست و باید سرنگون شود. اگر کسی هم از ما می پرسید که به جای شاه چه کسی باید حاکم شود, می گفتیم که یزید, حاکم شود, بهتر از این است! به عبارت دیگر, ما می دانستیم که چه نمی خواهیم, ولی نمی دانستیم که چه می خواهیم!
پادگان خالی از ارتش و نظامی بود. همه جا تاریک بود. نمی دانم برق پادگان قطع بود, یا برق شهر؟ کورمال, کورمال, به دنبال اسلحه می گشتیم تا از انقلابمان دفاع کنیم. در حالی که شخصا از نزدیک یک اسلحه هم ندیده بودم, چه برسد که با آن کار کنم! دست بر قضا, دو قبضه ژ-۳ پیدا کردیم. و خوش حال و ظفرمند, می خواستیم از پادگان خارج شویم که یک مرد گردن کلفت, خواست اسلحه را از دست من بگیرد. آن دوستمان اسلحه خودش را زیر پالتویش پنهان کرده بود, و رفت. من و برادرم ماندیم و آن مرد گردن کلفت خر زور! ما دو نفری زورمان به او نمی رسید. نمی دانم چه مدت این در گیری ادامه پیدا کرد, ولی عرق هرسه نفرمان در آمده بود. جالب است که بدانید, هیچ فحشی رد و بدل نشد! آن وقت ها هنوز مردم مؤدب بودند. ناگهان مرد گردن کلفت خرزور, فریاد زد که اکبر بیا کمک! مطمئن بودم که با ورود هر نیروی اضافه ای اسلحه را از دست داده ایم. از آخرین توانم کمک گرفتم و گوشش را گاز گرفتم. این ماجرا قبل از گوش خواری تایسون اتفاق افتاد, و بعید نیست او از من یاد گرفته باشد! مرد گردن کلفت خر زور تفنگ را ول کرد و آخ, آخ گویان, گوشش را گرفت. همین فرصت کافی بود که من و برادرم با اسلحه فرار کنیم.
بیرون پادگان دو جوان اسلحه به دست, تفنگ را از ما گرفتند, و بار کامیونی کردند که پشت سرشان بود. مثل کسانی که نه در کشت شرکت می کنند, نه در آبیاری, نه در درو, نه… بعد جلوی آسیاب می ایستند و محصول کیسه شده را می گیرند! نفهمیدم که راست بودند یا چپ؟ چون آن روز ها همه شکل هم بودیم. بعدها عده ای ریش در آوردند. ولی امیدوارم با اسلحه ای که از ما گرفتند, کسی را نکشته باشند. ناگفته پیداست که کجایمان سوخته بود! اما بعدها وقتی آن دوستمان را به جرم پنهان کردن اسلحه اعدام کردند, در حالی که با آن اسلحه, یک فشنگ هم شلیک نکرده بود, سوزش آن جایمان رفع شد. ولی جای دیگرمان سوخت.
برگرفته از فیس بوک