سه میهن،- وطن اجدادی، میهن سوسیالیستی، وطن تبعیدی.
موضع زحمتکشان،- نخست وطن پرست، سپس جهانوطن.
پاتریوتیسم یا وطن پرست، عشق به میهن و سرزمین پدری است. آن واژه ایست یونانی-فرانسوی که از قرن 18 میلادی در فرهنگ سیاسی غربی مرسوم است. اصطلاح آن از سال 1831 میلادی به معنی سرمست و دوستدار ناپلئون بود. عشق به وطن و خلق خود باید همراه باشد با احترام به خلقهای دیگر و تایید آزادی و استقلال آنان. وطن دوستی یعنی عشق به محیط جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و عشق به جا و مکانی که مردم در آن زندگی و مبارزه میکنند. لنین میگفت: وطن پرستی احساسی است عمیق که از طریق قرنها و هزارهها زندگی و هستی در میهن، در درون انسان ریشه دوانده. سوسیالیستها بر این باورند که وطن پرستی در جامعه طبقاتی محتوایی طبقاتی دارد چون هر طبقه ای رابطه اش با وطن از طریق منافعش بیان میشود، مثلا رابطه بورژوازی با وطن از طریق منافع طبقاتی خودمحور و اگوئیستی او تعیین میشود و تاثیر میگیرد.
وطن پرستی پدیده ای تاریخی-اجتماعی است، آن محیط جغرافیایی فرهنگی اجتماعی سیاسی زندگی و مبارزه خلق است. وطن دوستی اصلی است اخلاقی سیاسی احساسی که محتوایش در عشق و صداقت نسبت به وطن و افتخار یا حسرت به گذشته و زمان حال و اعلان آمادگی و علاقه برای دفاع و حفاظت از منافع آن است. وطن پرستی قطب دیگر یا بخشی از احساس یا مسئولیت جهانوطنی است و در دورههای مختلف محتوایی طبقاتی گوناگونی دارد. میهن پرستی میتواند قطب مخالف ناسیونالیسم بورژوایی نیز باشد که از نظر رابطه سازمانی متحد گلوبالیسم سیاسی است.
چپ ها و لیبرال ها تاکید میکنند که وطن پرستی مخالف شونیسم و ناسیونالیسم است و برای درک و تکمیل و مقایسه آن، باید به مفاهیم و مکاتب دیگر مانند: ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم، شونیسم، و ملت نیز توجه نمود. از نظر روانی برای احساس در خانه بودن، و احساس بیگانگی ننمودن، محیط فرهنگی اجتماعی برای هر انسانی مهم است. شخصیت انسان در سازش و وحدت جغرافیایی و محیط فرهنگی اجتماعی طبیعی بنام وطن شکل میگیرد. شخص وطن پرست حاضر است حتی خود را در راه رهایی و شکوفایی و حفاظت از وطن قربانی کند. انسانها در تمام دورهها حامل و ناقل واقعی احساس میهن پرستی بوده اند و علاقه ای عمیق به سرنوشت وطن و سرزمین پدری خود و مردم داشته اند. میهن پرستی دارای محتوای اجتماعی مختلف است و شامل: فرهنگ جامعه طبقاتی، و خصوصیات طبقاتی است. آن اندیشه و آموزشی است پیرامون اینکه سیاستمداران و شهروندان باید رفاه و سعادت هم میهنان خود را مد نظر داشته باشند.
میهن و وطن، محیط و منطقه ایست جغرافیایی، اغلب در ارتباط با وجود یک دولت، که انسان خود را از نظر احساسی متعلق به آنجا میداند و تولد و رشدش در آنجا بوده و سنت ها و شرایط آنجا برایش مهم و سرنوشت ساز هستند. یاد وطن احساس عشق و دوستی به آنجا را تداعی میکند و یک ضرورت آگاهی تاریخی و مخالف تنفر خلقی و احساسات شونیستی انسان ستیزانه است. وطن به معنی اجتماعی-سیاسی، محیط نزدیک و اطراف انسان است که او در آنجا رشد کرده و از طریق: خصوصیات، آداب و رسوم و مناظر طبیعی و جغرافیایی، فرهنگ و عادات و سنت و زبان و لهجه انسانهای اطرافش، او را در زمان رشد و زندگی اش همراهی و تحت تاثیر قرار داده اند. قطب مقابل وطن پرستی ناسیونالیسم بورژوایی امپریالیستی یا قومگرایی تنگ نظرانه است که ممکن است به اشکال: آنتی کمونیسم، راسیسم، شونیسم، و گلوبالیسم ارتجاعی، ظاهر شود. در وطن انتخابی یا میهن دوم فرد مهاجر ارتباط و وابستگی احساسی نسبت به ارزش ها و نرم های سرزمین اجدادی خود را در جایی که برای زندگی انتخاب کرده، رعایت میکند. آنها موجب میشوند که به سازش و تطبیق انسان با کشور میزبان کمک کند. ارزش گذاری شدید و اغراق آمیز در باره وطن ممکن است موجب شونیسم و ناسیونالیسم گردد. در جامعه طبقاتی بورژوایی حتی خرده بورژوازی آزاد نیست تا وظایف و احساسات ملی و مردمی خود را نشان دهد. وطن پرستی سوسیالیستی میخواهد از طریق تشکیل میهن سوسیالیستی، وفاداری به موضوع سوسیالیسم و کمونیسم، به دولت شورایی، و به حزب کمونیست، مدافع جهانوطنی خلقی-کارگری تیز باشد.
سازمانهای چپ، وطن پرستی سوسیالیستی را عالی ترین شکل میهن پرستی میدانند چون آن یک اصل اساسی اخلاقی و سیاسی میان زحمتکشان است. ایده و احساس عشق و وفا به میهن در وطن پرستی سوسیالیستی غیرقابل اجتناب است. برای زحمتکشان، میهن مکان و سرزمین مبارزه برای عملی نمودن پیام و وظیفه تاریخی آنان در راه تاسیس و تشکیل میهن سوسیالیستی است. در جامعه طبقاتی بورژوایی اشاره میشود که پرولتاریا میهن ندارد گرچه ذات و طبیعت اجتماعی اوست که از طریق جهانوطنی کارگری منافع خود و خلق را دنبال کند تا ناقل و حامل یک میهن واقعی باشد که در هماهنگی و تطابق کامل با احساس جهانوطنی باشد. از طریق سوسیالیسم وطن پرولتاریا توسعه می یابد و شامل کشورهای دیگر نیز میشود. او نسبت به خلقهای دیگر نیز احساس وفا و خلوص میکند و نه اینکه فقط نسبت به میهن و مردم خود. او افتخار میکند به مبارزات رهایی بخش ضد امپریالیستی، ضد کاپیتالیستی مردم و خلقهای دیگر. همزمان فرهنگ سوسیالیستی مانع ورود توحش و عناصر فرهنگ ارتجایی بورژوایی به درون فرهنگ ملی سوسیالیستی میشود و در مقابل محدودیت ها و برتری طلبی های ناسیونالیستی مبارزه میکند.
وطن پرستی سوسیالیستی نخستین بار شامل خلق و تمام مردم میشود و از سنت انقلابی وطن پرستانه گذشته دفاع میکند چون آن یک وطن پرستی آگاهانه است. وطن سوسیالیستی جسما و سازمانن با دوستی برادرانه و اتحاد جهانوطنی زحمتکشان تمام کشورها در مبارزه برای صلح و سوسیالیسم مخصوصا کمک برادرانه متقابل احزاب و خلقها در سیستم جهانی سوسیالیستی آینده گره خورده و متحد است.
شونیسم خلاف جهانوطنی زحمتکشان، واژه ایست فرانسوی و بینشی است شدیدا راسیستی و انتقام جویانه که رفتاری تحقیرآمیز نسبت به بیگانگان و زنان دارد. تحقیر فرهنگ و حق زندگی دیگران نیز از جمله باورهای بیمارگونه هواداران این جریان است. در مقابل شونیسم، انترناسیونالیسم هومانیستی قرار دارد. شونیسم عشق اغراق آمیز به میهن خود، ناسیونالیسم تعصب آمیز، تحقیر ملتهای دیگر، خود بزرگ بینی، و مردسالاری نسبت به زنان است. شونیسم نوعی ناسیونالیسم سلطه گر، مشوق تنفر علیه خلقهای دیگر، و ناسیونالیسم جنگ طلب است. شونیسم در ارزش گذاری میان ملتها فرق میگذارد. شدیدترین نوع آن در فاشیسم آلمان در قرن گذشته پیش آمد. شونیسم ایدئولوژی و سیاست ارتجاعی بورژوازی با خصوصیات ناسیونالیسم بورژوایی افراطی وبا تمایلات به زنجیر کشاندن آشکار و مستقیم بی رحم خلقهای دیگر و حتی دشمنی آشکار و اراده سلطه بر خلق خود است. شونیسم ناسیونالیسم اغراق آمیز از نظر لغوی برگرفته از یک شخصیت در یک نمایشنامه فرانسوی همراه با تنفر بود. شونیسم طبق طبیعت خود گاهی عاشق بورژوازی امپریالیستی یک کشور بیگانه بر کشور خود و بر ملت های دیگر است. احزاب چپ طبق خصوصیات انترناسیونالیسم طبقه کارگر قاطعانه مخالف هر نوع شونیسم هستند و بدون سازش با آن می جنگند.
سوسیالیستها تاکید میکنند که میهن دوستی تودهها باید قلبا با احترام به خلقهای دیگر و دست آوردهایشان گره خورده باشد. بورژوازی امپریالیستی میکوشد تودهها را برای منافع خود بعد از دستکاری و مغزشویی طولانی فریب دهد و فعال کند تا خیانت اش را نسبت به ملت و میهن مخفی کند. برای زحمتکشان یک کشور موضوع میهن مقوله ای مستقل نیست بلکه آن گره خورده به مبارزه طبقاتی و به مبارزه رهایی بخش ملی و علیه هر نوع استثمار. به این دلیل زحمتکشان آتشین ترین و پایدارترین مدافعان نماد علاقه صادقانه به میهن و وطن هستند. تصویر وطن در ذهن انسان مهاجر و تبعیدی معمولا همراه با نوستالژی و مثبت است چون شرایط اجباری خاصی او را وادار به ترک وطن نموده اند. او معمولا ضعفها را توجیه میکند یا به اغراق از آنان یاد می نماید. در فرهنگ میهنی، وطن پرستی سوسیالیستی و انقلابی، عمل و اقدامی فعالانه در راه شکوفایی فرهنگ ملی مردمی و خلقی برای نزدیکی و توسعه فرهنگ هومانیستی با دیگران است.
تماس. falsaf@web.de
patriotismus , chaunism