دیرپائی ست که ایران آبستن انقلاب سوم است. انقلابی که با توجه به کاستی ها و خطاهای دو انقلاب پیشین مشروطیت و بهمن، می تواند به وظایف سیاسی قطع بند ناف اسلام سیاسی با سیاست و حکومت در ایران و امور نهادینه کردن آزادی، دمکراسی، لائیسیته و خودمدیریتی لائیک دمکراتیک و سوسیال شهروندی پاسخ دهد.
تمرین های میدانی دو خیزش دی ماه ۱۳۹۶ و آبانماه ۱۳۹۸ جامعه شهروندی و برآمد شکوفه های رزم استبدادبرانداز، تکوین اراده های آهنین و سلحشوری حماسی در جامعه، نمودهای پایان رخوت، کرختی و تسلیم پذیری در جامعه ایرانی است که در روانشناسی پیشگامان آن مشاهده می شود.
در میهن ما ۴۳ سال کرامت انسانی، آزاداندیشی، حق زندگی و روح سلحشوری از سوی حکومت اسلامی به چالش کشیده شد.
سلطه دوباره اسلام بر ایران، جامعه ایرانی را دچار چند دهه شوک و رخوت شدید نمود. خیزش ۱۳۸۸ نقطه پایان دوران رخوت سی ساله و آغاز دوره تازه ای شد.
در بستر جنبش “رای من کو” و طرح پرسش عمومی جایگاه شهروندی من کجاست، آلترناتیو جمهوری ایرانی در برابر حکومت اسلامی از کف خیابان و در متن اعتراض های مردمی شکفت و تغییر ریل اندیشه اصلاحات در نظام اصلاح ناپذیر، به سرنگون خواهی حکومت اسلامی آغاز گشت.
در دهه ی اخیر، تغییرات جدی در روانشناسی جامعه، فرهنگ، ادبیات، سیاست، اشکال مبارزه و بویژه برابری طلبی زنان هویدا شد. روحیه خودباوری در جامعه ایرانی، جایگزین فرهنگ ، آئین و منش کلبعلی گری (سگِ آستان امام اول شیعیان) گردید و زندانها، شکنجه گاهها، کهریزک ها و گورستان ها، لشکر کنشگران فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را به آغوش کشید.
پویا بختیاری ها، نوید افکاری ها .. اخگرهائی بر ردای ( عبا و عمامه) حاکمان بودند که بی وقفه در متن جامعه بازتولید شده، تا آتش انقلاب را شعله ور کنند.
حکومت اسلامی، انقلاب سوم را به ما تحمیل خواهد کرد و دو سیاست پیشاروی ما قرار دارد؛
۱) استقبال از انقلاب و آمادگی برای حضور آگاهانه، هدفمند، با برنامه و سلحشورانه در ان
۲) تداوم تن دادن به تحقیر، توهین، خفت و خواری و ننگ سلطه اسلام و اسلامگرایان بر ایران و ایرانیان.
دو نیرو در دو سوی جدال سرنوشت ساز برای ایران ایستاده اند:
۱) نیروی بالنده جامعه که خواهان ریشه کن ساختن استبداد و ستم در اشکال گوناگون آن بوده و عازم کف خیابان برای تعیین تکلیف نهائی با حکومت اسلامی است.
۲) قشری عقب مانده، جاهل، منزوی، رو به اضمحلال و ضد مردمی حاکم که با تکیه بر جیره خواران داخلی و شبکه های تروریستی منطقه حکمرانی می کند.
۳) گروهی در نقاب اپوزیسیون، اما با مشی “عالمانه” و فلسفه ترمز در مبارزه، به تبلیغ و ترویج بزدلانه “گذر” از حکومت اسلامی دلمشغول است با این امید که در جریان انتقال مسالمت آمیز قدرت از مافیای تاریخ مصرف گذشته به گروه های مافیائی نوپا، و در سایه سیاست دور زدن نقش جامعه شهروندی ایران در تعیین سرنوشت کشور، استبداد و حاکمیت آمرانه را در اشکال رقیق تر ان ادامه دهند. این گروه ها عملن در پاگیری جنبش اقدام در خیابان و تسخیر خیابان توسط مردم و برای مردم سنگ اندازی می کنند.
برای درهم کوبیدن استبداد و بربریت موجود، نمی توان با اندیشه های کفک زده، ابزار سیاسی اوراقی و فرسوده و گام های لاکپشتی به میدان رفت.
انقلاب در ایران به نیروی تازه نفس و چالاک نیاز دارد و در پاسخگوئی به نیازهای خود، ابزار خود را خلق می کند. ضرورت انقلاب در ایران، فرزندان اندیشمند و سلحشور خود را برای آزادی ایران و ایرانیان پرورش می دهد.
اخگرهای انقلاب بر ردای حکومت دینی، نوید خیز بلند جامعه شهروندی برای گسست از جهان جهالت و استبداد دارد. چنین باد!
گمان مبر که به پایان رسید دور مغان
هنوز باده ناخورده در رگ تاکست
اقبال اقبالی
16.09.2021
www.tribuneiran.org