روزگاری در ایران زیر نعلین اسلامگرایان، اگر پاسخ به پرسش “نماز می خوانی یا نه” منفی بود، جای شهروند ایرانی بالای دار بود ویا به مجازات هائی نظیر حبس های درازمدت، از دست دادن کار، غارت دارائی، تبعید و .. محکوم می شد. جنایات اسلامگرایان در ایران همچنان ادامه دارد و از سوی دیگر، مقاومت 40 ساله جامعه ایرانی اکنون شکوفه داده و فرهنگ مقاومت به آهنگ اعمال اراده جامعه ایرانی و گسست کامل از نظام سیاسی – ایدئولوژیک و فرهنگی حاکم ارتقاء یافته است.
ما می توانیم این تغییرات فرهنگی – سیاسی جامعه را از راه بررسی شعارهای مردم در حرکت های اجتماعی مشاهده کنیم و کیفیت های نوین آنرا نشان دهیم.
فرهنگ مقاومت جامعه ایرانی در پایان سال 1396آ آشکاران خصلت سیاسی – تعرضی یافت. پروسه شعارهای جنبش های اعتراضی حکایت از جوشش سیاسی – فرهنگی جامعه و تحولات پرشتاب در زیر پوست جامعه دارد که در گوشه و کنار کشور سر باز کرده و می کند.
خیزشی که در دل پرسش سیاسی “رای من کو” در همسوئی با عناصری از حکومت، علیه تجاوز افسار گسیخته نظام رخ داد، به دلیل تناقض درونی خود محکوم به شکست بود. خیزش 1388 هنگامی که نفس های آخر را می کشید، از درون آن جنبش استقلال، آزادی جمهوری ایرانی شکوفا شد و هشت سال بعد با عبور سیاسی از حکومت اسلامی و شعار “اصولگرا اصلاح طلب، دیگه تمومه ماجرا” دوباره سر بلند کرد و بر تارک خیرش خیابانی 1396 درخشید.
مبارزات سیاسی – اجتماعی جامعه ایرانی در این روزها که فریاد شهروندان کازرون (“دشمن ما همینجاست، دروغ میگن امریکاست” و “وای به روزی که مسلح شویم”) در کشور طنین افکنده، در گستره ملی روند صعودی طی کرده و در حوزه های اصلی سیاست، جامعه شهروندی موجودت نظام اسلامی را بچالش کشیده است.
نخستین رویگردانی ملی از حکومت اسلامی در طرد سیاست پان اسلامیستی و شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” بازتاب یافت. جامعه ایرانی که با سیاست های کینه توزانه مذهبی حاکمان نسبت به امریکا، اسرائیل و سایر کشورهای خاورمیانه و جهان همسوئی و همفکری نداشته و از قربانی کردن ایران هستی ایران و ایرانیان برای سازمانها و گروه های تروریستی – اسلامی بیزار بود، بیزاری خود را در شعار بالا بازتاب داده، سیاست حکومت اسلامی را نفی کرده و این پیام را به جهانیان رساند که اسلامگرایان سیاست، فرهنگ و اراده جامعه ایرانی را نمایندگی نمی کنند.
نخستین سنگری که مردم آنرا به چالش کشیدند، سیاست جنگ افروزانه، فرقه گرایانه و اسلامگرایانه حکومت بود. این سیاست رژیم اسلامی به دلیل عدم حمایت جامعه ایرانی به شکست انجامید و رژیم نه تنها نیروی جهادی برای فلسطین، لبنان و سوریه، یمن و .. نیافت، بلکه مجبور شد از میان گرسنگان ایرانی و غیر ایرانی مزدور استخدام کند.
دومین سنگر اسلام سیاسی که مورد تهاجم سیاسی جامعه ایرانی قرار گرفت، همانا هویت اسلامی نظام بود. شعار ما “ایرانی هستیم، عرب نمی پرستیم” در همایش شکوهمند پاسارگاد، بنیاد ایدئولوژیک – مذهبی و سیاسی اسلامگرایان را از خاستگاه ایرانیت به چالش کشید. این شعار به بهترین شکل واقعیت دو قطبی بودن جامعه به مدافعان ایرانیت و اسلامیت (اسلام سیاسی) را نشان داد.
سومین سنگری اسلام سیاسی که توسط جامعه ایرانی مورد تهاجم قرار گرفت و فرهنگ، منش و سیاست ازادیخواهانه و لائیک دمکراتیک در جامعه ایرانی را نشان داد، رهائی از توهم اصلاح این نظام بدکاره و نکبت بار بود که در دیماه دست رد به سینه کلیت حکومت اسلامی زده شد. در شعارهای دیماه 1396 رژیم اسلامی بمثابه شر مقدم بچالش کشیده شد.
چهارمین سنگری که بخشی از هویت ایدئولوژیک – سیاسی رژیم اسلامی بوده، امریکاستیزی و اسرائیل ستیزی است. این سیاست حکومت اسلامی در شعار درخشان مردم در کازرون بچالش کشیده شد. شعار تظاهرکنندگان کارزون مبنی بر “دشمن ما همینجاست، دروغ میگن امریکاست”، نشان از آغاز دوران بلوغ سیاسی و ملی جامعه ایرانی و مهر بطلان بر سیاست های ویرانگرانه پان اسلامیستی (اسلام سیاسی) در منطقه و جهان دارد.
شعارهایی که از زیر پوست جامعه به سطح آن راه یافته، بیانگر غلیان خشم فروخفته مردم جان به لب رسیده از استبداد، چپاولگری، بربریت و توحش اسلامگرایان است و در عین حال نشان از سمتگیری های سیاسی آتی جامعه ایرانی دارد. مبارزات خودجوش و پراکنده در سنگرهای کوچک و میان همه اقشار اجتماعی برای حق زندگی آزاد ادامه دارد. جامعه ایرانی دوران تمرین برای جنگ بزرگ و تعیین تکلیف نهائی را از سر می گذراند.
واقعیت این است که منحنی صبر و مدارای مردم در برابر حکومت اسلامی به نقطه عطف خود نزدیک می شود. شعار شهروندان کازرون که “وای به روزی که مسلح شویم” ، هشداری جدی به حکومت اسلامی و پادوهای آن می باشد که؛
دیگر نمی توانند ویرانگری های این نظام را تحمل کنند.
در شرایطی که جامعه ایرانی در تدارک خیز بزرگ برای نبرد سرنوشت ساز با اسلام سیاسی در خیابان است، گروهی در انگلیس و .. توهم “مدیریت دوران گذار از جمهوری اسلامی” را در سر می پرورانند.
این گروه ها شیپور را از سر گشاد آن می زنند. برگزاری “پروژه های” سیاسی شاهانه، آخوندخواهانه ، انگلیس پسندانه و … را با مبارزه جدی برای تغییر توازن قوا در خیابان و یاری رسانی به براندازان برای قدرتگیری خودشان (مدیریت گذار در کف خیابان) اشتباه گرفته اند.
آنها می پندارند که ایران با قحط الرجال (نادیده گرفتن زنان و مردان خودساخته) در داخل کشور روبروست و این تعداد قلیل قادر هستند قیم مآبانه کنشگران میدانی و جامعه ایرانی را دور بزنند و با حمایت انگلیس و امریکا بر موج مبازرات مردم سوار شوند و پروسه جایگزینی را مدیریت کنند. همایش های اینچنینی زیر پرچم دروغین مدیریت گذار از جمهوری اسلامی، هدف مدیریت تسخیر قدرت را در دستور کار دارند.
این اقدامات سیاسی کودکانه و قیم مابانه، توهین به شعور جامعه ایرانی و همه کنشگرانی ست که با دست های خونین، آجر به آجر سنگ های بنای حکومت را از زیر بر می دارند تا فرو ریزد. عالیجنابان ” مدیریت گذار” نمی فهمند که کنشگران خیابانی جنبش سرنگونی، خود شایستگی مدیریت گذار از نظام و سازماندهی قدرت نوین را دارا هستند و نیاز به قیم ندارند. جنبش سرنگونی حکومت اسلامی و برقراری آزادی، اسقلال و جمهوری ایرانی، نیاز به جبهه ای جهانی از جامعه ایرانی دارد که هدف آن نه انتقال قدرت به یک فرد، “خاندان”، فرقه، قبیله، گروه یا حزب، بلکه 1) تغییر توازن قوا در خیابان، 2) ایجاد مجلس موسسان نظام نوین و 3) انتقال قدرت بمردم است. این مسئولیت سنگین را تنها یک مهستان کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان در داخل و خارج از کشور می تواند بر دوش کشد.
ما در صورتی می توانیم برچیدن حکومت اسلامی را به سود جامعه ایرانی رقم زنیم که پرچم سیاسی – فرهنگی مان در دست نیروی سوسیال و لائیک دمکراتیک ملی قرار گیرد و همزمان در دو جبهه سرنگونی حکومت اسلامی و پیشگیری از سربلند کردن شاه و شیخ در اشکال نوین مبارزه کنیم.
مبارزه جهت عبور از نظام اسلامی و نفی استبداد و دیکتاتوری در همه اشکال آن، الویت نخست ما بوده و اهمیت روشنگری و سازماندهی سیاسی – اجتماعی باندازه اصل سرنگونی نظام اهمیت دارد، تا در فردای به زباله دان فرستادن رژیم کنونی، جامعه سیاسی آگاه و با فرهگ، شانسی به احیاء دوباره شیخ و شاه در اشکال نوین ندهد.
شعار جمهوری ایرانی که بعنوان آلترناتیو حکومت اسلامی در خیابانها فریاد شد، ترجمان سیاسی آن؛
استقرار نظامی سوسیال و لائیک دمکراتیک در ایران است. چنین باد!
.